حمیدرضا شکارسری : «زاویهدید» اصطلاحی در داستاننویسی است که در واقع شخصیت راوی را مشخص میکند. با شناسایی زاویهدید میتوان فهمید راوی کیست؟ کجاست؟ و چقدر بر آدم ها و رویدادها اشراف دارد؟
خواننده از زاویهدید راوی با ماجراها روبهرو میشود و به تحلیل آنها میپردازد. بسته به اینکه راوی از نوع اولشخص، دومشخص یا سومشخص (دانای کل یا دانای محدود) باشد، نوع و میزان اطلاعاتی که به خواننده میرسد متفاوت و در نتیجه، تحلیل او نیز متفاوت خواهد بود.
در روایت شاعرانة نعمت مرادی، زاویهدید از سوی راوی اولشخص باز میشود. شگرد مرادی در کار بر روی این راوی و زاویهدید او، چهره راوی را پوشانده است و برداشتن این نقاب، کار خواننده و تأویل اوست.
نوع روایت مرادی به گونهای است که راوی هم میتواند عابری از عابران خیابان باشد که با گدایی روبهرو شده و هم گدایی که به سوی عابران دست دراز کرده است. حالا این خواننده است که میتواند مانند نویسنده اثر «من»، این متن را عابر یا گدا فرض کند و با او همذاتپنداری نماید.
به گمان من همین لغزانبودن شخصیت راوی و نیز مهآلودگی تأویل، نقطه افتراق این متن به عنوان شعر یا متنی شاعرانه با یک روایت داستانی است؛ روایتی که در آن کلمات به جز نقشی که در روایت بازی میکنند، نقشی فراتر از معنارسانی ایفا میکنند. به «دستان» توجه فرمایید! چرا مرادی به جای «دستها» از «دستان» بهره برده است؟ او میداند که «دستان» به معنای فریب و مکر و حیله هم آمده است و از همین رو میتوانند چهرهای مکار و فریبکار و حیلهگر برای گدا بسازند.
همچنین نمیتوان از بسامد بالای حرف «ز» در این شعر کوتاه گذشت که به همراه همآوایی مستمر مصوت بلند «آ» توانسته است یک فضای موسیقایی ایجاد نماید.
* «پدر»/ نعمت مرادی/ نشر مهرآفرید/ 1395/ صفحه 52.
نظر شما