به گزارش قدس آنلاین به نقل از ویژه نامه بیت المقدس؛ «ای اهل سنت وای انقلابیها در هر مکانی، آگاه باشید، مشکل ما مسلمانان نظامهای حاکم بر ما نیست، بلکه قوانین شرکآمیزاست که برمبنای آن، این نظامها بر ما حکومت میکنند،ای اهل سنت آگاه باشید فرقی میان مبارک و معمر وابن علی، با مرسی و عبدالجلیل والغنوشی وجود ندارد، چرا که همه اینها طاغوتهایی هستند که با یک قانون حکومت میکنند.»
این سخنان، بخشی از پیام صوتی ابومحمد العدنانی، سخنگوی پیشین دولت اسلامی با موضوع مقابله با جنبشهای مسالمتآمیز اسلامی و جلوگیری از فریب مسلمانان توسط این حرکتهاست.
چنین حملاتی از سوی چهرههای جهادی و سلفی علیه جریانات معتدلتر در جوامع اهل سنت، به ویژه اخوانالمسلمین، به این مورد محدود نبوده و پیشینه گستردهای دارد.
واضح است که این دو جریان (سلفیگری و اخوانالمسلمین) از جمله گروههای مهم و دارای تاثیر در جوامع اهل سنت بوده واز سوی دیگر، دستکم در یک نقطه با یکدیگر مشترک هستند؛ مبارزه علیه نظامهای دیکتاتوری عربی و اسلامی.
حال پرسش اساسی آن است که وجه تمایز این دو جریان به طور خلاصه در چه محورهایی قابل طرح است؟ بررسی این پرسش، با توجه به تشدید حملات سیاسی اصلیترین پایگاه سلفیگری در غرب آسیا (عربستان)، علیه اخوانالمسلمین و حامیان آن، بیش از گذشته موضوعیت دارد. این در حالی است که در سایه دخالتهای دولت ترامپ در غرب آسیا، اخوانالمسلمین اکنون علاوه بر بحرانهای منطقهای با بحران بیسابقه بینالمللی نیز روبرو شده است.
به راستی ریشه همگرایی دولتهای عربی مرتجع منطقه با آمریکا علیه اخوانالمسلمین چیست؟ آیا آنطور که ادعا میشود، علت این هجمهها،ارتباط اخوان با تروریسم است؟
به این منظور لازم است به طور محدود، نگاهی به تفاوتهای بنیادین جریان سلفی و اخوانالمسلمین در بستر سیاسی، اجتماعی و مذهبی جوامع اهل سنت داشته باشیم.
مبانی فکری-کلامی
اولین تفاوت اساسی جریانهای سلفی و اخوان، بدون شک به بنیانهای فکری این دو گروه بر میگردد؛ تفکرات اخوانالمسلمین، زاییده و حاصل جنبش اصلاحگری اسلام معاصر است که برای نخستینبار، به طور سازمانیافته در آثار حسن البنا شکل گرفت.
البته باید به این نکته اشاره کرد که جریان سلفی نیز به نوعی از فرزندان فکری همین جنبش اسلامی به حساب میآید؛ در پی بحرانهای شدید امنیتی که برای اخوان در دهه 50 در مصر ایجاد شد، دو شاخه در درون این سازمان شکل گرفت، براین اساس، بخشی از اخوانیها به سوی تحقق عملی آراء سید قطب حرکت کردند. در نظریات سیاسی قطب، تمایل بیشتری به استفاده از روشهای خشونتآمیز برای نیل به اهدف اخوان به چشم خورده و مفهوم جهاد بیش از هر زمان دیگری متجلی شده است. تداوم این جریان در دهههای بعد، به تدریج جریان سلفی-جهادی را تشکیل دادند، به طوری که مشهوراست ابومصعبالسوری،از متفکران فعلی القاعده و مسئول شرعی سابق جبههالنصره، همواره مخاطبان و شاگردان خود را به مطالعه کتاب معالم فیالطریق قطب نصیحت میکند.
