قدس آنلاین- تحولات روزهای اخیر در منطقه از جمله استعفای سعد حریری در ریاض و ادعاهای واهی او درباره مداخله ایران در امور داخلی لبنان و تهدید جانی او از یک سو و جنجالآفرینی سیاسی و رسانهای عربستان سعودی پس از حمله موشکی نیروهای یمن به فرودگاه ملک خالد ریاض با این ادعا که ایران در این حمله نقش داشته و موشک در اختیار نیروهای یمنی قرار داده، بیانگر آن است که رژیم سعودی دور جدیدی از تنش را با محوریت فضاسازی و بحرانآفرینی علیه محور مقاومت و به طور خاص جمهوری اسلامی ایران آغاز کرده است. اظهارات تند و لحن تهدیدآمیز مقامات سعودی در هفته اخیر از جمله بیانیه ائتلاف ضدیمنی به رهبری عربستان و سخنان محمد بن سلمان و عادل الجبیر درباره احتمال مواجهه سخت و رویارویی نظامی با ایران و تلاش این رژیم برای بهمیدانآوردن ظرفیت برخی نهادهای بینالمللی از جمله اتحادیه عرب و فضاسازی در سازمان ملل رویکرد کمسابقه یا بیسابقه است و از احتمال وقوع برخی تنشها و برخوردهای جدید در منطقه خبر میدهد. این موضوع گروه سیاسی «قدس» را بر آن داشت تا در یک گفتوگوی تفصیلی تحولات روزهای اخیر در این حوزهها را با بهرام قاسمی، سخنگو و رئیس مرکز دیپلماسی عمومی و رسانهای وزارت امور خارجه، به بحث بگذارد. حاصل این گفتوگو را در ادامه بخوانید.
تحولات سریع و پیچیده روزهای اخیر در منطقه مثل بحران سیاسی در لبنان که با استعفای سعد حریری در ریاض و طرح اتهامات وی علیه ایران رخ داد یا اتهاماتی که عربستان پس از حمله موشکی نیروهای ارتش یمن به فرودگاه ملک خالد ریاض در مورد نقش و کمک ایران در انجام این حمله موشکی مطرح کرد، در کنار رخدادهای داخلی در عربستان مثل بازداشت شمار زیادی از شاهزادهها و مقامات ارشد سابق در این کشور، بیانگر آن است که حکومت عربستان سعودی و سران جدید این کشور وارد دوری جدید از ماجراجویی با کلیدواژه ایران و رویارویی تنگاتنگ با محور مقاومت شدهاند که در گذشته - اگر نگوییم بیسابقه- در شکل موجود، کمسابقه بوده است. ریشه این رویکرد و آثار آن را چگونه تفسیر میکنید؟
اگر مجموعه تحولات منطقه را در چند سال و حتی چند دهه گذشته نگاه کنیم، این واقعیت خودش را نشان میدهد که برخی از کشورها، چه در منطقه و چه در خارج از آن، دچار اشتباهات مکرر و متعدد در مورد مسائل منطقه ما شدند که امروز تاوان آن خطاها را میدهند. این کشورها چون پیشبینیهای سیاسی و سرمایهگذاریهای عظیمشان در برخی از پروژهها غلط از آب درآمده، با بحرانهای جدی داخلی و خارجی مواجهند. از این رو سعی میکنند با افزایش دوباره تنشها در منطقه بهنوعی اشتباهات راهبردی خودشان را ترمیم کرده و امید دارند در یک وضعیت آشفته، شاید موفق شوند از پاسخگویی به جامعه جهانی، همپیمانان و مردم خودشان فرار کنند.
عربستان سعودی متأسفانه به دلیل توهمی که بدان مبتلا بوده، در سالهای گذشته و بویژه پس از برجام در مورد مسائل منطقه از جمله سوریه، عراق و یمن و البته ایران دچار خطاهای اساسی شده است. از سوی دیگر این، کشور با تحولات داخلی اساسی روبهرو است و به نظر میرسد که نوعی رقابت و درگیری بین خاندان حاکم در عربستان وجود دارد که برخی از تحلیلگران علاوه بر جنگ قدرت، مسائل مالی و ثروتهایی که نزد برخی از شاهزادگان سعودی انباشته شده را به عنوان ریشه آن مطرح میکنند. میتوان گفت که در حال حاضر عملاً یک نوع رقابت و جریان برای حذف یکدیگر در درون نظام حاکمه سعودیها وجود دارد که بسیاری از اندیشکدههای جهان در حال مطالعه روی آن هستند و از آن صحبت میکنند.
