به گزارش قدس آنلاین، چندی پیش، گفتگویی از امیر سرتیپ خلبان شهرام رستمی در فضای مجازی منتشر شد که مباحت مطروحه برهههای مهمی از تاریخ کشور را تحریف کرده است. از این رو پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی به منظور حفاظت از حدود و ثغور تاریخ انقلاب طی یادداشتی که به قلم شاداب عسگری، پژوهشگر و نویسنده تاریخ معاصر و دفاع مقدس نگارش شده است، به بررسی واقعیتهای تاریخ مورد بحث امیر سرتیپ شهرام رستمی میپردازد.
مشروح این یادداشت را در زیر میخوانید:
در مصاحبه با امیر سرتیپ خلبان شهرام رستمی مطالبی عنوان شده است که بسیار ناقص و محل نزاع و بحث و جدل است. بهعبارتی، یکسویه به موضوعات نگاه شده و به همین دلیل، بسیاری از واقعیتها مکتوم و ناگفته باقیمانده است. این در شرایطی است که حقوق جامعه و نسل جوانی که با بسیاری از این موضوعات آشنا نیستند، اقتضاء میکند که اطلاعات بهصورت کامل در اختیار آنان قرار گیرد تا اوّلاً حق مطلب به درستی اداء شود و در ثانی اصل امانتداری در ثبت تاریخ، رعایت و اجرائی شود. از این رو و با هدف محقق کردن این موضوع، تصمیم به نگارش این مطلب گرفتم. لیکن در همین ابتدا، استدعا دارم تا طرح این مطلب را به نوعی، درخواستی مبنی بر سانسور مصاحبهها تلقی و منظور نکنند.
با تمام احترامی که برای امیر رستمی بهعنوان یکی از مسئولان سالهای نهچندان دور ارتش جمهوری اسلامی ایران قایل هستم، اما نوع مطالب عنوان شده از سوی ایشان، اینجانب را که افتخار همقطاری با ایشان را داشتهام به شدت نگران ساخته است. از سادهترین موضوعات تا مباحث جدی و بنیادین، تمامی مطالب محل تعمق دارد. آغاز سخن اینکه، بعد از ۱۸ سال از حذف لقب "تیمسار" و جایگزینی لقب "امیر"، چرا ایشان که از مقامات عالیرتبه ارتش بودند، اجازه میدهند اقدامات ارزشی تحت الشعاع قرار گرفته و ایشان را تیمسار خطاب نمایند!؟
در خوشبینانهترین حالت تصور کردم که اطلاعات موضوعی ایشان درخصوص مطالبی که مطرح نمودند، بسیار ناقص و غیرقابل قبول است. از اینرو تصمیم گرفتم تا توضیحاتی را ارائه کنم. در همین ارتباط و به عنوان مصادیق، میتوان به موارد زیر اشاره داشت:
* واقعیتهای خرید جنگده اف ۱۴
۱- اولین موضوع مطروحه در خصوص خرید جنگنده اف ۱۴ بود که در حین مصاحبه تلاش میگردید تا خرید آن یک اقدام قابل توجه نشان داده شود. موضوعاتی همچون پوشش راداری، دو کابینه بودند که فراغ خاطر بیشتری را به خلبان برای انجام پرواز میدهد و در یک کلام، دفاع از خرید این هواپیما، عمده مطالبی بود که از صحبتهای امیر رستمی در این مصاحبه استنباط میگردد.