اما طیف دیگر اخوان، بیشتر به آراء الهضیبی، رهبر دوم این حزب گرایش داشتند که عمل گرایانهتر بوده و سعی در پرهیز از خشونت در تعامل با نظامهای دیکتاتوری عربی داشت؛ روشی که اخوانالمسلمین در روزگار ما، غالبا با آن شناخته میشود.
یکی از نکات جالب در طول تاریخ جریانات جهادی آن است که نخستین گروه جهادی معاصر، در سال 1958، توسط یک جوان مصری تاسیس شد که ازاعضای سابق اخوانالمسلمین بود. او در سخنان خود همواره به آموزههای سید قطب ارجاع داده و از رهبران وقت اخوان، به دلیل عدم ورود جدی به مبارزه مسلحانه با ناصر انتقاد میکرد.
بنابراین برخلاف تصور اولیه، بنیادیترین وجه تمایز این دو جریان، نه به مسائل فقهی، بلکه به آموزههای کلامی بر میگردد، امری که در جای خود نشاندهنده اهمیت علم کلام جدید است.
مذاهب فقهی
پس از اختلافات فکری و کلامی، دومین وجه تمایز سلفیها با اخوانالمسلمین در گرایشهای فقهی این دو جریان اسلامی است.
مبانی فقهی جریانات سلفی، بر اساس مذهب حنبلی، با قرائتهای محمد بنعبدالوهاب شکل گرفته است، در حالی که جریان اخوان، در حوزه فقهی، بیش از همه به مذهب شافعی و پس از آن حنفی گرایش دارد.
بررسی اختلافات اصولی این 3 نحله فقهی امری بسیار با اهمیت بوده و از حوصله این نوشتار کوتاه خارج است.
تشکیلات سازمانی
سومین تفاوت سلفیگری با اخوان در نحوه ظهور و بروز اجتماعی آنهاست؛ اخوانالمسلمین جنبشی اسلامی بر اساس ایده اسلام سیاسی است که به تدریج و طی چند دهه به حزبی بزرگ در سرتاسر کشورهای عربی و اسلامی اهل سنت تبدیل شده است، این حزب دارای مرامنامههای مشخص، رهبران و مسئولین شناخته شدهای است و ماهیت امنیتی ندارد (ممکن است در برخی کشورها به دلیل وجود جو امنیتی فعالیتهای پنهان داشته باشد اما ماهیت اخوان اجتماعی و علنی است).
اما سلفیها جریانی جهادی هستند که اصولا ماهیتی پنهان و امنیتی دارند، فاقد ساختارهای مدرن و حزبی بوده و مهمترین بروز سیاسی-اجتماعی آنان در قالب سازمان القاعده بوده است.
مسئله جهاد
چهارمین اختلاف ریشهای این دو جریان را میتوان در نگاه آنان نسبت به مسئله جهاد یافت. بدون شک جهاد در هر جنبشی که خود را اسلامی میداند، نقشی برجسته و مشخص دارد، اما باید دید اولویتهای این جنبشها چگونهاست.
بر اساس مبانی اخوانالمسلمین، جهاد جزیی از برنامه اصلاح جوامع است، بنابراین اگرچه جهاد همواره بخشی مهم از برنامههای اخوان برای تغییر بوده، اما لزوما تنها راه برای اصلاح جوامع به شمار نمیآید و ارتباط جدی با مسئله «توقیت» یا اقتضای زمانی دارد.
حال آنکه بر اساس مبانی نظری سلفیها، جهاد تنها راه نجات جوامع اسلامی بوده واصولا تجلی عملی آموزههای اسلام، تنها از راه جهاد محقق میشود.
روش برخورد با حکومتهاومسئله تکفیر
پنجمین اختلاف به نحوه تعامل این دو جریان با حکومتها وهمچنین مواضع آنها نسبت به سایر گروههای اسلامی یا غیر اسلامی باز میگردد.
البته این مورد به نوعی زیرمجموعه دومین تفاوت، یعنی گرایشهای فقهی سلفیها با اخوان است، اما با توجه به بازتابهای گسترده سیاسی و اجتماعی، میتوان ازآن به عنوان عامل اختلافی مستقل یاد کرد.