بنابراین میتوان گفت که مجموعهای از تحولات، نگرانیها و رقابتهای داخلی به علاوة شکستهای پیدرپی در مجموعه تحولات منطقه و عدم پیشرفت و ناکامی در کسب نتیجه از جنگ یمن و گرفتارشدن در دام یک جنگ فرسایشی، بار دیگر عربستان را به انجام تحرکاتی عجولانه و غیرواقعبینانه سوق داده است.
من مایل نیستم از تعبیرهای دیگری درباره این رفتار حکومت عربستان استفاده کنم چون ما دوست نداریم ببینیم که همسایگانمان در شرایط دشواری قرار میگیرند و زیر فشار تصمیمهای غلطی را اتخاذ میکنند که میتواند ثبات و امنیت منطقه را به هم بزند.
بنابراین بخشی از مشکلاتی که در منطقه مشاهده میکنیم، ناشی از این بحران داخلی در عربستان است. نباید فراموش کرد که مسئله سوریه آنگونه که سعودیها و خیلیهای دیگر در ۵ سال پیش تصور میکردند، پیش نرفت و سرمایهگذاری سنگینی که روی داعش شده بود، پاسخ نداد.
داعش که روزی با حمایت این کشورها نیمی از سوریه و بخش بزرگی از عراق را گفته بود، امروز در شرایط سختی قرار گرفته است. نمیخواهم بگویم داعش از بین رفته است. داعش به لحاظ نظامی مجبور به ترک سرزمینهای سوریه و عراق شده ولی به لحاظ فرهنگی و وجود ایدئولوژی و اعضایش در میان مردم منطقه یک خطر بالقوه، نه فقط در سطح منطقه غرب آسیا بلکه در سطح آسیای میانه، اروپا و سایر نقاط جهان است و به عنوان یک زنگ خطر اساسی باقی خواهد ماند که این مناطق را درگیر یک دغدغه دائمی خواهد کرد. زیرا آنها به کار فرهنگی و جذب نیرو و بازسازی مجدد روی خواهند آورد.
چرا عربستان در این ماجرا یعنی افزایش سطح تنش با ایران در دور جدید، لبنان را بازیچه قرار داد؟ طرح اتهامات سعد حریری علیه ایران و کنارهگیری او از قدرت به این شیوه چه دستاوردی برای عربستان دارد؟
الآن به طور قطعی نمیتوان در مورد وضعیت لبنان صحبت کرد. هنوز زود است و باید منتظر حوادث بعدی و تحولات آینده ماند. تحلیلهای متعددی در مورد آقای حریری و آنچه در لبنان اتفاق افتاد، وجود دارد. کاری که عربستان با نخستوزیر یک کشور مستقل انجام داد، رفتاری ناپسند و زشت بود. اینکه عربستان شرایطی را به وجود آورد که آقای حریری برود در ریاض استعفایش را اعلام کند، توهین به خود آقای حریری هم تلقی میشود.
توجه به خط سیر تحولات و آرامشی که در نتیجه خردورزی گروههای سیاسی داخلی لبنان در یکی دو سال گذشته بویژه با تعیین رئیسجمهور و تفاهم برای نخستوزیری آقای حریری (پس از سالها خالیماندن این کرسی و شکلگیری یک اجماع داخلی) بر لبنان حاکم شده بود، نشان میدهد که باز بدخواهان منطقه که بدخواهان ایران و سوریه و عراق و کشورهای حوزه خلیج فارس هم هستند، فکر کردهاند با ایجاد برخی تنشها و فعل و انفعالات در لبنان میتوانند فشار جدیدی را بعد از سرکوب داعش در عراق و سوریه و آرامشدن اقلیم کردستان پس از مناقشه اخیر بر سر همهپرسی ایجاد کرده و کانون جدیدی برای بحران به وجود آورند که منشأ انتشار بحران به کل منطقه باشد و از این طریق تعادل موجود در منطقه را بار دیگر به هم بزنند.
