بسیاری از ما یادمان هست که بعد از آژیر خطر و اعلام وضعیت قرمز، سرود «مادر برام قصه بگو» از رادیو پخش میشد. آن صدای کودکانة بچههای آباده ترس و اضطراب را از دلها میبرد و به همه روحیه دوبارهای میداد و یا صادق آهنگران با نغمههایش در جبههها و خواندن آنها برای رزمندگان پیام امام(ره) را تکمیل میکرد و به بچههای جبهه روحیه میداد.
در زمان جنگ تحمیلی سرود رسالت خودش را داشت اما از دهه ۷۰ به بعد این راه ادامه پیدا نکرد و این ژانر هنری به فراموشی سپرده شد.
صدا و سیما که در زمان پیروزی انقلاب و جنگ تحمیلی سرودهای زیادی را پخش میکرد، در زمان صلح با این نوعِ هنری بیگانه شد و هنری که تأثیر زیادی در بالارفتن حس ملی داشت، دیده نشد و حتی نابود شد.
سرود از یاد همه رفت. حضور گروههای سرود در سر صف مدارس کمرنگ و کمرنگتر شد و این هنر ارزشمند با آن سابقه و تأثیر درخشانش به جای آنکه در زندگی ما جریان داشته باشد و همراه با جامعه تغییر کند، به بوته فراموشی سپرده شد. همچنین صدا و سیما دیگر در برنامههای مختلف بویژه در برنامههای ویژه کودکان و نوجوانان به سراغ این هنر نرفت. همه آن سرودها شد نوستالوژی مردمی که با تکتک آنها خاطره داشتند. به جای سرود، موسیقیهایی عجیب و غریب وارد زندگی ما شدند؛ ترانههایی که بلند و گروهی خوانده نمیشوند و هیچ نشانی از فرهنگ و وفاق ملی ندارند.
اما فراموشی این هنر بر عهده کیست؟ سازمانهایی مثل صدا و سیما یا مردمیکه ذائقه آنها تغییر کرده و همه خاطراتشان را جایی خاک کردهاند و به دنبال باروری آن خاطرات نیستند.
سرود همچنان تولید میشود اما پخش نمیشود
صدا و سیماییها میگویند ما کمکاری نکردیم و سرود همچنان تولید میشود. حالا اگر پخش نمیشود، ایراد کار از جای دیگری است.
بیژن ارژن، شاعر و عضو شورای شعر و موسیقی صدا و سیما، این جملات را میگوید. این شاعر ادامه میدهد: با آنکه ذائقه مردم امروز تغییر کرده و سرود جایش را به موسیقی سنتی و پاپ و زیرزمینی داده است اما با همة این تغییرات صدا و سیما درباره تولید سرود کمکاری نکرده و فکر میکنم تنها ارگانی که در تولید این هنر فعالیت میکند، همین صدا و سیماست. نمونه بارز این ادعا عناوینی است که رهبر معظم انقلاب برای هر سال انتخاب میکنند که با فاصله کمی از این نامگذاریها، موسیقی و شعر برای سرود آماده میگردد و سرود آن از صدا و سیما پخش میشود.
ارژن به مسئله دیگری هم اشاره میکند. این شاعر میگوید: به هر حال جامعه هم باید پذیرای شنیدن این نوعِ هنری باشد. تهیهکننده همیشه برای ارائه برنامهاش مخاطبسنجی میکند. وقتی تهیهکننده میبیند که فلان خواننده طرفداران زیادی در بین مخاطبان جوان و نوجوان دارد، ترجیح میدهد موسیقیِ همان خواننده را پخش کند. نکته مهم این است که همراه با تغییر سبک زندگی، موسیقی هم تغییر کرده است و برای اقبال جامعه به ژانر سرود باید محتوای سرود هم تغییر کند و حتماً نیازسنجی انجام شود.
وی با بیان اینکه در زمانی سرود «مادر برام قصه بگو» پخش شد که نیاز جامعه بود، اضافه میکند: آن سرود در همان زمان مورد اقبال قرار گرفت. جامعه این سرود را پذیرفت و همه آن را با خود زمزمه میکردند. اگر بخواهیم سرود مورد اقبال قرار بگیرد باید به این صورت نیازسنجی شود. مثلاً در فضای فعلی که شهادت مظلومانه شهید حججی جامعه را تحت تأثیر قرار داد، سرودن سرودی برای این شهید حتماً مورد اقبال قرار خواهد گرفت.
نتیجه عدم هوشمندی نظام فرهنگی
اما مصطفی محدثی خراسانی بیتوجهی به سرود را نتیجه عدم هوشمندی نظام فرهنگی میداند که هیچوقت برنامهای برای حوزه فرهنگ و هنر ندارد و باری به هر جهت است.
این شاعر میگوید: هم شعر و هم موسیقی که هر ۲ در فرهنگ و جان مردم ما ریشه دارند و تأثیرگذارند، بهشدت رها شدهاند. هنر موسیقی در ارشاد متولی دارد اما شعر که هیچ جایگاهی ندارد.
محدثی معتقد است اگر در همان دوران هم سرود مورد اقبال بود، به دلیل خودجوشبودن و مردمیبودن این رشتة هنری بود وگرنه دولت در رشد و تأثیر آن هیچ نقشی نداشت.
وی میگوید: این جوشش تا روزهای انقلاب و دوران جنگ ادامه داشت اما بعد از جنگ به دلیل عدم برنامهریزی و عدم نیاز آحاد جامعه به ادامة سرود پای گونهها و ژانرهای مختلف به فضای موسیقی باز شد و نظام فرهنگی هم برنامهریزی لازم را برای تداوم آن انجام نداد و تلاش نشد آن جریان سیر خودش را ادامه دهد و به ضرورتهای زمانه محتوای آن متحول شود و ادامه یابد.
به گفته محدثی، بر خلاف گمان بسیاری اتفاقاً در شرایط فعلی و در روزگار امروز برای بالا نگهداشتن روحیه مردم و افزایش حس امید جامعه و زنده نگهداشتن آرمانهای ملی و هویتی و اسلامی نیازمند ژانر سرود هستیم. به طور طبیعی اگر در روزگار امروز سرودی تولید شود، مثل آن سرودها نخواهد بود بلکه ضرورتهای امروز طبیعتاً موسیقی بازتعریفشدهای را میخواهد.
نظر شما