تحولات منطقه

این روزها خیلی از زندگی‌ها دیگر مشترک نیست، سایه طلاق بر سر زنان سنگینی می‌کند و بنیان خانواده هنوز شکل نگرفته در همان یک تا دو سال اول زندگی از هم می‌پاشد.

سایه سنگین طلاق بر سر زنان/ زندگی‌هایی که دیگر مشترک نیست
زمان مطالعه: ۱۰ دقیقه

به گزارش قدس آنلاین، مستأصل و غمگین روی صندلی انتهای راهرو نشسته است، راهرویی با دیوارهای نسبتاً بلند با رنگی روشن اما کهنه و گرفته... منتظر است، نگاهش به اتاق رو به رویش گره‌خورده، حرکت مشوش دستانش که دسته صندلی را با ریتمی عصبی و مضطرب می‌فشارد، نشان می‌دهد که فکرش سخت مشغول است، دلم نمی‌آید خلوتش را به هم بزنم.

به راهرو فکر می‌کنم، راهرویی که صدای گام‌های تلخی را به گوش سپرده است، برایش جان‌ودل قائل می‌شوم، حس می‌کنم که بار دل‌تنگی‌ها و نگرانی‌ها، غم و غصه‌ها عجیب بر دوشش سنگینی می‌کند. چه دل پرطاقتی می‌خواهد دیدن و تحمل سرنوشت‌هایی که به تلخی و با اشک و غم رقم می‌خورد، حتی تصورش بی‌طاقتم می‌کند، به‌راستی «سخت را نوشتن آسان است اما زندگی کردن دشوار» آن‌هایی که اینجا می‌آیند دلشان نازک می‌شود و حوصله‌شان کف زمین می‌ریزد.

هنوز همان‌جا نشسته است، بین همه آن‌هایی که آنجا هستند فقط اوست که نظرم را به خود جلب می‌کند، شاید به این خاطر که کم سن و سال است و شاید هم معصومیت چهره‌اش نمی‌گذارد چشم از نگرانی که در عمق چشمانش نشسته بردارم، گویی قدم در راهی دارد که تفسیری برای خوب و بدش نیست و یا آن‌قدر توضیح و تفسیر پیچیده‌ای دارد که راحت‌تر است همه بارش بر گردن سرنوشت و تقدیر بیفتد، سرنوشت متن نانوشته عجیبی دارد، انگار که فقط خودش تصمیم می‌گیرد، خودش می‌برد و می‌دوزد، نمی‌دانم اینکه می‌گویند «سرنوشت هرکسی از قبل نوشته‌شده» چقدر می‌تواند در قبول و پذیرش اتفاقات زندگی نقش تعیین‌کننده داشته باشد.

نگاهم به صندلی آخر راهروست، برای نزدیک‌تر شدن مردد هستم، نمی‌دانم صبر و حوصله‌اش اندازه سؤال‌هایم هست یا نه؟ آخر این زمان و مکان باید روحش را آن‌قدر نازک کرده باشد که پذیرای سؤال‌هایم نباشد. جدای از هر کنجکاوی دلم برای بی‌قراری‌اش و برای رنگ‌پریدگی صورتش بی‌طاقت شده، دل را به دریا می‌زنم و می‌پرسم چقدر نگرانی، پوزخندی می‌زند بی‌هیچ مقدمه‌ای می‌پرسد، «می‌شود اینجا بود و نگران نبود؟ » همین سؤال بود که باعث شد زندگی‌اش را برایم مرور کند، می‌گوید: تصمیم سختی بود، باید انتخاب می‌کردم، تا جایی که توان داشتم سازش کردم، وقتی پای سفره عقد بودم هیچ تصور نمی‌کردم یک روز زندگی‌ام چنان زیرورو شود که پایم به اینجا باز شود.

