تحولات لبنان و فلسطین

در آستانه آغاز امامت حضرت ولیعصر(عج) می‌خواهیم از نوعی از ادبیات صحبت کنیم که کمتر موردتوجه نویسندگان است.

ادبیات باید نسل جوان را با امام عصرش آشنا کند

قدس آنلاین- برای تحلیل ادبیات مهدویت، شاخصه‌ها و تعریف آن و چرایی این موضوع که چرا با آن‌که این ادبیات، موضوع روز ماست، آثار کمی در این‌خصوص تولید شده است؟ به‌سراغ مرتضی فخری، نویسنده‌ای که در آثارش به موضوعات مهدوی توجه داشته است، رفته‌ایم.

مرتضی فخری نویسنده آثاری چون «نهایی‌های اتاق سیصدوسیزده»، «سی گاو» و «لیلیا» است. «کفتار» آخرین اثری است که از این نویسنده منتشر شده است و کتاب «صدای پای پری» نیز که به‌گفته نویسنده، مجموعه سه رمان است، قرار است منتشر شود.

شاخصه‌های ادبیات مهدویت چیست و آیا ادبیات ما در این مسیر به جایگاهی رسیده است که بتوان شاخصه‌هایی برای آن تعیین کرد؟   

نوع نگاه به ادبیات مهدویت در کشور ما به‌گونه‌ای است که شکل‌گیری ادبیاتی تحت‌عنوان ادبیات مهدویت را با مشکل مواجه می‌کند، اما در حال‌حاضر دو نوع ادبیات مهدویت وجود دارد؛ یک نوع ادبیات مداحی که نام مهدویت را به اشتباه بر خود گذاشته است و نویسنده‌اش داستانی از شفاگرفتن حاجتمندان در جمکران می‌نویسد و دیگر ادبیاتی است که به ریشه‌یابی و تحلیل بحث ظهور می‌پردازد و جایگاه و ارزیابی جامعه‌مان را در این شرایط می‌سنجد که این ادبیات در میان ژانرهای مختلف ادبی جایش خالی است.

چرا باید جای آن در ادبیات ما خالی باشد؟

به‌خاطر تنگ‌نظری‌ها و اعمال سلیقه‌ها این ادبیات شکل نگرفته است و به‌جای آن، همان ادبیات مداحی مهدوی بیشتر خودش را نشان داده است. کتاب‌هایی که براساس ادبیات مداحی مهدوی نوشته می‌شود به‌راحتی مجوز می‌گیرد و به مذاق بعضی دوستان مسئول فرهنگی هم خوش می‌آید، چون دردسر چاپ و انتشار این نوع کتاب‌ها کمتر است. این ادبیات، ادبیاتی است که بازخوردی روزانه دارد و تبلیغی است، اما ادبیات مهدوی ناب چون ناچار است به بحث معضلات اجتماعی بپردازد، کمتر موردتوجه است. مهدویت چیزی جدا از جامعه و معضلات آن نیست. این ادبیات باید زخم‌های جامعه را کنکاش کند و لحن انتقادی دارد و چون اصول مهدوی را تبیین می‌کند، به‌راحتی به این نوع کتاب‌ها مجوز داده نمی‌شود، اما جایش در ادبیات خالی است. حتی بعضی آثار هم که مجوز می‌گیرند برای توزیع‌شان با مشکل مواجه می‌شوند و بعضاً از بازار جمع هم می‌شوند. مثلاً من بعد از چهارسال تحقیق و پژوهش رمانی با نگاه مهدوی نوشتم و شاخصه‌های جامعه مهدوی را با جامعه کنونی‌مان بررسی کردم. اثر من مجوز گرفت و منتشر شد، اما بعد از گذشت دو هفته از چاپ و انتشارش، بدون آن‌که علتی به من بگویند، کتاب را جمع کردند!

 در حال‌حاضر غرب بیش از کشورهای اسلامی به ادبیات آخرالزمانی توجه می‌کند و حتی هنرش را هم در همین مدار به خدمت گرفته است.

بله، دنیای غرب به ادبیات آخرالزمانی توجه خاصی کرده است و از همه سویه‌های هنری مثل شعر، رمان و نقاشی برای بیان و گسترش این اندیشه‌ها استفاده می‌کند. حتی در دانشگاه هم واحد درسی دارند با عنوان تاریخ فردا و تاریخی که هنوز اتفاق نیفتاده است را تدریس می‌کنند و حاصل آن را به جهان صادر می‌کنند، اما ما غافل از آن هستیم.  

ما به هنرمندان خود اجازه بالندگی در این حوزه‌ها را نمی‌دهیم و به همین دلیل هم نسل جدید ما با امام عصرش بیگانه است، درحالی‌که وظیفه ادبیات این است که نسل‌های بشری را با این‌گونه مسائل آشنا کند.

 چرا نویسندگان حرفه‌ای کمتر به حوزه نوشتن با موضوع ادبیات مهدویت پرداخته‌اند؟

ببینید، برای خلق داستان در این حوزه، شاخصه‌ای تعریف نشده و این به‌دلیل عدم شناخت افرادی است که در رأس امور قرار دارند. به‌دلیل همین مسئله هم نویسندگان حرفه‌ای کمتر به این حوزه ورود پیدا می‌کنند، چون درصورت خلق اثر به‌دلیل به‌روز بودنش اذیت می‌شوند. این درحالی است که مقام معظم رهبری فرموده‌اند: «کرسی آزاداندیشی» و بر تشکیل این کرسی‌ها هم تأکید دارند، اما تابه‌حال برای راه‌اندازی این کرسی‌ها برنامه‌ریزی صورت نگرفته است و به آن توجهی هم نشده است. فقط دایره خطوط قرمز نوشتن در این حوزه و دایره تجربه‌اندوزی برای نویسندگان این حوزه هرروز تنگ‌تر می‌شود. این درحالی است که در کشور ما رباخواری به‌راحتی انجام می‌شود و حتی تبلیغ هم می‌شود. آیا نشانه‌های جامعه مهدوی این مسائل است؟ تا وقتی این مسائل در جامعه ما وجود دارد، ادبیات مهدوی پا نخواهد گرفت و رشد هم نخواهد کرد. نویسنده‌ای که می‌خواهد راجع به جامعه پیرامونش بنویسد و در آن، شاخصه‌های جامعه مهدوی را هم مدنظر داشته باشد، چاره‌ای ندارد جز آن‌که به مسائل و مشکلات جامعه‌اش نقب بزند، چون ادبیات مهدوی از ادبیات اجتماعی جدا نیست و نمی‌توان این دو را از هم جدا کرد.

چرا در میان ادبیات مهدوی هم، همین محدود آثار منتشرشده شعر از نثر جلوتر بوده است؟   

چون داستان از شعر صریح‌تر است. شعر با ایهام و دوپهلو بودن مقاصد را بیان می‌کند، اما در داستان نویسنده باید مفاهیم ذهنی‌اش را شفاف بیان کند و همین شفافیت برای او درگیری‌هایی ایجاد می‌کند که او را از ورود به این حوزه و نوشتن درخصوص آن منع می‌کند، ضمن این‌که به‌طور کلی شاعر بودن از نویسنده بودن راحت‌تر است.

نویسنده برای نوشتن این نوع داستان‌ها نیاز به مطالعات فراوان دارد و نویسنده امروز فرصت تحقیق و پژوهش ندارد، چون بیشتر دوشغله است. البته به‌نظر من حتی شعر مهدوی هم پیشرفت چندانی نکرده و چنگی به دل نمی‌زند.  

منبع: روزنامه قدس

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.