اینقدر در دو دهه اخیر بحث تهاجم فرهنگی و ضرورت کار فرهنگی در بین نیروهای انقلاب تکرار شده که موجب نوعی ازدحام و ترافیک فرهنگی شده است!
"تجزیه طلبی فرهنگی"، "موازی کارهای بی حد"، "ذره ای شدن تیم های فرهنگی" و "کارهای نازل و بی نصاب فرهنگی" و دهها عارضه منفی دیگر، ریشه در این تشویق مفرط و تحریک کور به کار فرهنگی دارد.
“بصیرت فرهنگی" و "تقوای کار جمعی"، قبل از هر طرح و اجرای برنامه های فرهنگی برای نیروهای اصیل وبخصوص خودجوش فرهنگی لازم وضروری است. بی تعارف در بسیاری از موارد "خدمت فرهنگی" به "شروع نکردن فعالیتی نو" و "تأسیس نکردن گروه و سازمانی تازه" است. این با فرار از مسئولیت و تنبلی بسیار متمایز است. اما عطش و ولع کار فرهنگی کمتر مجال توجه به آن می دهد.
یک تشبیه کار فرهنگی روی انسانها و "منابع انسانی" برای "رشد و توسعه فرهنگی" انجام میشود. برای اینکه ترافیک و بلبشوی یاد شده خوب درک شود "کار فرهنگی" را با "کار اقتصادی" مقایسه کنید:
کار اقتصادی روی "منابع مالی" در راستای "توسعه اقتصادی" انجام می شود. اگر مثلا منبعی اقتصادی مثل "چاه نفت" یا "میزانی از اعتبار بانکی" به وزارتخانهای یا شرکتی سپرده شد دیگر دست غیر از تصرف در آن و برنامه ریزی و اجرا در آن حوزه قطع میشود و آن وزارتخانه یا شرکت است که "مسئول" نتیجه دهی فعالیتهای خویش است که آیا بعد از چند سال از آن منابع برای توسعه اقتصادی استفاده شده است یانه!؟
حال به "منابع انسانی" و "کار فرهنگی" نگاه کنید:
"گروههای هدفی" مثل دانش آموزان یا نیروهای مذهبی (مثلا) محل کشمکش و ترافیک چند وزارتخانه، سازمان، کانون، اتحادیه، گروه دولتی یا خودجوش و... است!؟ یک نیروی مذهبی (مثلا) از طرفی متعلق به مسجد، از طرفی هیئت، از طرفی کانون فلان، از طرفی نهاد بهمان و... است و همه، طرحها و برنامه های فراگیر و بعضا تمامیت خواه دارند که کشمکششان موجب "موازی کاری" و حتی "تعارض و اصطکاک" می شود و نیرو را "سرگردان" و"خسته" و "فرسوده" می کند.
نتیجه ی آن "ناکارآمدی" این متصدیان است که دوباره این خود برای حرکتی خودجوش و جدید، احساس تکلیف میسازد و گروهی جدید و بالتبع افزوده شدن مشکل سابق را در پی دارد. هیچکس هم پاسخگوی نشدنها نخواهد شد چون عرصه پر رقیب است، خوبیها مال ما و نقایص بخاطر رقیب میشود!
اینجاست که "بصیر فرهنگی" می بیند طرح و سازمان جدیدی برپا نکردن، خدمت فرهنگی است. کمک به بهرهوری بیشتر همان متصدیان موجود مقتضی "تقوای کار جمعی" است.
آنجا که حرکت خودجوش لازم است:
۱. گروههای هدفی که رها شده اند و کسی برایشان برنامه ای ندارد مثل خیل کثیر جوانان شهر و خیابان که عضو هیچ نهاد فرهنگی نیستند.
۲. جایی که برای گروه هدفی صرفا سازمانی اسمی و کاغذی تعریف شده و هیچ فعالتی ندارد.
۳.جایی که فعالیت موجود واقعا "نصاب مقبول کیفی" را ندارد و صرفا برنامه هایی کمی و بی محتوا برقرار است(درک این واقعیت غیر از مراتب علمی، تقوای بالای اجتماعی می خواهد).
۴. جایی که فعالیت فرهنگی موجود، منحرف از اصول اسلام اصیل و انقلابی (اسلام ناب مبتنی بر اندیشه های امام خمینی) باشد. (اینجا هم نباید در برچسب زدن شتاب کرد واختلاف سلیقه، را عقیدتی معنا کرد. این بدون اشراف وهمه جانبه نگری وهم تقوای واقعی نمیشود)
۵. جایی که نوع فعالیت فرهنگی مورد نیاز در فهرست فعالیتهای فرهنگی سازمانها و نهادها و گروههای مستقر و متصدی نیست و نتوان به آن فهرست افزود.
۶. ....
شرط "تمییز بودن" حرکت خودجوش!
تمییز اگر معنای لغوی اش لحاظ شود یعنی "جداشده و حد گذاشته شده بافعالیتهای دیگر" است. در این صورت رساترین تعبیر برای مطالب پیش گفته و قیدی احترازی و لازم برای فعالیتهای خودجوش است. فعالیت خود جوش و جدیدی خوب و مطلوب است که "خلاء ای را پر کند"، و"حد و فاصل مشخصی با فعالیتهای مستقر داشته باشد".
"دوباره کاری"، "کشمکش در گروه هدف"، "تعارض با فعالیتهای مطلوب دیگر" را نداشته باشد. موجب "تفرقه با تیم خودی دیگر"، "تجزیه یک تیم قوی" نشود. "هم افزا و تکمیل کننده ی فعالیتهای دیگران" برای رشد وتکامل فرهنگی باشد. و الا باور کنید انجام ندادن بهتر و شروعش موجب هرج و مرج فرهنگی و ترافیک سنگین فرهنگی و مضرات آن خواهد شد.
محسن قنبریان ۹۶/۴/۲۶
نظر شما