بغضش را قورت می‌دهد اما برای اینکه اشکش نریزد نمی‌تواند کاری کند، همه‌چیز آرام و خوب بود، آن‌قدر این زندگی را می‌خواستم که حتی زندگی در شهری دور از زادگاهم برایم سخت نیامد، به تلخی می‌خندد، خنده‌ای عصبی که باعث می‌شود، بغضش بترکد، خنده‌ای توأم با اشک، گریه می‌کند و می‌گوید: برای مهریه با خانواده‌ام بحثم شد، می‌خواستم به نیت خانم فاطمه زهرا (س) مهریه‌ام فقط یک سکه باشد اما خانواده‌ام اصرار داشتند که به نیت دوازده امام و چهارده معصوم، ۱۱۴ سکه مهرم شود، باور داشتم با یک سکه هم می‌شود خوب زندگی کرد دلم می‌خواست به همه ثابت کنم مهریه به ثبات زندگی ارتباطی ندارد، البته الآن هم پشیمان نیستم.

همه زندگی‌ام به‌پای خیانت تباه شد، ماندم، به روی خودم نیاوردم، حتی برای مشاور هر جا که گفتند خوب است رفتم اما انگار سرنوشت این بود که زندگی مشترکم در این نقطه کور تمام شود. دلم برای دخترم می‌سوزد، اما غرورم آن‌چنان شکسته که حاضر به ادامه نیستم، شبیه آدم‌هایی که با خودشان حرف می‌زنند ادامه می‌دهد؛ از همه لحظه‌هایم برای دخترم نوشته‌ام، بزرگ که شد همه‌چیز را برایش تعریف می‌کنم، می‌دانم درکم می‌کند، جملات کوتاهی بودند اما هرکدام به عمق یک تنهایی، بی‌سامانی و به‌اندازه سرگردانی «حالا چه می‌شود» طولانی بودند و دردناک.

حضانت دخترش را می‌خواست، دردش می‌آمد زندگی بچه‌اش که از وجودش آمده و برای لحظه‌لحظه‌اش مادری کرده است را به دست‌زن دیگری بسپارد، با حرص و دردی مادرانه مخاطب قرارم  می‌دهد و می‌گوید: زن همیشه باید بسوزد و بسازد.

همه آن‌هایی که راهروی دلگیر دادگاه را قدم می‌زنند داستان متفاوتی از زندگی را روایت می‌کنند؛ داستانی با طعم تلخ جدایی، آیا به‌راستی سرنوشت و قضا و قدر الهی است که خط و مشی زندگی‌هایمان را رقم می‌زند؟ زندگی که بر وفق مراد باشد کسی یادی از واژه «سرنوشت» نمی‌کند.

حجت‌الاسلام جعفری  کارشناس امور مذهبی و دینی سؤالم را این‌گونه پاسخ داد: آن مفهومی که مردم از کلمه سرنوشت در نظر دارند غالباً نتیجه عمر یا نتیجه یک عمل و یا نتیجه یک رفتار است یعنی برداشت غالب عموم مردم از واژه سرنوشت بخش انتهایی یک‌چیز است و معمولاً وقتی از این واژه استفاده می‌شود که آن چیز، خلاف انتظار است و موجب سختی یا ضرر و یا زحمت و یا هجران می‌شود. اما هنگامی‌که اوضاع بر وفق مراد باشد معمولاً یادی از این اصطلاح نمی‌کنند.

وی گفت: این نکته هم گفتنی است که استفاده عموم از این کلمه در موارد مادی و دنیوی است و هنگامی در امور معنوی به کار برده می‌شود که در مقام توجیه موفقیت دیگران و عدم توفیق خود هستند. سرنوشت به معنای گفته شده در ذهن عموم، همان چیزی است که منسوب به خداوند و لایتغیر است. یعنی سرنوشت در نظر عموم علم خدا به عواقب امور است به همین خاطر است که در مسائلی مانند طلاق، آن‌ها به سرنوشتی که به‌وسیله خداوند رقم خورده نسبت می‌دهند اما سرنوشت در اصطلاح، علم حق‌تعالی به‌تمامی امور با همه جوانب امور است. یعنی اگر موفقیتی در یک مسئله برای انسان حاصل می‌شود هم مقدمات و زحمت‌ها و مراحل توفیق آن چیز در علم حق‌تعالی و لایتغیر است هم حصول نتیجه و عاقبت آن چیز.