در همین مورد، امیر رستمی بهخوبی اطلاع دارند که چهار جنگنده اف ۱۴، اف ۱۵، اف ۱۶ و اف ۱۸، تقریباً در یک دوره زمانی طراحی و ساخته شدهاند. بهجز جنگنده اف ۱۴، که جلوتر از دیگر هواپیماها نیز ساخته شده، مابقی تک کابین بوده - بهجز مدل آموزشی- و توسط یک خلبان هدایت میشوند. حال سؤال اینجاست که چگونه است، سازندگان این هواپیماها متوجه مزیتی که امیر رستمی در مبحث دو کابین بودن اف ۱۴ مورد اشاره قرار دادند، نشده و مابقی جنگندهها را کماکان تک کابینه ساختهاند؟
چرا هواپیمائی با این وضعیت ممتاز، مورد استقبال دیگر کشورها قرار نگرفته و بهجز کشور ایران، سایر کشورها رغبتی به خرید آن از خود نشان ندادهاند؟ ولی سایر هواپیماها را کشورهای مختلف خریداری مینمایند؟ در این ارتباط گفتنی است که این هواپیما، از سال ۲۰۰۶ در ارتش امریکا نیز بازنشسته شده است و حال آنکه، سایر هواپیماها کماکان تولید گردیده و به پرواز در میآیند؟
با عنایت به توضیحات مطروحه، ذکر چند نکته زیر، در خصوص فروش جنگنده اف ۱۴ به ایران الزامی است:
الف) بسیاری از ناظران غربی ناتوانی ایران از جلوگیری از تجاوز میگ-۲۵های شوروی به خاک ایران را عامل اصلی خرید هواپیمای اف-۱۴ تامکت میدانند؛ ولی واقعیت اندکی متفاوت است. از اواخر دهه ۱۹۵۰ میلادی، نیروی هوایی امریکا به بهرهگیری از امکانات نیروی هوائی ایران، پروازهای فوق محرمانهای را بر فراز خاک شوروی انجام میداد. در آغاز هواپیماهای سبک (حتی ترابری) برای این منظور بهکار میرفت و چند فروند آنها بهوسیلة جنگندههای شوروی سرنگون شدند. این طرح گسترش یافته و مبدل به "پروژه ژن تیره" گردید. در خلال این مأموریتهای ژن تیره، چند جنگنده و بالگرد که آخرین آنها یک فروند جنگنده اف ۴ ایرانی بود، توسط نیروی هوایی شوروی ساقط شدند و دو خلبان ایرانی و آمریکایی آنها به نامهای سرگرد محمد شکوهنیا و سرهنگ جان ساندرز به اسارت درآمدند که مدتی بعد در عوض تحویل کارتریج ماهواره شناسایی شوروی از جانب ایران که به اشتباه در خاک ایران سقوط کرده بود، به ایران بازگشت داده شدند.
ب) ایران موافقت کرده بود که کل هزینه تحقیقات و تمام هزینه راه اندازی خط تولید هواپیما که شرکت گرومن احتیاج دارد برای تولید هواپیما، پرداخت کند. گفتنی است که بانک ملی ایران وامی را به شرکت هواپیماسازی گرومن واگذار نموده بود که باعث شد این شرکت از ورشکستگی نجات پیدا کند و در نهایت برای بازپرداخت وام ایران، هواپیماهای اف۱۴ به ایران بفروشد. اجرائی نمودن این اقدامها باعث میگردید تا کل پروژة اف-۱۴ به وسیله ایران نجات پیدا کند.
ج) توجیهات آن مصاحبه مبنی بر پوشش راداری نقاط کور ایران با توجه به تعداد کم و استقرار آنها در پایگاه هوائی اصفهان که در مرکز کشور ایران است، تا حدود زیادی منتفی بنظر میرسد چرا که ایران، قرارداد خرید ۶ فروند هواپیمای آی ۳ موسوم به آواکس که مأموریت آنها «کنترل و هشدار زود هنگام هوابرد» است و از توانائیهای بالای راداری برخوردار بوده و تمامی ضعف راداری ایران را با هزینه کمتر و پوشش بیشتر مرتفع مینمود، با دولت امریکا منعقد کرده بود. اگر بنا به گفته امیر رستمی، هواپیماهای اف ۱۴ و آواکس مکمل یکدیگر هستند، چرا ارتش عربستان سعودی که آواکسها را از امریکا دریافت نمود، اقدام به خرید اف ۱۴ نکرد تا پوشش راداری آنها تکمیل شود؟
د) موضوع دو کابینه بودن جنگنده اف ۱۴ که توانائی بیشتری به خلبانان میداد، بیشتر جنبه توجیه دارد چرا که اگر این موضوع میتوانست از این حجم اهمیت برخوردار باشد، بهطور حتم در ساخت دیگر جنگندههای امریکا ملحوظ نظر قرار میگرفت. سرانجام، هزینههای بسیار سنگین اف ۱۴ باعث شد تا در عمل هیچ کشوری به جز ایران، خریدار این نوع از جنگنده نباشد.