این یک نوع نگاه به مسئله لبنان و استعفای سعد حریری در عربستان است. اما نگاه و تحلیل دیگری که وجود دارد و میتواند در کنار نگاه قبلی قرار گیرد و هر ۲ درست باشند، وجود برخی فسادهای مالی در داخل خاندان آلسعود و کشف برخی ارتباطات میان آنها با خارج از عربستان از جمله برخی افراد در لبنان است.
با این حال برای قضاوت نهایی باید صبر کرد. نکته روشن این است که باز هم به دلیل اتخاذ روش نابخردانه، این اقدامات تنها برای ملتهای منطقه زیان و خسارت در پی خواهد داشت و هیچ کسی سهمی از یک پیروزی به دست نخواهد آورد.
آیا عربستان انتظار دارد با بروز تنش در لبنان و مثلاً یک جنگ داخلی یا اقدام نظامی علیه حزبالله، ایران را وارد یک درگیری جدید در منطقه و در حمایت از حزبالله کند؟
به هر حال ذهنیت آنها در این ماجرا با یک توهم همراه است. ارتباط خوب ایران با مردم لبنان برای آنها خوشایند نیست و درصدد هستند روابط ما را به شکلی متشنج کنند. در صورتی که موضع ایران در مورد دولت و مردم لبنان کاملاً برای لبنانیها شناختهشده است. ایران بر خلاف برخی دیگر از کشورهای منطقه، همواره به عنوان یک کشور مستقل به لبنان نگاه کرده و درصدد تحمیل چیزی به آنها نبوده است. ایران در مواقعی که مردم لبنان به کمک نیاز داشتهاند، در کنار آنها بوده است. البته این فقط سیاست ما در مورد لبنان نیست. اگر به دهههای گذشته بنگریم، ایران به عنوان کشوری که هیچگاه به همسایگان خود تعرض و تجاوز نکرده و حتی بدخواه آنها نبوده و همیشه حسن نیت خود را نشان داده و در مواقع نیاز به کمک دیگران رفته، جایگاهی ویژه در منطقه دارد. شاید به همین دلیل است که برخی حاسدان در منطقه با جمهوری اسلامی ایران بدخواهانه رفتار میکنند.
وقتی که گروههای تروریستی در سوریه علیه یک حاکمیت ملی شورش کردند و خواستند با یک رویکرد تروریستی دولتی را که توسط مردم مورد قبول قرار گرفته بود سرنگون کنند، این ایران بود که در آنجا با تروریسم مبارزه کرد. در عراق وقتی حکومت مرکزی این کشور از جمهوری اسلامی ایران درخواست کمک کرد، باز ایران بود که از دادن کمکهای مستشاری به همسایه خود دریغ نکرد. در لبنان هم ما این کمکها را داریم. در افغانستان هم ما کمکهای بسیاری در چند دهه گذشته داشتهایم و این باعث نگرانی برخی حکومتهاست که خود را در رقابت با ایران میبینند و فکر میکنند ایران طمعی از این کمکها دارد. در حالی که ایران هر زمان که مشکلات دوستان و همسایگانش برطرف شده، مسیر خودش را رفته و کاری به آنها نداشته و هیچگاه نخواسته که بر آنها استیلا یابد. در واقع استقلال، امنیت و ثبات در کشورهای منطقه مهمترین فاکتور برای ایران است. این کشورها با غلبه بر مشکلات داخلی و منطقهای خود به ثبات در منطقه کمک میکنند.
شواهد این نوع نگاه و رفتار ایران بسیار زیاد است و من میتوانم به عنوان نمونه به نگاه و رفتار جمهوری اسلامی ایران با کشور و مردم عراق بعد از سقوط صدام اشاره کنم. ما جنگ و تجاوز ۸ ساله حکومت صدام را فراموش کردیم و بهترین تعامل و دوستی را با مردم عراق برقرار کردیم. با آنکه کویت در طول ۸ سال دفاع مقدس کمکهای راهبردی زیادی به ارتش عراق کرده بود، در دورانی که صدام به کویت حمله کرد، ما مرزهایمان را بازکردیم و با جان و دل مردم و برخی از مقامات کویت را پذیرفتیم و به آنها کمک کردیم و بعد که اوضاع تغییر کرد، آنها دوباره به سرزمین خود بازگشتند. ما حتی هیچگاه این موضوع را جایی مطرح نکردیم و مابهازایی در برابر آن نخواستیم و حتی منتی هم بر سر آنها نگذاشتیم.