طلاق گرفتن یک زوج فقط سرنوشت و تقدیر نیست

این کارشناس مذهبی گفت: در مسئله فوق‌الذکر، طلاق گرفتن یک زوج فقط سرنوشت و تقدیر نیست بلکه مقدماتی که موجب حصول این نتیجه شده نیز جزء سرنوشت و تقدیر است و در علم الهی وجود دارد. یعنی هیچ طلاقی بدون علت نیست و علت هر طلاق، مقدماتی است که یک زوج طی زندگی‌شان فراهم کرده‌اند. تقدیر و سرنوشت، چیزی را به‌اجبار بر کسی تحمیل نمی‌کند آنچه در علم الهی ثابت و لایتغیراست، حصول یک طلاق با علل مادی و معنوی، اخلاقی و رفتاری طرفین آن است.

وی با اشاره به معنی آیه‌های هشتم تا یازدهم «سوره الرعد» گفت: در معنی این آیه‌ها به ترتیب آمده است؛ «ﺧﺪﺍ (ﺣﺎﻟﺎﺕ، ﺻﻔﺎﺕ ﻭ ﺯﻣﺎﻥ ﻭﻟﺎﺩﺕ) جنین‌هایی ﺭﺍ ﻛﻪ ﻫﺮ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻭ ﺣﻴﻮﺍﻥ ماده‌ای ﺁﺑﺴﺘﻦ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ رحم‌ها (ﺍﺯ ﺯﻣﺎﻥ ﻃﺒﻴﻌﻰ ﺣﻤﻞ) می‌کاهند ﻭ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ می‌افزایند، می‌داند؛ ﻭ ﻫﺮ ﭼﻴﺰﻯ ﻧﺰﺩ ﺍﻭ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﻣﻌﻴﻨﻰ ﺩﺍﺭﺩ.

حجت‌الاسلام جعفری گفت: طلاق از منظر روایات و آیات، یک امر مذموم است مگر در شرایط خاص، در روایات، کلمات و سیره عملی پیامبر(ص) و اهل‌بیت (ع) مشاهده می‌شود، که آنان طلاق را بسیار مذموم و منفور معرفی کرده‌اند.

سکوتی که نشان رضایت نیست!

از طلاق و چرایی وقوع این پدیده تلخ بسیار گفته و نوشته‌شده و بسیار هم پیش‌آمده است که با نگاه کردن به اعداد و ارقامی که آمار طلاق را گزارش می‌دهند، شوکه شویم. وقتی به دنبال آماری از طلاق به نهادهای متولی مراجعه می‌کنم با سکوت مواجه می‌شوم، تنها سکوتی که نشان رضایت نیست.

مرداد سال گذشته را به یاد می‌آورم؛ خبری از سوی مدیرکل آمار و اطلاعات سازمان ثبت‌احوال کشور مبنی بر اینکه «ازاین‌پس آمار طلاق محرمانه بوده و اعلام نخواهد شد» بر خروجی برخی خبرگزاری‌ها و سایت‌های خبری قرار گرفت؛ دلیل عدم اعلام آمار طلاق نیز به باور این مقام مسئول این‌گونه اعلام‌شده بود که «آمار طلاق به‌اندازه کافی بیان‌شده و ارائه آمار صرف دردی را دوا نمی‌کند» موضوعی که با واکنش کارشناسان حوزه‌های مختلف جمعیت‌شناسی و آسیب‌های اجتماعی و البته نمایندگان مجلس به‌عنوان متولیان قانون‌گذاری ازجمله نمایندگان تبریز، مشهد و شیروان روبرو شد؛ این‌گونه که «کتمان آمار نه‌تنها اثربخشی ندارد بلکه سبب عدم پیشگیری از سایر آسیب‌های اجتماعی می‌شود».