بنابراین، تأمین منافع امریکائیان در اجرائی نمودن پروژه ژن تیره و همچنین، نجات اقتصاد آنها و جلوگیری از ورشکستگی کارخانههای هواپیماسازی ایجاب مینمود تا نسبت به فروش جنگنده اف ۱۴ به ایران اقدام نمایند. البته، مرتبط با موضوع جنگنده اف ۱۴، مطالب بسیار مهمتری وجود داشت که میتوانست طرح شود، لیکن بسیار ساده از کنار آنها گذشتید. موضوعاتی همانند مطالب زیر:
- آیا امریکائیان، براساس قراردادهای موجود نسبت به تحویل قطعی اف ۱۴ به ایران اقدام نموده بودند؟
- چگونه این جنگندهها در اوایل انقلاب حفظ و نگهداری شدند؟
- با توجه به منفی بودن پاسخ سوال اول، این جنگنده چگونه عملیاتی شده و سالها مورد استفاده قرار گرفتند؟
- نقش همافران و کارکنان فنی در نگهداری و تعمیر این جنگندهها چه بود؟
- قطعات یدکی این هواپیماها چگونه ساخته و تهیه شد؟
- خلبانانی که با این جنگنده افتخارات تاریخی برای ملت ایران آفریدند، چه کسانی هستند؟ آموزشها چگونه انجام شد؟
- آمار افتخار آمیز ثبت شده توسط این جنگنده در دفاع مقدس، چیست؟
* واقعیت سقوط جنگنده اف ۱۴ در خاک عراق
۲- موضوع بعدی که توسط امیر رستمی در مورد جنگنده اف ۱۴، مطرح شد موضوع فرار و پناهنده شدن یک فروند از این نوع هواپیما بهکشور عراق در طول سالهای دفاع مقدس بود. امیر رستمی بهگونهای مطالب را عنوان داشتند که مخاطبین استنباط نمودند که آن جنگنده در خاک عراق فرود آمده است.
اما، واقعیت متفاوت است. در بعداز ظهر روز سه شنبه ۱۱ شهریور ماه ۱۳۶۵ / ۲ سپتامبر سال ۱۹۸۶، خبری منتشر میگردد مبنی بر این که یک فروند جنگنده اف ۱۴ ایرانی، در عمق خاک عراق سقوط مینماید. اگرچه در آن شرایط زمانی، انتشار این خبر باور نکردنی به نظر میرسید زیرا نوع مأموریت اف ۱۴ بهگونهای بود که هیچگاه وارد خاک عراق نمیگردیدند، اما با حضور ناگهانی خلبان و کمک خلبان هواپیمای ساقط شده در عصر همان روز در تلویزیون ملی عراق، صحت مطلب منتشره اثبات میگردد.
بر اساس نتایج حاصله از بررسیهای بهعمل آمده، براساس اظهارات ژنرال عراقی، احمد صدیق، نیروهای سرویس اطلاعاتی عراق با سرگرد خلبان «احمد مرادی طالبی» که در سال ۱۳۶۶ به آلمان سفر نموده بود، تماس برقرار نموده و نظر وی را برای فرار به عراق و اخذ پناهندگی جلب مینمایند. این برنامه برای روز ۱۲ شهریور طرحریزی شده بود لیکن، مرادی که در عصر روز یازدهم، پرواز داشته، در جدار مرز مسیر خود را تغییر داده و به سمت عمق عراق حرکت مینماید. وی قبل از گردش به سمت غرب و عراق و اوجگیری، مخازن سوخت خود را از هواپیمای تانکر سوخت مستقر در آن منطقه پر کرد. با ورود به خاک عراق، دو فروند میگ ۲۳ عراقی بلند میشوند؛ کنترلر زمینی نیروی هوایی ایران مکرراً به مرادی هشدار میدهد ولی وی بی اعتنا، ادامه مسیر میدهد. در همین هنگام، دو فروند اف ۵ تایگر ۲ از دزفول و دو فروند اف۴ از پایگاه همدان اسکرامبل کردند. اما دیگر بسیار دیر شده بود و اف ۱۴، مرادی در پیش چشم چندین اپراتور رادار و هزاران نیروی درگیر بر روی زمین، همین طور مستقیم به راه خود ادامه میدهد. جنگنده میگ ۲۳، اقدام به شلیک مینماید و موشک شلیک شده در نزدیکی هواپیما منفجر میگردد. از طرفی، فرد کمک خلبان نیز اقداماتی را انجام داده بود که در نهایت منجر به سقوط اف ۱۴ در نزدیکی شهر نومانیه در عمق خاک عراق میگردد.
با عنایت به توضیحات مطروحه، ذکر چند نکته زیر، در خصوص فروش جنگنده اف ۱۴ به ایران الزامی است:
- همسر سرگرد مرادی نیز افسر نیروی هوایی بود که بعد از پیروزی انقلاب، بازنشسته شده بود. اطلاعات مربوط به مرادی و همسرش، در اختیار مستشاران امریکائی بوده و تنها امکانی که میتوانسته این وضعیت را بهوجود آورد، انتقال این اطلاعات از سوی امریکائیان به نیروهای اطلاعاتی عراق میباشد. در غیر اینصورت، عراقیها چگونه مرادی را نشان نموده و با وی ارتباط برقرار کردند؟
- در جنگنده اف ۱۴، کابین دوم هیچگونه قدرتی برای اعمال وضعیت در ارتباط با تغییر مسیر و یا نابودی هواپیما نداشته و صرفاً وظایف افسر رادار و سیستمهای اجرای آتش را برعهده دارد. بنابراین، امکان تغییر وضعیت در خصوص شرایط حادث شده را نداشته است.