در چند روز اخیر چند اتفاق مهم حول موضوع بحران لبنان و استعفای حریری افتاد. نخست اینکه رئیسجمهور لبنان و جامعه بینالمللی استعفای حریری را بدین شکل که در عربستان مطرح شد، نپذیرفت و زیر بار آن نرفت و خواستار آن شد که حریری در لبنان استعفای خود را به روال قانونی مطرح کند. دوم اینکه سید حسن نصرالله، دبیرکل حزبالله لبنان، گفت که حریری در عربستان در بازداشت است و تقریباً همه این حرف را جدی گرفتند و همه رسانهها به نقد و تحلیل از منظر تصدیق این موضوع پرداختند. سومین اتفاق این بود که اسرائیل درخواست عربستان برای حمله نیروهای این رژیم به حزبالله را نپذیرفت. تحلیل شما از این ۳ اتفاق چیست؟
من اطلاع دقیقی از وضعیت آقای حریری ندارم. ولی با توجه به آنچه اتفاق افتاد و در سطح جهان شنیده شد و با سفر آقای ماکرون، رئیس جمهور فرانسه، به عربستان تا حدی شواهد بیشتری از آن مشخص گشت، به نظر میرسد که یک اتفاق غیرطبیعی و بیسابقه در عربستان در مورد آقای حریری رخ داده است.
درباره اینکه آن اتفاق چیست، قصد ندارم تحلیل و تفسیری بدهم. شاید نگاهی که اروپا و جامعه جهانی نسبت به آقای حریری دارد الزاماً این نیست که حرف آقای حسن نصرالله را پذیرفتهاند. ولی بخشی از جهان به اطلاعاتی دست پیدا کردهاند که به این شکل مسئله را مطرح میکنند و استعفای حریری را به این نحو قبول ندارند.
احتمالاً چیزی یا اطلاعاتی سایر کشورها را در نقاط مختلف جهان به یک جمعبندی واحد نزدیک کرده که آن را بدین شکل (واکنش منفی به استعفای حریری) مطرح میکنند.
در مورد نزدیکی عربستان به رژیم صهیونیستی هم اخبار و حرفهای زیادی در دوران اخیر شنیده شده و مطرح میشود ولی قطعاً رژیم صهیونیستی هم با توانمندی جمهوری اسلامی ایران و محور مقاومت آشناست و هم جایگاه ایران را در منطقه میداند و هم افرادی آنجا هستند که بتوانند محاسبات درست انجام دهند؛ هرچند محاسبات اشتباه نیز در کارنامه آنها بسیار است.
من بعید میدانم که آنها بتوانند و بخواهند به حرف برخی سیاستمداران سعودی گوش بدهند و دست به اقدامی علیه لبنان و حزبالله بزنند چون آنها تجارب زیادی از گذشته دارند و خود را بهسختی از جنگ قبلی علیه لبنان و حزبالله بیرون کشیدند. لذا فکر میکنم این حرف بیهودهای است و نباید به آن توجه کرد.
با توجه به نوع عملکرد عربستان در تنشها و جنگهای منطقهای که بدون ارتشهای اجارهای و ایجاد ائتلافها وارد هیچ درگیری و جنگی حتی علیه کشور کوچک و فقیری مثل یمن نشده است، تا چه حد محتمل است که پس از پاسخ منفی رژیم صهیونیستی، خود سعودیها بخواهند علیه حزبالله دست به ماجراجویی بزنند؟
به هر حال دشمنی برخی کشورها با ایران و با مقاومت در منطقه و خاصه ملت لبنان که توانستند علیرغم همه توطئهها به یک وحدت و انسجام کارا برسند و در مسیر سازندگی قدم بردارند، یک واقعیت روشن است. اما من فکر میکنم عربستان، علیرغم میل یا ولع زیادی که به رخدادن برخی تغییر و تحولات در منطقه دارد، بیشتر یک عملیات روانی را در مجموعه منطقه انجام میدهد. عربستان با ویژگیهایی که به لحاظ ساختاری و تواناییهای عملیاتی و مشکلات داخلی و نیز جایگاهی که در منطقه دارد، بعید است که دست به یک اقدام عملی بزند.