نگاهی به پیشینه عملی اخوانالمسلمین ثابت میکند که این جریان، همواره تا جایی که امکان داشته، خود را با شرایط تطبیق داده واز وقوع تنشهای جدی با حاکمیت خودداری کرده است.
برای مثال اخوانالمسلمین دراردن، سالهاست به بخشی، هرچند محدود ازحاکمیت این کشور بدل شده، امری که تا حد زیادی مانع از وقوع انقلاب در اردن بوده است.
بر این اساس، کشورهایی همچون مراکش که ساختار سیاسی مشابه اردن دارند نیز امروزه در حال تکرار این تجربه هستند، این در حالی است که مرور تجربه تاریخی اخوان در مصر، عملکرد کاملا متفاوتی را پیش چشم ما میآورد.
در مورد تعامل اخوان با سایر گروههای سیاسی فعال در جامعه نیز همین الگو حاکم است و تا حد ممکن، حاضر به ائتلاف و هماهنگی به منظور کسب دستاوردهای سیاسی حداقلی هستند؛ تکفیر در ساختار سیاسی-اجتماعی اخوان بسیار محدود بوده و طی سالیان گذشته همواره محدودتر نیز شده است.
در مقابل، جریانات سلفی بر اساس مبانی فقهی خود اساسا حاضر به پذیرش حتی حداقلی هیچ حکومتی غیر از خودشان نیستند (باید توجه داشته باشید این مباحث صرفا براساس مبانی نظری است در حالی که در صحنه عمل، جریانات سلفی با هر حکومتی به شرط تامین مالی کنار میآیند!). در مورد نحوه تعامل با سایر گروهها نیز اساس جریانات سلفی بر تکفیر دیگران است.
نفوذ اجتماعی
آخرین مورد نیز به میزان نفوذ اجتماعی این دو جریان باز میگردد. با نگاهی به بسترهای اجتماعی جوامع اهل سنت، بیشترین اقبال مردمی همواره متوجه جریان اخوانالمسلمین بوده، به طوریکه هر زمان انتخاباتی در هر یک از کشورهای آزاد شده از بند دیکتاتورها برقرار شده، اخوان پیروزیهای چشمگیری کسب کرده است، در حالی که جریانات سلفی برخلاف دسترسی گسترده به رسانه و منابع مالی، از نفوذ اجتماعی به مراتب محدودتری نسبت به اخوان برخورداند.
با نگاهی به عوامل مذکور، واضح است که اخوانالمسلمین، در مقایسه با سلفیگری، به معنای واقعی کلمه، جریانی معتدل به شمار میآید.
اگرچه با رجوع به واقعیت، نمیتوان از اساس، ربط و نسبت اخوانالمسلمین را با پدیده شوم تروریسم در منطقه و جهان اسلام منکر شد، اما از سوی دیگر، نمیتوان از ارتباط ریشهای و نظری سلفیگری و وهابیت با تروریسم چشم پوشید.
به عبارت دیگر،اگرچه ممکن است اخوانالسملمین در برخی مواقع، بر اساس مصلحتگرایی ذاتی خود، به استفاده ابزاری از تروریسم در جهت نیل به منافع حزبی خود اقدام کرده باشد، اما جریان وهابیت، پیش از هر چیز،در حوزه نظری،موید و خالق ترور و ناامنی است.
بر این اساس، تلاش برای حذف اخوانالمسلمین از صحنه سیاسی-اجتماعی جوامع اهل سنت، ارتباطی با حمایتهای مقطعی این حزب از تروریسم نداشته و اهداف خطرناکی را دنبال میکند.
بدون شک در سایه حذف این جریان نسبتا معتدل از جوامع اهل سنت، فضا بیش از هر زمان دیگری برای رشد و نفوذ وهابیت و سلفیگری در بستر اجتماعی این جوامع و به ویژه در میان جوانان فراهم خواهد شد، امری که همسو با منافع آمریکا و کشورهایی همچون عربستان بوده و خطرات بسیاری را متوجه آینده منطقه و به طور کلی جهان اسلام خواهد کرد./
انتهای پیام
سیاوش فلاح پور
ویژه نامه بیت المقدس دوشنبه هر هفته ضمیمه روزنامه قدس منتشر می شود.
نظر شما