- در کابین عقب اف ۱۴ موصوف، سروان حسن نجفی به خلبان مرادی در کابین جلو مشکوک میشود و در همین اثنا چندین مرتبه مرادی را در سیستم اینترکام یا سیستم ارتباط داخلی هواپیما صدا میزند ولی پاسخی دریافت نمیکند و در یک آن به فکرش میرسد تا اسلحه همراه خود را در آورده و به خلبان شلیک کند. اما در این زمان، مرادی دیگر به عمق خاک عراق نفوذ کرده بود. سروان نجفی تن به ذلت پناهندگی نداده و اسیر میگردد و در شهریور ماه ۱۳۶۹، بعد از تحمل چند سال اسارت به میهن خویش باز میگردد.
- ژنرال احمد صدیق در بیان خاطراتش در این خصوص، عنوان داشته است: «روزی بعد برای بازرسی لاشه هواپیما به نومانیه رفتم، در کمال ناامیدی بخش جلویی هواپیما بهطور کامل نابود شده بود و چیزی باقی نمانده بود. چیزی از رادار و کاکپیت برای بازیابی نمانده بود تنها از این بخش کانوپی یا آسمانه سالم مانده بود و از تسلیحات نیز تنها توانستیم توپ هوایی M۶۱A۱ ولکان را پیدا بکنیم که بهشدت خراب شده بود و در آتش سوخته و در هم فرو رفته بود. دو موتور هواپیما نسبتاً کامل بودند و ما میدانستیم قدیمی هستند و از نظر اطلاعاتی ارزشی برای ما نداشتند. در نهایت نیز فهمیدیم که از نظر اطلاعاتی از لاشه این هواپیما چیزی بهدست نخواهد آمد و فقط در بخشهایی از بدنه میشد شماره سریالهای آمریکایی را دید و در بخشهایی نیز کدها قابل شناسایی و درک نبودند. »
- کمتر از یکسال بعد از پناهنده شدن احمد مرادی به اروپا و در تاریخ ۱۰ اوت ۱۹۸۷ و زمانی که مرادی بههمراه خانواده در حال قدم زدن در یک پارک در سوئیس بود، توسط یک تک تیرانداز کشته شد و مقامات محلی نیز هرگز نتوانستند مقصر این حادثه را بیابند.
- قسمتی از لاشه جنگنده اف ۱۴ به عراق منتقل و بنای یادبودی بر روی آن ساخته شد که یک خلبان عراقی که پرچم آن کشور را در دست دارد، در کنار آن دیده میشود.
- دور از ذهن نیست که سرگرد مرادی همانند بسیاری از دیگر افراد سودجو یا نفوذی که بهعنوان مصداق بارزی از این دسته از افراد میتوان به کشمیری اشاره داشت، در شرایط خاص ابتدای انقلاب براساس منافع شخصی یا دستورات تشکیلاتی، قصد نزدیک نمودن خود به عقیدتی سیاسی، انجمن اسلامی، اطلاعات و ارشاد یا حفاظت اطلاعات نیروی هوایی را داشته بود اما، آیا مدرک یا شاهدی وجود دارد که در این خصوص توفیقی هم نصیب مرادی گردید؟ بنظر میرسد، جایز نیست مطالبی از این دست بهگونهای طرح و عنوان شود تا نسبت به نهادهای انقلابی ارتش که بعد از پیروزی انقلاب ایجاد شدند، شائبه در اذهان مخاطبان ایجاد شود. سرانجام آنکه، مرادی هیچ ارتباطی با نهادهای انقلابی نداشت.
* واقعیتهای لغو قراردادهای امریکا توسط بختیار
۳- امیر رستمی، در مورد لغو قراردادهای امریکا توسط بختیار، عنوان میدارند که اگر این اقدام توسط بختیار انجام نمیشد، خود امریکائیها بعد از مدتی آن را انجام میدادند. سپس در خصوص مشکلات پشتیبانی هواپیماهای اف ۱۶ صحبت نموده و به نوعی وجود این مشکلات که در مورد اف ۱۴ هم وجود داشت را بهصورت غیرمستقیم، دلیلی منطقی برای انجام این کار قلمداد مینمایند.