این توانمندی در عربستان نیست و افراد پختهتری که در ریاض حضور دارند باید این واقعیت در نظر بگیرند و به آن فکر کنند. البته گاهی ممکن است برخی افراد بر اثر عصبانیت و تنشهای روحی که به دلیل معضلات و بحرانهای فراوان برایشان ایجاد میشود، دست به اقدامات نسنجیدهای بزنند ولی این کار هم مثل باقی اقداماتشان وضعیت آنها را بحرانیتر خواهد کرد و پیروزی و دستارودی برای آنها نخواهد داشت.
پس از واکنشهای گستردهای که در سطح بینالمللی نسبت به اعلام استعفای آقای حریری در ریاض و امتناع او از بازگشت به کشورش و ماندن در عربستان شکل گرفت، نهایتاً او روز یکشنبه با تلویزیون «المستقبل» که رسانه خود اوست، مصاحبهای انجام داد تا به شایعه محبوسبودنش در این کشور پایان دهد. او گفت که در آینده به لبنان باز خواهد گشت تا بهصورت قانونی استعفای خود را به رئیسجمهور تحویل دهد. او همچنین اتهاماتش علیه جمهوری اسلامی ایران را بار دیگر تکرار کرد. با این حال آقای میشل عون، رئیسجمهور لبنان، سخنان حریری را در این مصاحبه بیاعتبار خواند. نگاه دستگاه دیپلماسی ایران به این مصاحبه و محتوای آن چگونه است؟
به مصاحبه آقای حریری و حرفهای ایشان از ۲ منظر یا با ۲ فرضیه میتوان نگاه کرد. فرضیه نخست این است که بر اساس تحلیلها و گفتاری که در بخشی از جهان بدان اشاره میشود، او زیر فشار و بهاجبار، در یک نوع حبس و به دلیل مصالح خودش چنین حرفهایی را زده است.
فرض دوم این است که آقای حریری به دلخواه خودش در ریاض مانده و با آگاهی و اختیار و در آزادی کامل صحبتهایی را مطرح کرده است.
در شق اول هیچ حرجی بر ایشان در مورد هر آنچه زیر فشار و به خواست میزبان تحمیلی خود در مورد ایران گفته، نیست و نوع نگاهی که رئیسجمهور لبنان و برخی محافل داخلی این کشور به مصاحبه ایشان داشتند و احساس میکردند این اظهارات آقای حریری زیر فشار بیان شده و از سر خودآگاهی نبوده است، سبب شد که اجازه پخش آن را در رسانههای لبنان ندهند.
اما اگر این حرفها را آگاهانه گفته باشد - که حرفهای غیرواقعبینانه، غلط و نادرستی است- نشان میدهد که ایشان هم تحت تأثیر دیگران قرار دارد.
خارج از این بحث، اشاره ایشان به بازگشت به لبنان و استعفا در مراحل رسمی و یا ماندن در قدرت وضعیت را دگرگون میکند و لبنان را با شرایط جدیدی روبهرو خواهد ساخت. در صورتی که ایشان در بیروت استفعای خودش را تکمیل کرده و از طریق قانونی عمل کند، وضعیت جدیدی را شاهد خواهیم بود. اما این احتمال هم وجود دارد که آقای حریری به لبنان برگردد و تحت شرایطی باز هم در سمت نخستوزیری باقی بماند. نوع بیان ایشان حاکی از چنین امیدی است ولی هنوز برای قضاوت نهایی در این مورد زود است. چون هفته قبل هم صحبت از بازگشت ایشان در پایان هفته میشد ولی این امر اتفاق نیفتاد. باید صبر کنیم و ببینیم آقای حریری به لبنان بازمیگردد و پروسه تکمیل استعفای خود را کامل میکند یا نه؟ و برخورد و واکنش مقامات لبنان با استعفا و سخنان وی چگونه خواهد بود.
آیا تهران با مقامات لبنان در مورد این اقدام آقای حریری و اتهاماتی که علیه ایران مطرح کرد، تماس و گفتوگویی داشته است؟
تماسهای ما با دولت لبنان روزمره است. ما همواره تلاش کردهایم که با کشورهای دوست و همسایه روابط سازنده و پابرجایی را ایجاد کنیم که تحت تأثیر تحریکها قرار نگیرد. همکاریهای ما با دولت لبنان در شمایل و اشکال مختلفی به طور طبیعی وجود دارد و ما همواره امکان تماس و تبادل نظر را از طریق کانالهای ذیربط و سفارتخانهها داریم. ولی این به معنای دخالت ما در مسائل داخلی دیگر کشورها از جمله لبنان نیست. جمهوری اسلامی ایران خواهان لبنانی باثبات، توسعهیافته و همگرا است و برای آن هزینههایی هم پرداخت کرده است.
