مهدی طارمی ۳ فصل در باشگاه پرسپولیس حضور داشت و هر ۳ فصل یکی از بهترین مهرههای تیم بود و ۲ سال متوالی آقای گل لیگ برتر لقب گرفت. او بارها در حساسترین لحظات ناجی پرسپولیس شد و گلهای مهمی برای این تیم زد و سرانجام تصمیم گرفت آیندهاش را در ترکیب یک تیم خارجی جستوجو کند. در یک روند طبیعی، انتظار میرود هواداران باشگاه علیه سروش موضع بگیرند و طارمی را برای تحقق رؤیای اروپاییاش تحسین کنند اما واکنشها کاملاً در جهت عکس اتفاق میافتد. قرمزها هنوز سروش رفیعی را دوست دارند، برای او آرزوی موفقیت میکنند و در انتظار روزی هستند که ستاره شیرازی دوباره در تیم محبوبشان دیده شود. سروش برای خداحافظی به اردوی پرسپولیس ملحق شده و با بازیکنان و کادر فنی عکس یادگاری گرفته و بدون دلخوری از باشگاه جدا شده است. در مقابل اما مهدی طارمی با تصمیمی مشابه، تندترین واکنشها و سختترین حملهها را به جان خریده است. حالا سؤال اینجاست که این تفاوت بزرگ از کجا نشأت میگیرد؟ آیا تفاوت بنیادی واکنشها، تنها به این خاطر است که سروش بازیکن آزاد بوده و طارمی با پرسپولیس قرارداد دارد؟
آنچه مهدی طارمی نمیداند - یا میداند و دوست دارد نادیدهاش بگیرد- این است که محبوبیت در بین هوادارها فقط به معادلههای زمین فوتبال بستگی ندارد. قرمزها در همین مدت کوتاه همیشه پالسهای مثبتی از سروش رفیعی دریافت کردهاند و شیفته آرامش و رفتار بیهیاهوی این بازیکن شدهاند اما ستاره بوشهری هر روز دلایل بیشتری برای تردید به تماشاگران میدهد. مرد شماره ۹ با باشگاه قرارداد نداشت و همه پذیرفته بودند که برای پیشرفت باید به اروپا منتقل شود اما او با حضور در باشگاه برای تمدید قرارداد، به این توافق عمومی پشت پا زد. درست وسط رجزخوانی برای تیمهای رقیب با تصویر طارمی، ناگهان عکس او در لباس ریزهاسپور منتشر شد. مدل رفتن او اشتباه بود و مدل بازگشتش، اشتباهی برای جبران اشتباه؛ درست مثل پاککنی که به جای پاککردن صفحه، آن را سیاهتر میکرد. طارمی یک ستاره درخشان بود و در عین حال، مصداق گامبهگام محبوبنشدن در عین درخشش. وقتی روی خط میانه زمین مینشست تا به پنالتی رامین کممحلی کند، وقتی بهترین موقعیتها را با سهلانگاری از دست میداد، وقتی آقایگلشدن برایش مهمتر از موفقیت تیم بود، وقتی اصرار داشت به هر قیمتی پشت ضربه پنالتی قرار بگیرد، وقتی در اینستاگرام غرق شده بود، وقتی به مراسم همایون بهزادی نمیرفت تا به گفته خودش هوادارها آویزانش نشوند و وقتی با ویدئوهای عجیب تمرکز تیم را به هم میریخت، باید در انتظار روزی میماند که خبر جداییاش با بدرقههایی کنایهآمیز روبهرو شود. چطور میشود ۲ سال متوالی کفش طلای فوتبال ایران را به دست بیاوری و در اوج محبوبیت نباشی؟ چطور ممکن است بعد از این همه گل مهم، همه آماده باشند تا با تیمِ بدون تو، کنار بیایند و از باشگاه بخواهند که بر روی ماندنت، پافشاری نکند؟ پاسخ این سؤالها را مهدی طارمی بهتر از هر کس دیگری میداند؛ ستاره بازیهای بزرگ و اشتباههای بزرگتر.
نظر شما