در بررسی این موضوع، ابتدا به قسمتی از صحبتهای آقای دهباشی با سپهبد خلبان عبدالله آذر برزین اشاره نموده و سپس واقعیتهای پنهان این قضیه، مطرح خواهند شد.
سپهبد آذربرزین که قبل از انقلاب، جانشین نیروی هوائی ارتش نیز بود در کتاب خاطراتش که تحت عنوان "فرماندهی و نافرمانی" منتشر شده به ماجرای لغو قرارداد نظامی ایران و آمریکا برای خرید جنگندههای اف ۱۶ اشاره کرده و مینویسد: «مدتی پیش از انقلاب آمده بودند یک ماده به قراردادها اضافه کرده بودند که اگر یکی از طرفین، این قرارداد را کنسل کند، اگر ایران باشد، مبلغ پیش پرداختی که تا قبل از تحویل پرداخت کرده است از بین میرود و اگر دولت آمریکا زیر قرارداد بزند، باید معادل مبلغی که ما پیش پرداخت کردهایم روی آن پول بگذارد و به ما پس دهد. »
در همین ارتباط، بررسی کارنامه ۳۷ روزه دولت شاپور بختیار، مؤید این واقعیت است که تنها کارکرد این دولت صرفاً لغو قراردادهای نظامی منعقدشده توسط حکومت پهلوی بوده است و از این بابت، ضررهای بسیار هنگفت، اقتصادی و امنیتی به کشور ایران وارد میگردد. این اتفاق، در سومین روز انتصاب بختیار در پست نخست وزیری رخ میدهد. بختیار در مصاحبهای که با روزنامه تایمز مالی چاپ لندن ترتیب داده بود، اعلام مینماید که قصد تجدید نظر در قراردادهای نظامی ایران با کشورهای امریکا و انگلیس داشته و چنین ادامه میدهد: «دولت ایران در کلیه قراردادهای نظامی خود تجدید نظر خواهد کرد و آن دسته از قراردادهایی که با منافع ایران مغایرت دارد، لغو خواهند نمود».
در مقطع پیروزی انقلاب اسلامی، وضعیت فروش سلاح به ایران کاملاً تغییر کرد. در ماه فوریه ۱۹۷۹ تعدادی از اعضای کمسیون نیروهای مسلح ایالات متحده نسبت به امنیت سلاحهای فوق پیشرفته ارتش ایران ابراز نگرانی میکنند. "پاتریک شرودر" سناتور دموکرات ایالت کلورادو میگوید امنیت موشکهای فونیکس ایران با خطر روبهرو است، ایران ۲۷۰ فروند از این موشک که پیشرفتهترین نوع خود در جهان بوده را در اختیار دارد. مقامات پنتاگون ابراز اطمینان میکنند که ارتش ایران همچنان این موشکها و هواپیماهای اف-۱۴ را در کنترل خود دارد.
چند روز بعد، خبرگزاریهای داخلی و خارجی این گزارش را مخابره میکنند: «ایران قرارداد خرید ۱۶۰ فروند هواپیمای اف-۱۶ را لغو میکند، بهموجب این قرارداد تاریخ تحویل این هواپیماها ۱۹۸۰ شروع و تا سال ۱۹۸۳ آخرین اف-۱۶ تحویل میشد».
دولت ایران، ۶۶۰ میلیون دلار برای خرید نزد پنتاگون پول دارد که از این مبلغ ۵۰۰ میلیون دلار بابت لغو قراردادها باید خسارت پرداخت نماید. این موضوع به حدی تأسف آور بوده که ژنرال رابرت هایزر در چند جا از خاطرات خود اشاره میکند: «ارتشبد طوفانیان با امضای چنین یادداشتی موافق نبوده و سرانجام هم امضاء ننمود».