کاری که سعد حریری کرد و اتهامهایی که به جمهوری اسلامی ایران وارد نمود، تأثیری در روابط ایران و لبنان بر جای خواهد گذاشت؟
سخنان آقای حریری به هر دلیلی که بیان شده باشد، هیچ تأثیری بر روابط ایران و مردم لبنان نخواهد داشت. لبنان کشوری است متشکل از قومیتها طوایف و گروهها و احزاب مختلف که جمهوری اسلامی ایران با تمامی آنها رابطه متعادل، متوازن و مثبتی را داشته و خواهد داشت و خواهان لبنانی آزاد و مستقل است. با ذکاوتی که از آقای حریری انتظار داریم، تصور اولیه ما این است که نباید این حرفها را به میل خود و آگاهانه در مورد ایران زده باشد. ما میدانیم که قبل از سفر دوم ایشان به عربستان و اعلام استعفا، ایشان دیدار مفصلی با آقای ولایتی داشت. آنچه ما در این مذاکرات دیدیم، مثبت بود و دیدار در محیطی آکنده از تفاهم و دوستی و کاملاً سازنده انجام شد. به بیان دیگر، آنچه در این ملاقات گفته شد با آنچه ایشان روز بعد در عربستان بر زبان آورد کاملاً متفاوت بود.
در این دیدار درباره همه مسائل منطقه و وضعیت لبنان تبادل نظر شد و این نشان میدهد که آقای حریری با توجه به پیشینه خانوادگی و آگاهی از نوع روابط پدر فقیدش با جمهوری اسلامی ایران نمیتواند چنین با ناپختگی سخن بگوید. به همین دلیل رفتار او برای ما عجیب و غیرقابل درک است. ما معتقدیم که ایشان روزی باید این اظهاراتش را در یک شرایط بهتر اصلاح و موضع واقعی خودش را در مورد ایران بیان کند.
بیشک آنچه در این ملاقات و مصاحبه بعدی بیان شده، کاملاً با هم متناقض است لذا این بیم وجود دارد که ایشان تحت فشار و تهدید دولت عربستان مجبور به بیان حرفهایی شده که اعتقادی به آنها ندارد.
به تعبیری، مسئله لبنان و استعفای سعد حریری و اتهاماتی که او علیه ایران مطرح کرد را باید در چارچوب همان جنگ و نزاع نیابتی عربستان علیه ایران در فضای سیاسی تعبیر کرد. اما در موضوع هدفقرارگرفتن فرودگاه ملک خالد ریاض به دست نیروهای ارتش یمن که ضربه سختی به هژمونی و هیمنه عربستان در میان اعراب وارد کرد، مقامات سعودی به لفاظی و تهدید مستقیم ایران روی آوردهاند. در بیانیه ائتلاف نظامی ضدیمن به رهبری عربستان، حمله نیروهای یمنی تعرض نظامی ایران به عربستان نامیده و تأکید شد که این ائتلاف حق پاسخ به این اقدام را برای خود محفوظ میداند. عادل الجبیر، وزیر خارجه عربستان، هم چند روز پیش در گفتوگو با شبکه «سیانبیسی» گفت که امیدواریم با ایران وارد درگیری مستقیم نظامی نشویم! این نوع ادبیات تهدیدآمیز علیه ایران از سوی عربستان تاکنون سابقه نداشته است. تهران چگونه به این مسئله نگاه میکند؟
ما رفتار سایر کشورها را بهدقت رصد میکنیم و همه چیز تحت کنترل و زیر نگاه ماست. ما در یمن هیچ نقشی نداریم و با صراحت این را اعلام کرده و میکنیم. آنچه در یمن اتفاق میافتد، بازتاب اقدامات خشن و تجاوزات نظامی و بمبارانهای متعددی است که توسط عربستان و ائتلافِ به رهبری او صورت گرفته است.
