قدس آنلاین- چند سالی است که واژگانی نوپدید در جامعه ما متولد شده که حکایت از تغییراتی چشمگیر دارد. از این موارد میتوان به «زندگی لاکچری» اشاره کرد که با رفتارها و رویههای خاصی در زندگی «سوپرپولدارها» جلوه گری میکند. این درحالی است که در مقابل بر جمعیت کم برخوردار جامعه افزوده میشود.
تعیین کرامت انسانی با ترازوی سرمایه
همسو با شکاف طبقاتی در جامعه شاهد تغییرات محسوس در رفتارهای اجتماعی هستیم؛ چنان که اغلب ما در تلاشیم با کسب منافع اقتصادی افزونتر، شأنیت بیشتری کسب کنیم و یا با تأیید و همنشینی با افراد متمول جایگاه اجتماعی خود را تقویت کنیم. براستی چرا امروزه وضعیت اقتصادی تعیین کننده جایگاه اجتماعی افراد شده است؟
حجت الاسلام حمیدرضا مظاهری سیف، عضو هیئت مدیره انجمن علمی اخلاق میگوید: از نظر اسلام مزیت انسانها بر اساس تقوا تعریف شده این درحالی است که امروزه این معیارها فراموش شده و شاخصههای مادی بر روند ارزشگذاری و روابط اجتماعی اثر گذاشته است. دلیل تغییرات ارزشی نیز در جامعه ما رویگردانی از ملاکهای دینی همانند تقوا و اقبال به سوی ارزشهای مادی نظیر بها دادن مردم به ثروت اندوزی و تکریم سرمایه داران است که البته این قضیه بیاثر از تغییر در عملکرد مسئولان در این زمینه نبوده است؛ زیرا زمانی که مردم میبینند مسئولان برای کسب منافع افزونتر اقتصادی دست به هرکاری زده و از فرصتهای پیش آمده سوء استفاده میکنند، ارزشهای مادی نیز برای مردم از ارزشهای اخلاقی برتر جلوه میکند. زیرا مدیران جامعه هنجارهای جامعه را هدایت کرده و رفتارهای آنها الگو محسوب میشود. همچنین ارزشهای آنها از نگاه مردم ارزش به شمار میآید. این در حالی است که در چندسال اول انقلاب برمعیارهایی همانند ساده زیستی و برابری اجتماعی تأکید میشد. حال آنکه در بیش از دو دهه اخیر شاهد شکل گیری فرایند تغییر در ارزشها بودهایم. به این ترتیب بتدریج مسئولان نظام به سوی تجملگرایی و رفاه دینوی رفتند. از همین رو تغییر ارزشهای جامعه و جا به جایی ارزشهای مادی به جای ارزشهای معنوی صورت گرفته است.
رئیس مؤسسه بهداشت معنوی میافزاید: ثمره این وضعیت در تغییر رفتار مردم مشهود است؛ چنان که افراد سعی دارند از هر فرصتی برای کسب منافع بیشتر استفاده کنند. همچنین میبینیم مردم در روابط اجتماعی خود برای افراد مرفه و با داشتن زندگی مجلل احترامی افزونتر قائل هستند. چون تصور میکنند این افراد از گروههای کم برخوردار اقتصادی ارزشمندتر هستند. به هرحال از یک سو این الگوی عملی غیرعادلانه و غیرحکیمانه و ازطرف دیگر این منش و شیوه ناآگاهانه مردم باعث شده افراد با ثروتمندان با تکریم وتواضع برخورد کنند و در مقابل با افراد کم توان اقتصادی نگاهی تحقیرآمیز و دور از کرامت داشته باشند.
اگر دیدیم مبنای کرامت افراد مسائل مادی است، میدانیم که ارزشهای جامعه به سوی امور مادی تغییرکرده و این حکایت از بروز بیماری اجتماعی دارد. دکتر نصرالله آقاجانی، عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم نیز با اشاره به تفاوتهای فرهنگی بر فقر و غنای اجتماعی میگوید: نحوه رفتار ما با افراد برمبنای تمول یا ناتوانی اقتصادی یک متغییر اجتماعی است که در بروز آن عوامل متعددی نقش آفرین هستند. این مسئله نسبت به ارزشها و باورهای اجتماعی و فرهنگی حاکم بر جوامع متفاوت است. چه بسا این رویه در فرهنگ نظام سرمایه داری و اقتضائات آن پذیرفته شود. چرا که وقتی مقولهای تبدیل به ارزش شود به طور قهری نوع نگاه به سرمایه دار خاص وبرتر بوده و درمقابل افرادکم برخوردار از این توجه بی نصیب میمانند. به این ترتیب وقتی در جامعهای سرمایه تبدیل به ثروتی مستقل و ذاتی و همچنین ارزشی مطلوب محسوب شود، در مقابل افراد بی بهره به عنوان گروههای بدون ارزش به شمار میآیند.