در ۱۴ بهمن ۱۳۵۷، برابر با ۳ فوریه ۱۹۷۹ به موجب یک تفاهمنامه دیگر که بین کشورهای ایران و امریکا امضاء میگردد، دو کشور بر سر کاهش سفارشات نظامی ایران بهتوافق میرسند و ایالات متحده ارسال موشک به ایران را تقلیل میدهد. گفتنی است که تمامی این موشکها، بهجز هارپون، در نیروی هوایی کاربرد داشته و بهواسطه عدم تحویل آنها به ایران، قدرت نظامی هواپیماهای جنگنده ایران بهمیزان قابل توجهی کاهش مییابد. در چهارم فوریه همان سال، اعلام میگردد که دولت ایران بهعلت کاهش ناگهانی درآمد نفت، قسمت اعظم سفارشات ۱۰ میلیارد دلاری اسلحه به ایالات متحده را لغو میکند. ارتشبد فردوست در اینخصوص مینویسد: دوران دولت بختیار کوتاه بود. ولی او در همین ۳۷ روز بیش از بسیاری از نخستوزیران دوران پهلوی دزدی کرد. پرویز ثابتی از طریق مأموران ساواک که از سابق در محلهای حساس نخستوزیری گمارده شده بودند، کسب اطلاع کرد که بختیار حدود ۶۰ میلیون تومان از هزینه سری نخستوزیری را به نفع خود برداشت کرده که حدود ۱۰ میلیون تومان را بابت باختهای خود در قمار پرداخته و حدود ۱۰ میلیون تومان هم به منوچهر آریانا داده و بقیه را بهجیب زده است. او این خبر را به من داد. ولی این دزدی بختیار در برابر خیانتی که او کرد، هیچ است و آن لغو سفارشات وسایل نظامی به آمریکا و انگلیس بود... د. به نظر من، خیانت بختیار، شفقت (وزیر جنگ) و قرهباغی (رئیس ستاد ارتش) در این مسئله بسیار بزرگ است و مسلم است که از این بابت حق و حساب کلانی در خارج به شاپور بختیار پرداخت شده است.
در همین ارتباط و در خاطرات ژنرال هایزر، نکته مهمی جلب توجه مینماید؛ وی میگوید: «مأموریت اریک فنماربد در شرایط حساس و بحرانی اواخر عمر رژیم پهلوی است که هدف از آن تأمین منافع امریکا در فروشهای تسلیحاتی به ایران بود. دستورات واشنگتن به اریک کاملاً واضح بود. تهیه و انعقاد یک یادداشت تفاهم با ایران. او با بررسی مجدد برنامهها و مشخص کردن پروژههایی که قابل توقف بود و بهکاهش هزینه منجر میشد یک کار بسیار عالی کرده بود. اما از این نگران بودم که کسی این یادداشت را امضاء نکند. » این رویه امریکا بهحدی منفعت طلبانه بود که نه تنها صدای اعتراض فرماندهان ارتش را هم بلند کرد، بلکه نارضایتی خود هایزر را نیز در پی داشت: «از آنها خواستم که در مورد انعقاد یادداشت تفاهم برای برنامههای فروش نظامی، کوتاه بیایند. در این مورد گفتم مثل این است که بعضیها در واشنگتن متوجه نیستند که دولت ایران چگونه فلج و درمانده شده است. »
دو نکته مهم در ارتباط با لغو این قراردادها آن است که، اولاً موضوع تجدید نظر در خرید تسلیحاتی، کاهش خرید و یا بهطور کلی، هر موضوع و یا قاعدهای که بهنوعی مرتبط با معاملات تسلیحاتی ایران باشد، در برنامه تقدیمی شاپور بختیار به مجلسین قرار نداشت. در ثانی، بر طبق مفاد قراردادهای امضاء شده بین ایران و امریکا، ایران مبالغی را بهعنوان پیش پرداخت و مبالغی هم تحت عنوان اعتبار، در فدرال بانک امریکا قرار داده بود که اگر یکی از طرفین، اقدام به لغو قرارداد نمود، طرف مقابل مجاز به دریافت غرامت باشد. تحت این شرایط، زمانی که ایران قراردادها را باطل اعلام نمود، پیش پرداخت و هر مقداری که ایران تا آن زمان پول واریز نموده بود، بههمراه مبالغ مشخصی که بهعنوان غرامتِ لغو قرارداده در نظر گرفته شده بود، تماماً به نفع دولت ایالات متحده امریکا مصادره گردید و تمامی این تجهیزات ساخته شده نیز در اختیار آنها باقی ماند که برابر اسناد موجود، تنها ظرف یک سال بعد از لغو قراردادها، به کشورهای دوست امریکا در همین منطقه، همچون عربستان، پاکستان، ترکیه و اسرائیل، فروخته شد. بسیاری از کارشناسان بر این عقیده هستند که لغو سفارشات نظامی ایران با انگلیس و امریکا با ارزشترین خدمتی بود که بختیار به اشاره، خواست و اراده دولتمردان امریکایی انجام داد.
