اختصاصی قدس آنلاین- لزوم نجات از فقر، تلاش و توسعه آمیخته با دین است. توسعه ای که منجر به شکل گیری یک جامعه عدالت محور است. انسان متربی نیز محصول چنین جامعه ای خواهد بود. در این زمینه پایگاه خبری- تحلیلی قدس آنلاین در گفت و گویی با دکتر حسن سبحانی استاد اقتصاد دانشگاه تهران و نماینده سه دوره از مجلس شورای اسلامی به گفت و گو پرداخته است که بخش اول آن در ذیل می آید:
طبق آنچه در نصوصِ دینی درباره فقر و تکاثر آمده، می توان اینگونه گفت که این دو مفهوم دو روی یک سکه هستند. مبتنی بر این دیدگاه خواهشمندم مفهوم شناسی تکاثر را تبیین بفرمایید.
در اقتصاد مفهومی به نام کالاهای سرمایه ای یا Capital Goods وجود دارد؛ یعنی کالاهایی که برای تولید کالاهای دیگری به کار گرفته می شود. یک کارخانه ماشین سازی یک کالای سرمایه ای ست که یک کالای مصرفی بادوام به نام اتوموبیل تولید می کند. این در حالیست که همین واسطه های سرمایه ای ممکن است کالاهای مصرفی بی دوام نیز تولید کنند. کالاهای سرمایه ای همچنین ممکن است، کالاهای واسطه ای نیز تولید کنند.
تراکم کالاهای سرمایه ای ثروت یک جامعه را تشکیل می دهد. اینها محصول یک جریان از تعامل کار و سرمایه هستند. در شرایط امروز ما نیز گذران زندگی مردم بدون ابتلا به آنها، غیرممکن است. لذا کالای سرمایه ای یا به تعبیر فقهی مال و اموال-که تعریف کالا بر آن اطلاق می شود- از مجموعه تلاش هایی ست که انسان با کار خود در طبیعت به وجود آورده و اینها کاربردهای گوناگون دارند. بسته به نوع کشورها، دارایی از این دست، کم یا زیاد است. در کشورهایی که توسعه زیادی ندارند، ممکن است حجم کالاهای سرمایه ای کم تر از کشورهای سرمایه دار یا توسعه یافته باشد. بدیهی ست که کالای سرمایه ای داشتن و میل به افزون کردن آن، به خاطر ایجاد تنوع در تولید کالاهای دیگر، در مردم و تولید کنندگان وجود دارد.
مفهوم تکاثری که در دین از آن صحبت شده، قبل از اینکه معطوف به تولید کالا باشد، معطوف به یک حالت روحی ست که علاقمندی به تملک کالاها را بیان می کند. نازیدن شخص به کالاهایی که کاربردی غیر مادی دارد و روحیات انسان را قانع می کند که در محمل کالاهای سرمایه ای یا اموال نشسته است.
تا اینجا شما بین مفهوم تکاثر و سرمایه داری تفکیک انجام دادید. شما می فرمایید که کلیت تکاثر ناظر به برخی امیال درونی یا جمع مال است. من میخواهم سوال کنم که مصادیق این بحث در اقتصاد اسلامی چگونه است و محدودیت هایی که بر این امر مترتب شده، به چه صورت است!؟
اگر فرض افزایش تولیدات جامعه را با توجه به نرخ رشد جمعیت و ضرورت ارتقا سطح زندگی مردم امروز در نظر بگیریم؛ میل برای تکاثر در اموال یا کالاهای سرمایه ای، به نظر نمی رسد که مورد مذمت باشد. یعنی اگر شما علاقه به تولید کالا داشته باشید، چون برای این تولید نیاز به تمرکز دارید، به آن علاقه یا ضرورت خودتان نمی رسید، مگر اینکه تلاش کنید تا اموالی را تولید کنید و به آن حد برسید.
