به گزارش قدس آنلاین به نقل از ویژه نامه بیت المقدس؛ سالها پیش روزی در حال کنجکاوی در کتابخانه مدرسهمان به کتابی برخوردم که در دهه هفتاد میلادی توسط انتشاراتی مصری به چاپ رسیده بود و به موضوع آینده سیاسی فلسطین میپرداخت. کتاب را که برداشتم در نخستین صفحات آن به مطلبی برخوردم که نظرم را جلب کرد. نویسنده در قسمت مربوط به صفحه تقدیم که در کتاب های دیگر هم عنوان میشود، نوشته بود: «این کتاب را تقدیم می کنم به ملتهای عرب؛ به آنان که کتاب نمی خوانند! الذین هم لا یقرءون».
این عبارت برایم بسیار جالب بود و نتوانستم به منظور نویسنده پی ببرم. صفحه را که برگرداندم با بریدهای از یک روزنامه آمریکایی مواجه شدم. وزیر جنگ اسرائیل در مصاحبه با خبرنگار آمریکایی طرحهای تلآویو برای آینده فلسطین را کامل تشریح کرده بود. خبرنگار که از تشریح با جزئیات کامل متعجب شده بود، میپرسد: شما نمی ترسید که فلسطینیها این مصاحبه را بخوانند و به اهداف شما پی ببرند. وزیر اسرائیلی در پاسخ می گوید: نگران نباشید، عربها چیزی نمیخوانند».
این گفتار و نیشخندی که از ورای دهها سال بر لب وزیر اسرائیلی میتوانستم ببینم مرا سخت تحت تاثیر قرار داد و هنوز هم برخی اوقات بی هیچ مناسبتی در ذهنم حاضر میشود و بارها برای دوستان دور و نزدیکم بدون هیچ دلیلی این خاطره را تعریف کردهام. اما آنچه تعجب و واکنش را بیشتر میکند، تداوم این وضعیت «لایقرءون» در میان ما است .اگرچه وزیر اسرائیلی عربها را گفته بود اما به نظر من اکثر ملتهای آسیایی چنین وضعیتی دارند.
حوادث بسیار بزرگی در کنار گوش ما در حال وقوع است و ما هیچ واکنشی در قبال این حوادث که تاثیر مستقیم بر زندگی ما و فرزندان و آیندگانمان خواهد گذاشت، نشان نمیدهیم. حادثهای که میخواهم به آن بپردازم مسئله تشکیل دولتی جدید در منطقه است با نام «دولت کردی» و در این نوشته با وجود علم به این مسئله که این پروژه محدود به عراق نیست اما از آن با نام «بارزانیستان» یاد خواهم کرد.
سال 1992 (یعنی 24 سال پیش) «نجم الدین اربکان» نخست وزیر ترکیه در مجلس این کشور سخنرانیای کرد و به نقل از یک سرهنگ آمریکایی خبر تشکیل دولت کردستان را داد. او به نقل از مصاحبه سرهنگ آمریکایی با یک روزنامهنگار ترکیهای، گفت: آن مسئول آمریکایی با دست خود بر روی نقشه نشان میدهد که در این مناطق دولت کردی تشکیل خواهد شد. صدام سقوط خواهد کرد و خلأ قدرت در منطقه ایجاد خواهد شد و در این وضعیت کردها با تشکیل دولتی مستقل این خلأ را تامین خواهند کرد و حتی شاید از ترکیه هم خاک بخواهند . وقتی به سرهنگ آمریکایی گفته میشود « ترکیه قطعا با این مسئله همراهی نخواهد کرد»، وی در پاسخ میگوید: «پس در این صورت مجبور به جنگ با یکدیگر خواهید شد».
خبرنگار ترک در ادامه میگوید: اما ترکیه دارای ارتش منظم و قدرتمندی است، از طرف دیگر سوریه و ایران هم در برابر این مسئله خواهند ایستاد. چطور احتمال می دهید که کردها در برابر این مخالفان مقاومت کنند؟
سرهنگ آمریکایی نیز این گونه جواب میدهد: در آیندهای نزدیک کردهای عراق دارای مقدار زیادی سلاح خواهند بود، سلاحهایی که از صدام باقی میماند، به دست آنها خواهد افتاد. حتی شاید سلاحهایی پیشرفتهتر از سلاحهای ارتش شما داشته باشند. آنها هواپیما، بالگرد، تانک، مسلسل و فرودگاه های مخصوص خود را خواهند داشت.