اگر مسئولان استانی البرز هم از ارائه آمار طلاق‌های ثبت‌شده سال جاری در این استان خودداری کردند اما مدیرکل بهزیستی استان البرز، بیشترین عامل مراجعه زنان سرپرست خانوار البرزی برای دریافت حمایت به این اداره کل را «طلاق» عنوان می‌کند.

طلاق؛ عامل اصلی مراجعه زنان سرپرست خانوار البرزی به بهزیستی برای دریافت بسته‌های حمایتی است

بیش از ۵۰۰ نفر از زنان سرپرست خانوار با عنوان طلاق تحت پوشش بهزیستی استان البرز هستند این را داریوش بیات نژاد گفت و توضیح داد: تعداد زنان سرپرست خانوار تحت پوشش اداره کل بهزیستی استان البرز یک هزار و ۸۸۶ نفر و با اعضای تحت تکفلشان سه هزار و ۸۰۰ نفر است.

مدیرکل اداره بهزیستی استان البرز افزود: بیشترین عامل مراجعه زنان سرپرست خانوار برای بهره‌گیری از بسته‌های حمایتی این اداره کل با آمار ۹۵۲ خانواده مربوط به موضوع طلاق است. این در حالی است که تعداد پرونده‌های قطع‌شده در سال گذشته تعداد ۳۰۸ خانوار و بنا به دلایلی همچون ازدواج، فوت، اشتغال، سرمایه کار، همپوشانی با سایر دستگاه‌ها بوده است.

به گفته وی حمایت‌های مادی و معنوی سازمان از زنان سرپرست خانوار متناسب با شرایط مراجعه‌کننده که به دنبال ارزیابی از سطوح توانمندی آن‌ها صورت می‌گیرد؛ در دو بخش مستمر شامل پرداخت کمک‌هزینه زندگی، دانشجویی، بیمه و غیرمستمر شامل خدمات غیرمستمر ازجمله کمک‌هزینه‌های معیشتی درمان، تسهیلات آموزشی و حرفه‌ای، آماده‌سازی شغلی باهدف بسترسازی اشتغال پایدار از طریق پرداخت تسهیلات، تشکیل گروه‌های همیار و وام‌های کارآفرینی است، ارائه می‌شود.

از دیگر خدمات ارائه‌شده به زنان سرپرست خانوار به بیان «بیات نژاد»، ارائه خدمات و مداخلات تخصصی مددکاری در قالب کار فردی، گروهی و جامعه‌ای و در صورت نیاز بهره‌گیری از سایر تیم تخصصی حرفه‌ای مانند روانشناس، روان‌پزشک و مشاور حقوقی به‌منظور ارائه خدمات بهینه همچنین کنترل و کاهش آسیب است.

نرخ شاخص طلاق در استان البرز بالاتر از میانگین کشوری است

فرید نجف نیا معاون فرهنگی رئیس‌کل دادگستری استان البرز نیز حرفی از آمار طلاق نمی‌زند. وی در گفتگو با خبرنگار مهر طلاق را در زمره غم‌انگیزترین پدیده‌های اجتماعی دانست و گفت: طلاق در جامعه اسلامی نیز از مقبول‌ترین حلال‌ها قلمداد می‌شود. عواقب ناگواری هم برای خانواده و هم برای جامعه دارد ضمن آنکه پایه و اساس شکل‌گیری و بروز انواع آسیب‌های اجتماعی نیز است. توجه به طلاق نه‌تنها از دیدگاه فرد به‌عنوان یک انسان و فرزند مهم است بلکه از دیدگاه جامعه، فرهنگ و اقتصاد نیز قابل‌اعتنا است.

وی در ادامه به موضوع «گذار جمعیتی» و تحولات عظیمی که به دنبال این گذار در جامعه و حتی در خانواده حادث می‌شود اشاره کرد و گفت: طلاق از معضلات اساسی نهاد خانواده و سطح بالاتر از آن جامعه است که استان البرز نیز از آن مستثنا نیست. با نگاهی به وضعیت طلاق در کشور آمار واقعی این پدیده تلخ اجتماعی طی سال‌های اخیر سیر صعودی داشته است؛ متأسفانه مقایسه‌های صورت گرفته نیز حاکی از آن است که شاخص نرخ طلاق‌های ثبت‌شده در استان البرز بالاتر از میانگین کشوری بوده است. این شاخص نشان می‌دهد طی یک سال اخیر به ازای هر مورد پدیده ازدواج چندین مورد پدیده طلاق رخ‌داده است. هر چه این نسبت کم باشد میزان طلاق در جامعه بیشتر است. این مهم همچنین بر کاهش نرخ ازدواج نیز تأثیر دارد.

