قدس آنلاین- این روزها تصاویر و صحنههای بسیاری از کودکانی دیدهایم که جز چند نام چیزی از واقعه عاشورا درک نمیکنند، اما با چادر مادرشان و یک قوری چایی مثلاً خیمهای برپا میکنند؛ نه چیزی از فلسفه نذر میدانند، نه از چرایی معنوی سیاه پوشی شهر خبر دارند.
این روزها در مسیر ۸۰ کیلومتری نجف به کربلا غوغایی به پاست؛ میلیونها عاشق پیاده گام به سوی قبله عشق مینهند، و عدهای دیگر گویی به یک زیارت و اندکی خستگی و کوفتگی راه هم قانع نیستند و میخواهند از این دریای بزرگ ابراز ارادت و عشق ورزی دُرّی گرانبهاتر و ارزندهتر صید کنند که لازمه آن خاکساری، نه برای خود حضرت؛ که برای زائران آن آقاست، ابراز ارادتی که بیتردید نمیتوان با هیچ محاسبه مادی و زمینی علتی برای کار این دسته از افراد پیدا کرد که بیهیچ چشمداشتی در مسیر حرکت زائران کربلا همه داشتههای خود را عرضه میکنند و غمگینیشان از این است که زائری دعوتشان را اجابت نکند! عدهای خدمات درمانی میدهند، برخی آذوقه توزیع میکنند، شماری؛ عشقشان فشردن و رفع خستگی از پاهای زخمی و تاول زده زائران است.
هر چقدر هم بخواهیم ساده از کنار موضوع بگذریم؛ باز هم نمیشود خودمان را راضی کنیم که چگونه میشود چند جوان از منطقه «عربخانه» خراسان جنوبی چرخ خیاطی و وسایل تعمیر کفاشی و عینک سازی و تلفن همراه را تا نزدیکیهای کربلا میبرند؛ عشقشان این است که کفشهای زائران را تعمیر و لباسهای خاک گرفته آنها را ترمیم کنند.
این گروه جهادی حالا سه سال است در عمود ۸۲۸ موکبی دارند و افزون بر آنچه گفته شد، صندلی چرخدار و کالسکه هم تعمیر میکنند.
گویی با هر کوکی که به کفشها میزنند، گره دلهایشان به ضریح دلدادگی و عشق به امامشان محکمتر میشود.
نظر شما