حال سؤال این محل طرح دارد که کارکنان نیروی هوائی در طول ۳۸ سال گذشته و بهخصوص در طول سالهای دفاع مقدس، ثابت نمودند که میتوانند از این تجهیزات نگهداری و استفاده نمایند لیکن، حتی اگر هم نمیتوانستند آنها را نگه دارند، آیا لغو قرارداد از سوی امریکا که ضررهای هنگفت مالی را بههمراه نداشت، به نفع ملت ایران نبود؟ اگر بختیار لغو قرارداد نمینمود و امریکا بعد از مدتی اقدام به اینکار میکرد، دولت ایران ده میلیارد دلار خسارت پرداخت نمیکرد.
* واقعیتهای آموزش کارکنان نیروهای هوایی ارتش
۴- یکی از صحبتهای امیر شهرام رستمی در مورد آموزش کارکنان – منظور خلبانان بود - نیروی هوائی در بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تا اوائل جنگ بود. ایشان عنوان میداشتند که در این فاصله تقریباً آموزشی داده نمیشد و تقریباً پروازی انجام نمیگردید. در پاسخ به این مطلب، من از محضر امیر رستمی استدعا مینمایم که به آمارهای ارائه شده از سوی دفتر مطالعات و تحقیقات نیروی هوائی در این مورد که در کتب مختلف نیز ارائه شده، مراجعه نمایند. البته، هیچگونه تردیدی نیست که تعداد پروازها و آموزشها بعد از پیروزی انقلاب، کاهش یافته بود لیکن، در حدی نبود که بیان شود تقریباً پروازی انجام نمیگردید.
خلبانان در حوزههای مختلف و به طور مثال، خنثی نمودن توطئههای ضد انقلاب که از اواخر سال ۱۳۵۷ در شهرهای سنندج، گنبد، خرمشهر، نقده، پاوه و ...، آغاز شده بود، با انجام پرواز و شکستن دیوار صوتی بر روی نیروهای ضدانقلاب، نقشی جدی و فعال را ایفاء مینمودند که هیچگاه نمیتوان فعالیتهای آنان و شهدائی که در این مسیر جان خود را فدا نمودند، نادیده فرض کرد. ضمن آنکه، اگر تعداد پروازها تا این حدی که ایشان در صحبتهایشان مورد اشاره قرار دادهاند، تنزل یافته بود چگونه و با چه توجیهی کودتای نقاب طرحریزی شده و تا مرحله اجرا پیش رفت؟
* واقعیتهای سرنگونی هواپیمای مسافربری ایرباس
۵- نحوه صحبتهای امیر رستمی در مورد سرنگونی هواپیمای مسافربری ایرباس که در سال ۱۳۶۷، توسط ناو یو اس اس وینسنس رخ داده بود، بهگونهای است که توهم غیر عمدی بودن ساقط شدن هواپیما را به اذهان متبادر مینماید. ایشان میگوید که یک فروند اف ۱۴ در بندر عباس برای پرواز آماده میشود و در ابتدای باند با مشکل مواجه شد و باز میگردد و بلافاصله ایران ایر در خط پرواز قرار گرفته و از همان دالان و مسیر پروازی حرکت میکند. امریکائیها که شنود داشتند اقدام به پرواز اف ۱۴ را میشنوند و با توجه به هماندازه بودن تقریبی اندازه این دو هواپیما، کارکنان ناو مذکور تصور مینمایند که این هواپیما در راستای ضربه زدن به آنها برخواسته و از این جهت، اقدام به شلیک نمودن موشک مینمایند.
در این خصوص نیز چنین میتوان گفت که اولاً، همانگونه که امیر رستمی هم اشاره فرمودند تمامی مکالمات تحت کنترل بوده و شنود میشده است. حال، چگونه در خط پرواز قرار گرفتن اف ۱۴ را متوجه میشوند ولی خارج شدن آن از خط پروازی را نمیشنوند؟ در ثانی، حتی اگر اندازه اف ۱۴ با ایرباس نزدیک باشد، آیا سرعت، زاویه پروازی و نحوه اوج گرفتن این دو هواپیما بر روی اسکوپهای راداری نیز شبیه یکدیگر است؟ ثالثاً، حتی اگر یک فروند اف ۱۴ هم پرواز نموده باشد و در یک فرض محال، بهصورت جعلی، تمامی اطلاعات یک هواپیمای مسافربری را به برج مراقبت مخابره نموده باشد، باز هم در دالان پروازی قرار داشته که هیچگونه خطری را متوجه ناو وینسنس نمینمود. به عبارتی بر خلاف گفته امیر رستمی، ایرباس که حتی با چشم بصری نیز قابل رؤیت بود، در مسیری نبود که به ناو امریکائی نزدیک شود. مضافاً اینکه، اطلاعات این پرواز از چند ماه قبل به ایکائو و از آن طریق به تمامی کشورها ارسال میگردد. بنابراین، استدلالهای امیر رستمی، از نظر شغلی، زیبنده ایشان نبوده و در برابر تمامی سوابق پروازی ایشان، علامت سؤال باز مینماید.