وقتی اربکان این سخنرانی را ایراد میکرد، کسی انتظار تحقق آن را نداشت، اما در حال حاضر تا چند هفته دیگر شاهد برگزاری همه پرسی استقلال رسمی اقلیم کردستان از عراق خواهیم بود. مسئله همه پرسی استقلال اقلیم کردستان چنان تعجب بسیاری را برانگیخته که گویا هیچ کس انتظار چنین اقدامی را نداشته است. این در حالی است که اکنون چندین سال است که مقامات آمریکایی و اروپایی از لزوم تاسیس یک دولت کردی در منطقه سخن میگویند.
رابین رایت از متخصصین خاورمیانه در آمریکا در مقالهای که در 28 سپتامبر 2013 در روزنامه نیویورک تایمز نوشت از تجزیه 5 دولت خاورمیانهای و تاسیس 14 کشور جدید از درون آنها خبر داد. از دیدگاه او مرزهای کنونی که از جنگ جهانی نخست ترسیم شده است باید بار دیگر بر اساس تعلقات مذهبی، قومی و عشیریت باز تعریف شود. «هنری کسینجر» که از او به عنوان مغز متفکر سیاست خارجی آمریکا یاد میشود نیز در گفتوگویی رادیویی با رادیوی NBR سخن از لزوم فروریخته شدن مرزهایی که از سالهای 1919-1920 تاکنون وجود دارد به میان آورده بود. در ادامه همین اظهارات استراتژیست شناخته شده آمریکا «چارلز کراوتامر» در 18 ژوئن 2015 در مقالهای که به بررسی سیاستهای آمریکا در عراق و سوریه میپرداخت تنها راه پیش پای آمریکا را «بالکانیزه» کردن بین النهرین دانسته بود.
این اظهارات نشانگر آن است که این مسئله دیگر از یک چشم انداز بودن برای آمریکا و غرب درآمده و تبدیل به سیاستی عملی برای آنها شده است. به طوری که حتی مقامات رسمی و نظامی این کشور مانند ژنرال ژوزف دانفورد در سخنرانی خود در کمیته نیروهای مسلح سنای آمریکا از تجزیه عراق سخن میگوید.
تمام این تحولات را زمانی که در کنار وضعیت میدانی منطقه در نظر بگیریم به این نتیجه خواهیم رسید که فرآیند نوینی در وضعیت ژئوپولتیک منطقه آغاز شده است.
«امیت اوزداغ» نویسنده سرنشاس ترک معتقد است که نقطه آغازین این تحولات را باید در جنگ خلیج فارس (1991) پیگیری کرد. در این دوره پس از آنکه ارتش عراق از کویت بیرون رانده شد، عملا حاکمیت صدام دچار انفعال شده و عراق به سه بخش کردی که خارج از حاکمیت صدام بود، بخش سنی که تحت استیلای صدام بود و بخش جنوبی – شیعی که در حال قیام علیه صدام بود تقسیم شد. در این دوره بود که واشنگتن بر اساس منافع آن روز خود اجازه سیطره صدام بر بخش جنوبی را بار دیگر صادر کرد اما بخش شمالی کشور عملا از دست صدام خارج شد.
پس از حمله آمریکا در سال 2003 به عراق مرحله جدیدی از تحولات در این کشور آغاز شد. به نظر میرسد آغاز فرآیند تجزیه عراق با حضور آمریکا در این کشور نه یک اتفاق و حادثه که یک سیاست و برنامه ریزی از پیش تعیین شده بوده است. چندی پس از حملات یازده سپتامبر ژنرال سرشناس آمریکایی «ویسلی کلارک» در یک سخنرانی در پنتاگون سخن از اشغال و تجزیه عراق و متعاقب آن سوریه، لیبی، لبنان، ایران، سومالی و سودان به میان آورده بود.
آیا اینگونه طرحهای تجزیه برای غرب آسیا تنها یک بحث سیاسی است و یا ریشه در مباحثات تاریخی دارد؟
در شماره آینده به این موضوع به تفصیل خواهیم پرداخت./
انتهای پیام
مسعود صدرمحمدی
ویژه نامه بیت المقدس دوشنبه هر هفته ضمیمه روزنامه قدس منتشر می شود.
نظر شما