ما هیچ ابایی از این نداشتیم که وقتی دولتهای سوریه و عراق از ما تقاضای کمک کردند، اعلام کنیم که به آنها در برابر تروریسم و داعش کمک میکنیم.
اگر در یمن حضور میداشتیم قطعاً ابایی هم از اعلام آن نداشتیم و از کسی نمیترسیدیم که آن را مخفی کنیم. یمن کشور مستقلی است و مردم یمن هم مردمی هستند که در طول تاریخ در برابر تجاوز ایستادگی کردند و در این نبرد نیز همین کار را میکنند و چیزی برای از دست دادن ندارند.
از این رو پیشنهاد ما در این چند سال این بوده که دولت عربستان هرچه زودتر به تجاوز نظامی به یمن پایان دهد و اجازه دهد گروههای یمنی در گفتوگو با هم زیر نظر سازمان ملل مسائل خود را حل و فصل کنند. اگر عربستان از این کشور خارج شود، قطعاً مسائل زیادی در یمن و منطقه و حتی داخل عربستان حل و فصل خواهد شد.
سعودیها فکر میکردند که ظرف چند هفته میتوانند بر یمن مسلط شوند و حالا بعد از چند سال نهتنها هیچ دستاورد و موفقیتی نداشتهاند بلکه این جنگ باعث تقویت و افزایش توان دفاعی یمنیها هم شده است. خب! طبیعی است که سعودیها در این شرایط بخواهند دیگران را مقصر بدانند و آنها متهم به حمایت از نیروهای یمنی بکنند. در حالی که وضعیت یمن به لحاظ محاصره به شکلی است که حتی ارسال کمکهای انساندوستانه مثل غذا و دارو هم برای مردم این کشور ممکن نیست.
سؤال من درباره تهدید مستقیم عربستان علیه ایران بود؛ اینکه میگویند ممکن است با ایران وارد درگیری نظامی بشوند؛ اظهاراتی مثل آنچه جبیر به کار برد. عربستان میداند در جایگاه و موقعیتی نیست که بخواهد علیه ایران دست به اقدام نظامی بزند اما بر زبان راندن این جملات در فضای سیاسی تنشآمیزِ امروز چه معنا و پیامی دارد؟
من این را یک ناشیگری سیاسی میدانم و فکر میکنم بیانکننده آن از درایت لازم برخوردار نبوده و در یک حالت هیجانی و عصبانیت مطرح شده است. فکر میکنم هیچ فرد عاقلی دست به خودکشی نمیزند.
عربستان از اتحادیه عرب خواسته تا شنبه آینده جلسهای فوقالعاده در مورد رفتارهای ایران در منطقه برگزار کند. ظاهراً آنها به دنبال ایجاد یک اجماع سیاسی و پیشبرد اهداف خود با ظرفیت اتحادیه عرب هستند. حتی گفته شد که آنها خواستار طرح لغو عضویت لبنان در این اتحادیه هم شدهاند که با واکنش منفی کشورهای دیگر مثل مصر مواجه شده است.
اتحادیه عرب به محفلی برای سخنگفتن و برخاستن تبدیل شده است و این نهاد هیچ ظرفیتی برای عملکردن به آنچه در قالب بیانیهها و تصمیمات آن صادر میشود، ندارد. این اتفاق و درخواست عربستان برای برگزاری جلسه اتحادیه عرب بخش دیگری از همان عملیات روانی و جنگ تبلیغاتی است که به راه انداختهاند. آنها میتوانند حرفهایشان را در این اجلاس بزنند و اتهاماتی را بهغلط علیه جمهوری اسلامی مطرح کنند ولی آنچه برای ما مهم است، رفتار و عمل کشورهای عرب در مورد ایران است. ما بسیار دیدهایم که در این قبیل جلسات و نشستها مواضع و بیانیههای تندی علیه ایران صادر شده ولی کشورهای عربی بعداً به سرعت با ما تماس گرفته یا اطلاع دادهاند که ما تحت شرایط ویژهای مجبور به اتخاذ آن مواضع شدهایم و چنین اعتقادی نداریم. به طور مثال در اجلاس ریاض که با حضور ۴۰ تن از سران کشورهای عربی و دونالد ترامپ برگزار شد، خیلی از کشورهای عربی تماس گرفتند و گفتند مواضعی که در ریاض اعلام شد، موضع ما نیست و ما موظف بودیم سخنی بگوییم که حرف خودمان نبود. حتی گفتند که بیانیه پایانی آن نشست را بعد از صدور و اعلام رسمی دیدهاند و اطلاعی از محتوای آن نداشتهاند.
