ماجرای این زن جوان که با چشمانی اشکبار راهی دادگاه شده بود تا از عامل فریب و اخاذی تلگرامی شکایت کند، حکایت جالبی بود.
او در شرح ماجرا به افسران پلیس فتا میگوید: مانند همیشه و هر روز در فضای مجازی و پیام رسانها در حال گشتن و گپ و گفت با دوستانم بودم که پیامی از یک آیدی ناشناس به دستم رسید.
این پیام حاوی یک متن زیبا، ساده و دلنشین بود که درخواست دوستی و برقراری ارتباط داشت. بلافاصله به پروفایل او مراجعه کردم تا ببینم این پیام از سوی چه کسی ارسال شده، عکس پسر جوانی را نشان میداد که اگر چه چهرهاش به نظرم آشنا میآمد، اما هر چه فکر کردم او را بجا نیاوردم.
ارتباط دوستانه من و این پسر جوان که اندک اندک خود را عاشق و دلباخته من معرفی میکرد آغاز شد وادامه یافت. او تصاویر گوناگونی از خود در زمانها و موقعیتهای مختلف ارسال میکرد. همین مسئله باعث شد تا باور کنم که او مردی است که تنها و تنها شیفته من شده است.
من هم متقابلاً عکسهایی از خودم برایش ارسال کردم، او پس از دیدن تصاویر آنقدر از من تعریف میکرد که من را ترغیب به ارسال تصاویر بیشتر میکرد، حتی فیلمهای خصوصی خودم را هم برایش ارسال کردم.
این ارتباط و دوستی ادامه داشت تا اینکه یک روز شوهرم با عصبانیت به خانه آمد و وقتی دلیل عصبانیتش را جویا شدم، موبایلش را پیش رویم گذاشت، همان جوان که طی تمام این مدت خودش را دوست و دلباخته من معرفی میکرد تمام عکسها و فیلمهای من را برای شوهرم ارسال کرده بود و گفته بود که عکسها را خودم با کمال میل برایش ارسال کردهام. دنیا دور سرم شروع به چرخیدن کرد و دیگر هیچ چیز نفهمیدم، وقتی چشم باز کردم که روی تختم بود، شوهرم نامهای نوشته و از خانه رفته بود.
گرفتار یک توطئه کثیف شده بودم و باید عامل این دسیسه شوم که زندگی من را نابود کرده بود شناسایی میکردم، پس راهی دادگاه شدم تا شکایتم را از عامل انتشار تصایر خصوصیام مطرح کنم.
مأموران پلیس فتا وارد عمل شدند و طی یک عملیات فنی و تخصصی متهم را شناسایی کرده و به پلیس فتا احضار کردند. متهم زنی جوان بود، زنی که شاکی به محض دیدنش او را شناخت. او کسی نبود جز دوستش، آن هم از دوستان نزدیک. متهم که دارای مشکل فیزیکی بود پس از دستگیری اتهامش را پذیرفت و گفت: دوستم همیشه از زندگیاش و شوهرش در جمع دوستانه تعریف میکرد، او آنقدر این مسئله را مایه تفاخر و مباهات کرده بود که گاهی دیگر زیاده روی میکرد و میگفت من هر کار بکنم، هر جا بروم یا با هر کس دوست شوم شوهرم هیچ حرفی نمیزند.
این در حالی بود که من به خاطر مشکل فیزیکی هرگز نتوانسته بودم به چنین موقعیتهایی برسم و حرفهای او باعث ایجاد حسادت شدیدی در من شد، تا اینکه یک روز وسوسه شیطان در ذهنم نفوذ کرد و نقشه عجیبی را طراحی کردم. یک سیم کارت خریدم، با کلاه گیس و برخی وسایل گریم چهرهام را تغییر دادم و از خودم عکس گرفتم و در پروفایل گذاشتم و اقدام به ارسال پیام برای شاکی کردم. او هم بلافاصله جواب داد. در تمام این مدت برایش پیامهای عاشقانه ارسال میکردم تا اینکه با ترفندی جالب از او درخواست عکس و فیلم کردم و او هم گرفتار حیله من شد و فیلم و عکس ارسال کرد. باورم نمیشد این کار را بکند، اما به محض دریافت آنها را برای شوهرش فرستادم تا ببینم عکس العمل او چیست که انگار باعث شده تا زندگی آنها از هم بپاشد.
سرهنگ کاکوان، رئیس پلیس فتا تهران که این خبر را نقل میکرد، تصریح کرد: ارسال عکس و فیلم در فضای مجازی اشتباه بزرگی است که زندگی را در معرض خطر قرار میدهد.
نظر شما