بیشتر طلاق‌ها بین یک تا دو سال بعد از ازدواج رخ می‌دهد

به اعتقاد نجف نیا بدون بررسی میدانی و انجام اقدامات کارشناسی شده نمی‌توان در مورد رفع معضل طلاق اقدام مؤثری کرد. آنچه درکند شدن روند طلاق می‌تواند مؤثر باشد، پرداختن به موضوع «تحکیم بنیان خانواده» به عنوان موضوعی فرابخشی است. بی‌شک تحقق برنامه‌های کاربردی و انجام اقدامات پیشگیرانه برای طلاق نیاز به هماهنگی بین دستگاهی دارد. در این میان نباید از نقش مؤثر و فعال سازمان‌های مردم‌نهاد به‌عنوان بازوان فکری و اجرایی غافل شد.

زمان وقوع طلاق از دیگر مباحثی بود که معاون فرهنگی رئیس‌کل دادگستری استان البرز در خصوص آن گفت: وقتی به جریان زمان وقوع طلاق نگاه عمده داشته باشیم مشاهده می‌کنیم بیشتر طلاق‌ها طی یک تا دو سال بعد از ازدواج رخ‌داده است و این امر نشان می‌دهد برای زوجین آموزش مهارت زندگی مشترک و عوامل تحکیم بنیان خانواده آن‌طور که باید نهادینه نشده است. برای تحقق این مهم باید اصول علمی خانواده‌درمانی، روان‌درمانی و روانشناسی خانواده را بررسی کنیم تا از این طریق به اختلالات عاطفی شناختی زوجین نسبت به مسائل و مشکلات پی ببریم.

نجف نیا ادامه داد: آموزش باهدف ارتقای آگاهی روحی در مرحله اول ازدواج باهدف استحکام زندگی زناشویی و افزایش سطح بهداشت روان زوجین یکی از بهترین آیتم‌هایی است که به کاهش نرخ طلاق کمک می‌کند. علاوه بر این افزایش آگاهی مربوط به امور جنسی با رویکرد اسلامی، آشنایی با حقوق زوجین و احکام ازدواج در کاهش طلاق و به‌تبع آن بروز آسیب‌های اجتماعی نقش مؤثری دارد. زوجین پیش از ازدواج باید مهارت‌های لازم برای زندگی مشترک و تداوم آن را کسب کنند و از این طریق به وظایف خود در زندگی مشترک عمل کنند. با توجه به اینکه ریشه بسیاری از طلاق‌ها ناپختگی زوجین است مشاوره‌های قبل، حین و بعد از ازدواج می‌تواند کارساز باشد.

وی خطاب به زوجین در شرف جدایی گفت: باید تلاش کنیم تا زوجین به طلاق نه به‌عنوان اولین راه گریز از فشار زندگی بلکه به‌عنوان آخرین راه‌حل نگاه کنند تا بنیان خانواده حفظ شود.

 مشخص نیست راهروهای رنگ‌پریده دادگاه‌ها میزبان چند نفر دیگر خواهند بود و چند نگاه نگران و مستأصل به اتاق‌های تصمیم‌های تلخ خیره خواهد ماند، به‌راستی چه باید کرد تا واژه طلاق دنبال نام کودکان نقش نبندد.

آن روزها که گفته می‌شد «ما یک روحیم در دو بدن» گذشته و سرعت نابودی زندگی های مشترک آنقدر زیاد شده که دیگر مجالی برای تشکیل چیزی به نام خانواده برای زوج های طلاق نمانده است.

منبع: خبرگزاری مهر

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.