تحولات لبنان و فلسطین

کسانی که این حرفها را می‌شنوند و نگاه امام درباره جنگ رادیده و شنیده و می‌دانند، با شنیدن این حرفها چه تصوری خواهند کرد؟ امام را در کدام سو جای خواهند داد؟ اگر هاشمی را به قول آقای ظریف شجاعِ آینده نگر بدانیم، آیا امام که مخالف نگاه او درباره جنگ بوده در جمع آنهایی که شجاعت را با تندروی اشتباه گرفته‌اند جای نمی‌گیرد؟

امامِ جنگ‌طلب و هاشمیِ صلح‌دوست

به گزارش قدس آنلاین، فرج الهی گفت:مرحوم رفسنجانی در سالهای اخیر به خاطر برجام از خیلی چیزها مایه گذاشت. یکی از مهمترین سرمایه‌های ملی که قربانی برجام شد، دفاع مقدس بود.  روایتِ «پذیرش قطعنامه» که توسط امام، «جامِ زهر» لقب گرفته بود با خاطره‌ای از هاشمی که امام مدتی بعد از قطعنامه به من گفتند جام زهر برآیم شیرین شده، کاملا وارونه شد. تعارف‌کنندگان جامِ‌زهر که در دودهه گذشته سعی میکردند این مسائل را کمتر بازگو کنند، جرات یافتند و آن را «افتخار» معرفی کردند. هاشمی هم در دروان مذاکرات هسته‌ای دولت روحانی با تشبیه برجام به «قطعنامه598»، آن را جام‌زهری معرفی می‌کرد که نوشیدنش تلخ ولی نتیجه‌اش شیرین است. این که چه کسی هم باید آن را بنوشد، مشخص است.

اما این همه‌ی ماجرا نبود. هاشمی در پیِ انتقام‌گیری از مخالفان دهه شصتش هم بود. هاشمی از سال 62 که فرمانده جنگ شد تا سال 67، بزرگترین مخالفش پس از امام، سپاه  و نیروهای نظامی بودند. هاشمی معتقد بود باید یک پیروزی کلیدی مثل فتح بصره را بدست آورد و پای میز مذاکره با صدام نشست. در مقابل، امام و نظامیان معتقد بودند باید کشور را برای دفاع در برابر تجاوز صدام بسیج کرد و شرافتمندانه جنگید و دفاع کرد.

شخص هاشمی و جریان سیاسی-رسانه‌ای حامی او،  در سالهای اخیر برای انتقام از مخالفان دهه شصت به همان راهی رفتند که نهضت‌آزادی رفت: زیرسوال بردن ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر. هاشمی و همفکرانش با  مستندکردن تحلیلهای غلط به خاطرات ناقص و گزینشی از جنگ، مفهوم «دفاع‌مقدس» با بازیگری «مردم» را به «جنگ‌طلبیِ لجبازانه» با بازیگری «نظامیان»تحریف و تبدیل کردند. گویی که موافقان ادامه جنگ، چشم‌بسته و از سر لجبازی بر نظر خود اصرار داشته‌اندو این هاشمی و برخی همفکرانش بوده‌اند که با دید جامع خود با درنظر گرفتن صلاحِ مملکت و دغدغه جان جوانان ایران میخواسته‌اند «جنگ» و نه «دفاع» را پایان دهند.

با این مقدمات؛ دیروز همایشی درباره نقش آقای هاشمی در هشت‌سال دفاع مقدس برگزار شد که حرفهای اغلب سخنرانانش، تثبیت دوقطبی غلط «هاشمی‌صلح‌طلب» در برابر «لجبازانه جنگطلب» بود.

آقای ظریف که از قبل انقلاب تا پس از اتمام جنگ در آمریکا بوده به عنوان اولین سخنران گفته است: بنده یک درس از رفتار آیت الله هاشمی در قبال جنگ آموختم. شجاعت همواره به معنای تندروی نیست و شجاعت به معنای آینده نگری است و می تواند به معنای ترجیح منافع ملی به جای منافع شخصی باشد.

فاطمه هاشمی دختر ایشان گفته است: همواره می گفتند علاقه ای به ادامه جنگ ندارند. همچنین معتقد به پایان جنگ و صلح بودند. ایشان فردی بودند که از جنگ و خشونت بیزار بود. با تمام این حرفها، پس از آغاز جنگ خانواده خود را به صحنه آوردند و خانواده ایشان یا از مجروحین جنگی ملاقات می کردند یا وارد جبهه می شدند.

غلامعلی رجایی گفت: آیت الله هاشمی نقل می کردند که یکبار  آیت الله خامنه ای به من گفتند شما قهرمان جنگ می شوید و از فرماندهی جنگ سربلند بیرون می آیید. من گفتم نمی خواهم فرمانده جنگ باشم میخواهم فرمانده صلح باشم.

کسانی که این حرفها را می‌شنوند و نگاه امام درباره جنگ رادیده و شنیده و می‌دانند، با شنیدن این حرفها چه تصوری خواهند کرد؟ امام را در کدام سو جای خواهند داد؟ اگر هاشمی را به قول آقای ظریف شجاعِ آینده نگر بدانیم، آیا امام که مخالف نگاه او درباره جنگ بوده در جمع آنهایی که شجاعت را با تندروی اشتباه گرفته‌اند جای نمی‌گیرد؟ اگر به قول خانم فاطمه هاشمی، پدرشان از جنگ و خشونت بیزار بوده‌اند تکلیف امامی که موافق جنگ با صدام است چه می‌شود؟ اگر هاشمی را فرمانده‌صلح بدانیم چه کسی غیر از امام‌راحل فرمانده‌ی جنگ است؟ آن هم جنگی که با این نگاه آقایان و خانمها، بویی از حق و باطل ندارد و تداومش اشتباه و لجاجت است؟

یاسر هاشمی یک هفته قبل از همایش مذکور: امیدوارم تاریخ دفاع مقدس از دستکاری‌های جناحی و باندی محفوظ بماند.

منبع: سایت جهان نیوز

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.