* واقعیت حمله امریکائیان به طبس
۶- امیر شهرام رستمی در ارتباط با حمله امریکائیان به صحرای طبس چند مطلب مهم عنوان مینمایند. اول اینکه مدت زیادی بود که پرواز ننموده بودند و بههمین دلیل نیز ۲ نفر معلم خلبان با هم اقدام به پرواز مینمایند تا یکدیگر را چک نمایند، در ثانی هیچ اشارهای به برخورد بالگرد با هواپیمای سی ۱۳۰ در صحرای طبس ننموده و همچنین موضوع روشن بودن ۲ فروند بالگرد امریکائی در طول روز بعد را مطرح نمینماید و سرانجام، در قسمت آخر صحبتهای خود نیز به بمباران بالگردها در روز بعد توسط ۲ فروند اف ۴ اشاره میکند که بنا به دستور تیمسار باقری انجام شده است و در آخر هم میگوید که من شهادت میدهم که آقای بنیصدر میگفت، نزنید.
در خصوص این قسم از مطالب عنوان شده در مورد حمله به صحرای طبس نیز ذکر این مطالب الزامی به نظر میرسد:
- دو فروند بالگرد سیکوروسکی امریکائی، با باکهای بنزین پر و موتورهای روشن رها شده بودند که بههمین دلیل، هواپیماهای خودی بیم آن را داشتند که امریکائیان در همان اطراف پنهان شده و مترصد فرصت برای فرار باشند.
- به دلیل نبود ارتباط بین نیروهای ژاندارمری، سپاه و کمیته طبس که در محل حاضر شده بودند، با هواپیماهای خودی و همچنین نبود امکانات برای انتقال اخبار به مرکز، وضعیت این بالگردها نامشخص باقیمانده بود.
- در صبح روز حادثه، طی دو مرحله، ۴ فروند هواپیمای اف ۴ در دو نوبت پروازی، بنا به دستور مستقیم تیمسار باقری از تهران برخواسته و مناطق مشکوک – باند احتمالی در طبس- را بمباران مینمایند تا از پرواز احتمالی آنها جلوگیری بنمایند.
- از پایگاه اصفهان نیز ۲ فروند اف ۱۴ در دو نوبت پروازی برای انجام گشت هوائی و مطمئن شدن از عدم حضور پرندههای بیگانه در منطقه به پرواز در میآیند که خلبانی یکی از آنها را امیر سرتیپ دوم حسین خلیلی برعهده داشته است.
- آقای بنیصدر در مسیر بازگشت از اهواز به تهران، در منطقه حاضر شده و از بالا صحنه را میبیند. ایشان در مصاحبهای که بعد از فرارش به پاریس انجام میدهد و در حال حاضر در شبکههای مجازی در دسترس همگان قرار دارد، به صراحت اظهار مینماید که براساس خواسته سرلشکر شادمهر که ریاست وقت ستاد مشترک را برعهده داشته، دستور تیراندازی به سمت ملخهای بالگردها با هدف ممانعت از پرواز احتمالی آنها را صادر مینماید که این اقدام توسط دو فروند هواپیمای اف ۴ که عصر همان روز از تهران در منطقه حاضر شده بودند، انجام میگیرد.
- هیچگونه بمبارانی در ارتباط با بالگردها انجام نمیشود این مهم را از سالم باقی ماندن دو فروند از آنها در صحرای طبس و همچنین، نحوه سوختن سه فروند دیگر در همان محل، میتوان تشخیص داد. تیراندازی به سمت بالگردها و اصابت تیر به باکهای اضافی سه فروند بالگرد امریکائی، باعث آتش گرفتن آنها میشود.
* واقعیتهای کودتای نقاب
۷- اظهارات امیر رستمی در خصوص کودتای نقاب و منتسب نمودن آن به حزب توده و نادیده فرض نمودن نقش امریکا و شاپور بختیار در این توطئه، نشان دهنده میزان ضعف اطلاعاتی ایشان در این حوزه میباشد، همچنین در قضیه شیراز، استفاده از یک قبضه کلت را تیربار قلمداد مینمایند، تماماً میتواند ریشه در ضعف اطلاعاتی ایشان در حوزههای مختلف سیاسی، اجتماعی و نظامی داشته باشد.
منبع: پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی
نظر شما