از سوی دیگر نیز اگر جامعه تلاش نکند که مال به دست بیاورد، این حرکت نیز مذموم شمرده می شود. این جامعه یا گرفتار فقر می شود که از دیدگاه ادیان نیز مقبول نبوده است. بنابراین من نفس تمرکز در اموال و ثروت به منظور فراهم کردن امکاناتی که رافعِ نیازهای اساسی انسان است، را به جا می دانم.
ما در کنار تکاثر در اموال باید نقش انسان واجد شرایط تولید را تبیین بکنیم. یعنی چه انسانی با چه مقداری از اموال در این راستا در مفهوم متکاثر می گنجد!
من همواره فکر می کنم که چرا در آیات مواردی وجود دارد که می گوید شما به مردگان خود نیز فخرفروشی می کنید!؟ این در صدر اسلام بوده است. در روایات نیز چنین چیزی وجود دارد. قرآن می گوید تکاثر کاری کرد که شما سر از قبرستان ها درآوردید!؟
در دینِ ما تکاثر امری بسیار مذموم است، این در حالیست که دین ما تامین نیازها را واجب می داند.
من در این باره اینطور فکر می کنم که ظهور دین اسلام در سرزمینی که مملو از جاهلیت بود اتفاق افتاد. از جمله این آداب جاهلی؛ ربا و میل به فزون طلبی و ده ها موارد دیگر بوده است. دین درست برای همین آمده که این سنن این چنینی را از میان ببرد و انسان ها را تربیت کند. اینجاست که دین انسان های تربیت نشده را از رفتن به سوی تکاثر بازمیداشته است. اما ما نباید از این نهی این استنتاج را داشته باشیم که تکاثر فی نفسه امری نامطلوب است. ما باید تفاوتی این چنینی را در این باره قائل شویم؛
تکاثر در اموال در کنار انسان تربیت شده ای که از جمله اجزا تربیت او لزوم تولید زیاد و اموال زیاد است. در عین حال غنا و احساس بی نیازی از الزامات تربیت اوست. یعنی می توان یک رابطه طیفی در کنار انسان در حال تربیت- با ضوابط دینی- و کثرت اموال ایجاد کرد؛
این انسان در حالیکه هیچ تربیتی ندارد و اموال کثیر دارد، تنها به فخرفروشی به مردم فکر می کند. هرچه این انسان متعالی شود و نیازهای مادی اش فراهم شود، و همچنین با مفاهیم دینی یا حتی غیردینی ولی انسانی، تربیت شود، در عین حال که ضرورت های اقتصادی را متوجه می شود، میفهمد که استعدادهای دیگری دارد که نازیدن به آنها، روح او را بیش از نازیدن به کثرت اموال اقناع می کند.
اگر انسان در تربیت اسلامی به صورتی بار آمد که ضرورت بازداشتن او از آنچه اخلاق جاهلی بوده، نباشد، این کثرت اموال عامل فخرفروشی او به دیگران نمی شود. او عناصر متعالیه ای را دریافته که رسیدن به آنها تنها از طریق این ابزارهای مادی ممکن است. از این جهت است که در تعالیم اسلامی درباره آخرالزمان اینگونه می گویند؛
در دوران ظهور تمام جهات و زوایای علوم شکوفا می شود و به همه انسان ها نمایان می شود. در آخرالزمان معاملات با صلوات صورت می گیرد. این به معنای رایگان بودن معاملات است. معامله رایگان وقتی صورت می گیرد، که کالا به قدری تولید می شود که ارزشی برای آن نمی توان متصور شد. مثل هوا که آنقدر فراوان است که ارزشی برای معامله ندارد. این به معناست که انسان هایی که از نظر روحی تربیت شده اند، نیازی به معامله درباره کالاهایی که در دوران ظهور بسیار فراوان هستند، نمی بینند. لذا در این دوران میل به نازیدن به اموال از بین می رود. این درباره حضرت علی(ع) نیز از این جهت صادق است که ایشان انسان بسیار ثروتمندی بوده اند که اصلا میل به تفاخر به اموال در ایشان زنده نبوده است.