توصیه میکنیم اتحادیه عرب به جای پرداختن به دشمنان فرضی و ایجاد شکاف در جهان اسلام، بهتر است به موضوع اصلی و هدف اساسی از تشکیل خود که موضوع فلسطین است، بپردازد و وقت و توان خود را مصروف دشمن مشترک کشورهای اسلامی یعنی رژیم صهیونیستی کنند.
عربستان حمله موشکی نیروهای یمنی به ریاض را به ایران نسبت میدهد و ادعا دارد ایران به هر نحوی این توانایی را به نیروهای یمنی داده است و بر این اساس جنجال سیاسی و رسانهای گستردهای را به راه انداخته است. این موضوع درست همزمان با اعلام راهبرد جدید ترامپ در مورد ایران و برجام و طرح این موضوع از سوی او که برجام باید اصلاح شده و برنامه موشکی ایران را هم در بر بگیرد (و برخی دیگر از شرکای برجامی ما هم این خواسته را به صورت ترجیعبند تکرار میکنند)، اتفاق افتاد. در بیانیه تروئیکای اروپایی دیدیم که سران انگلیس، آلمان و فرانسه ضمن حمایت از برجام از اشتراکشان با ترامپ در مورد تهدید برنامه موشکی ایران گفتند. آیا مناقشهای که عربستان در یمن به راه انداخته را هم میتوان در همین مسیر تفسیر کرد؟
عربستان پس از برجام به هر شکل ممکن به دنبال آن بود که توافق هستهای ایران با ۱+۵ را تخریب کند. عربستان نگران عادیشدن روابط ایران با جامعه بینالمللی است و از هر فرصتی در این زمینه استفاده کرد. حتی این را هم اعلام کردند که ایران برجام را رعایت نمیکند در صورتی که برجام هیچ داور دیگری به جز آژانس بینالمللی انرژی اتمی ندارد و این موضوع به دولت عربستان مربوط نیست.
در حوزه موشکی هم سعودیها فکر میکنند با طرح چنین موضوعاتی شاید بتوانند ائتلافی را علیه ایران مطرح کنند و این در چارچوب همان فشاری است که میخواهند به ایران وارد کنند. اتهامهایی که آنها به ایران وارد میکنند اساساً کذب است. موشکهایی که نیروهای یمنی استفاده کردهاند، همان تسلیحاتی است که از گذشته در اختیار ارتش یمن بوده و آنها توانستهاند از این تسلیحات استفاده بهینه بکنند و این مربوط به خودشان است. جمهوری اسلامی ایران همواره خواهان منطقهای آرام، باثبات و آماده برای توسعه اقتصادی است و هیچگونه جنگافروزی و جنگطلبی را تشویق نمیکند. ایران همواره سعی کرده که کشورهای پیرامونش در آرامش بیشتری زندگی کنند و بارها این را در عمل نشان داده است.
فکر میکنید نتیجه کودتایی که محمد بن سلمان در داخل ساختار خاندان حاکم انجام داده، چقدر میتواند در سطح تنش ما با عربستان تأثیر داشته باشد؟ برخی تحلیلگران معتقدند با بهقدرترسیدن محمد بن سلمانِ جوان دوره بسیار طولانی از روابط سرد و تنشزا بین ایران و عربستان حاکم خواهد شد.
به هر حال ما شاهد یک حاکمیت کم تجربه، ناپخته , و هیجانی در نظام عربستان و تصمیمهای تا حدی کودکانه هستیم. علاقه ندارم در مورد مسائل داخلی عربستان صحبت کنم و نمیدانم چه اتفاقی در آنجا رخ داده ولی آنچه در خبرها وجود دارد و میشود دنبال کرد، این است که یک رقابت و درگیری شدید درونی در حاکمیت عربستان و جود دارد که جدی هم به نظر میرسد. طبیعتاً مسئولیت تحولات داخلی عربستان با دولت و مردم این کشور است و من به حوزه مسائل داخلی آنها ورود نمیکنم.
نظر شما