وی با بیان اینکه بنابر تفکرات جامعه شناختی، افراد در تعامل با دیگران فقیر یا غنی میشوند، میافزاید: براساس تفکرات اسلامی فقرپدیده مذمومی است؛ چنان که دراحادیث از معصومان ذکر شده که «خدایا به تو از کفر، فقر و عذاب قبر پناه میآورم». البته این معنا آن نیست که فقیر فرد بی ارزشی است، بلکه باید دلایل بروز این عارضه آسیب شناسی شود. به این دلیل که وجود تعداد اندکی از محرومان در جامعه انسانی طبیعی است و میتواند ناشی از میزان استعدادها یا تفاوتهای فردی تعبیر شود، اما چنانچه این روند گسترش پیداکند وجمعیت افزونتری را در بربگیرد حکایت از آن دارد که کاستیها و ضعفهایی در تعاملات و ساختارهای اجتماعی وجود داشته که منجر به بروز این آسیب شده است.
پیامدهای ارزشهای غیرحکیمانه
با توجه به آنچه گفته شد باید دید این تغییر رویهها چه پیامدهایی دارد؟
حجت الاسلام آقاجانی کرامت را در مقوله روابط اجتماعی یک اصل دانسته و میگوید: زمانی که نگرش ما به افراد تغییر میکند باید بپرسیم تفکر ما نسبت به کرامت چیست و چه افرادی را شایسته کرامت میدانیم؟ گاه درجوامع با تغییر ارزشها این جهتها فراموش و گم میشود. درحالی که درآموزههای دینی ما ملاک ارزشگذاری تقوا محسوب میشود. بنابر این برای درک رفتارها و روابط براساس مزیتهای اقتصادی ومادی باید توجه کرد که عقربه ارزشهای مردم به کدام سمت است. به این ترتیب اگر دیدیم مبنای کرامت افراد مسائل مادی است، میدانیم که ارزشهای جامعه به سوی امور مادی تغییرکرده و این حکایت از بروز بیماری اجتماعی دارد. بخصوص آنکه این برتری اقتصادی تبدیل به رواج نگاه قارونی در متمولان شده و سعی میکنند برتری خود را به نمایش بگذارند که این ضد منطق عقیدتی ماست. چرا که سبب میشود عدهای در مقام مقایسه برآمده و آرزومند این ثروت شوند. همچنین این رویه در گستره جامعه منجر به بروز شکاف اجتماعی شده و دو طبقه غنی و فقیر شکل میگیرد که آسیبهای متعدد خانوادگی و اجتماعی را به دنبال دارد. چنان که طبقهای که خود را بنابر مسائل اقتصادی متمایز میدانند به دنبال کسب حقوق اجتماعی متمایز نیز هستند تا امکانات اجتماعی بیشتری کسب کنند. همچنین در مقابل طبقه کم برخوردار به استضعاف کشیده شده و فقرا به دنبال جلب منافع اغنیا خواهند بود. به این ترتیب در عرصههای مختلف سیاسی، اقتصادی و فرهنگی شاهد همین شکاف و فاصله هستیم.
حجت الاسلام مظاهری سیف نیز با اشاره به اینکه درپی تغییر ارزشها وبروز نابرابریهای اجتماعی شاهد رقابتهای ی ناسالم در مقوله ثروت اندوزی خواهیم بود، ادامه میدهد: بروز این وضعیت منجر به شکل گیری فرایندی ذهنی درقالب مقایسه کردن هاست. به این ترتیب افراد در مواجهه با گروههای متمول به مقایسه خود و اطرافیانشان با این افراد میپردازند. برای نمونه زنان به مقایسه وضعیت درآمدی همسر خود با دیگران میپردازند و به دلیل ضعف همسر در این قضیه وی را ضعیف و ناتوان میپندارند و ارزش چندانی قائل نمیشود. همچنین فرزندان بنا برهمین رویه کاستیها وکمبودهای اقتصادی خانواده را ناشی از ناتوانی و بی لیاقتی والدین میدانند که این نگرشها باعث تضعیف و حتی فروپاشی روابط خانوادگی و اجتماعی میشود.
وی با تأکید بر اثربخشی گروههای مرجع دراین زمینه ادامه میدهد:در طی تاریخ و در گذشتههای دور که نظام سیاسی ما فئودالی و سلطنتی بوده، مردم رویه زندگی حاکمان و امرا را پذیرفته بودهاند که در رفاه و تجمل زندگی کنند و نابرابری اجتماعی نیز وجود داشته باشد. درحالی که در رویداد انقلاب اسلامی از موضوعاتی که هدف این نهضت محسوب میشد، حذف اشرافیگری و تبعیضهای اجتماعی بود. به طوری که افراد و اقشار در شرایط مناسبتری در کنار هم زندگی کنند. البته نه در برابری مطلق اما این تفاوتهای اجتماعی در حدی معقول باشد که منجر به فاصله طبقاتی نشود.
وی خاطرنشان میکند: با تغییر ارزشها ما با تضاد هنجارها مواجه هستیم؛ چراکه امروزه گروهها و افرادی که درجامعه اسلامی عهده دار مسئولیتها شدهاند و پیشاپیش مردم در امور مذهبی و معنوی قرارگرفتهاند در مسائل مادی و دنیوی نیز گوی سبقت را از دیگران ربودهاند. همین قضیه باعث شده گرچه مردم معتقدند چنانچه ثروتمندی اهل تقوا نباشد، هیچ مزیتی بر فردفقیری ندارد، اما همچنان به تکریم این افراد میاندیشند. بنابراین به دلیل تجربه ارزشمندی که از سالهای نخست پیروزی انقلاب داشتیم برای کاهش این گونه انحرافها و آسیبها نیازمند نقد وبازنگری درعملکرد و نگرشهای جامعه هستیم.
نظر شما