فکر می کنم شما در این فرمایش تان، تکاثر در مصرف و تولید را از یکدیگر تفکیک کرده اید! فردی که به جهت آسایش همه مردم در حوزه تولید تکاثری عمل میکند و در دیگر سوی این تقسیم بندی، انسانی وجود دارد که تکاثر در مصرف را در پیش گرفته است. همچنین درباره تربیت انسان در جامعه می خواهم این سوال را مطرح کنم که آیا انسانی که امروز در جامعه مدرن مشاهده می کنیم، از میل به تفاخر و تکاثر به اموال و انفاس و ... گذر کرده یا انسان ها همچنان مثل جوامع جاهلی در مرحله تفاخر متوقف شده اند! درباره حضرت علی(ع) نیز اشاره به این نکته شاید جالب توجه باشد که مبتنی بر روایات؛ حضرت بزرگ ترین تولید کننده ثروت در دوران خودشان بوده اند، اما بزرگ ترین مصرف کننده ثروت نبوده اند! چراکه مبتنی بر گزاره هایی که در دین وجود دارد و از آن نهی شده ایم، اسراف در قاموس چنین فردی نمی گنجند. مثلا روایتی از رسول اکرم نقل شده که ایشان می فرمایند؛ ان من السرف ان تاکل ما تشتهی؛ یعنی یکی از مصادیق اسراف این است که شما هرچه را که میل داشتید، بخورید! این دوگانه تکاثر در تولید و مصرف را بیشتر توضیح بفرمایید.
در فضای فرهنگ دینی؛ به وجود آمدن انسان متدین یا تربیت شده را می توان در پایان راهی که بشر طی می کند، باید جستجو کرد. اعتقاد من این است که جوامع به ناگزیر برای تامین مایحتاج زندگی شان، شروع به توسعه و کوشش کنند. یعنی مسیر توسعه، گام اول انسان است. این توسعه به معنای تغییرات مساعد که اتفاقا مطلوب دین نیز هست، منجر به تولید یک جامعه عادله خواهد شد. انسان متدین یا مترقی نیز مسئول این جامعه عادله است. تا جامعه کاملا به عدالت نگراید، نمی توان انتظار داشت که در چنان جامعه ای انسان ها تربیت یافته باشند. البته استثنائات این امر را در فقر نیز می توان یافت، اما جریان کلی به این صورت است. بنابراین لزوم نجات از فقر، تلاش و توسعه آمیخته با دین است. توسعه ای که منجر به شکل گیری یک جامعه عدالت محور است. انسان متربی نیز محصول چنین جامعه ای خواهد بود. این فرضیه را به درستی می توان با روایات نیز پشتیبانی کرد.
وقتی زوایه نگاه ما به این صورت باشد؛ خواهیم دید که در مراحل پائین اثری از انسان تربیت شده وجود ندارد. تکاثر در مصرف و تولید به میزان مساوی دیده می شود. انسان توسعه نیافته در این مرحله نیازهایش اشباع نشده، در نتیجه بسیاری از نیازها در این مرحله نتوانسته تجلی پیدا کند و در نتیجه انسان سرش به آب و نانی گرم است! به نظر می رسد که در این مرحله اسراف نیاز بشر تلقی می شود. چون تولید کم است، رقابت این چنینی برای رسیدن به کالاها نیاز دارد. شما فردی را نگاه کنید که در یک جامعه توسعه یافته زندگی می کند و نیازهای او پاسخ داده شده است. در نتیجه درصد کمی از درآمد او مصرف کالاها و نیازها می شود. چون او درگیر فقر نشده و نبوده، در نتیجه به سمت و سوی مصرف متکاثر نخواهد رفت. مصرفِ اصلی او در راستای رشد دادن استعدادها و تولید و مواردی از این دست است.
نظر شما