قدس آنلاین - گروه استانها - رقیه توسلی: عیش ام را اما باید کامل کنم پس با برداشتنِ مشتی هنر هفتم، می نشینم به ورق زدن خاطرات و آموخته ها.
با فیلم «برادرم خسرو» یادم دادید که عاقلان همیشه عاقل و دیوانگان، حامل ویروس جنون نیستند، جناب بیگلری بزرگوار! پس باید از واکاوی روان، غافل نبود!
«احتمال باران اسیدی»: وااااای که چقدر آقای منوچهر این قصه، خوب از آب درآمده... تنهایی و مهربانی و پشیمانی و رفاقت و توبه اش... چقدر درام این فیلم به عواقب گفتار و رفتار نهیب می زند!
«وارونگی»: تلنگرهای این فیلم را دوست دارم. این داستان با بازی بانو دولتشاهی و جناب مصفّا به بیننده عرض می دارد براحتی از حقوق انسانی ات چشم پوشی نکن و نگذار آدم های دور و نزدیک به جایت تصمیم بگیرند.
«نقطه کور»: آقای گلستانه هم با سکانس هایش می خواهد به ما بفهماند که به هر علتی، پنهانکار نباشیم. که بی اعتمادی می آورد و پشت بندش؛ سوء ظن و خشم و جنجال و...
«فصل نرگس»: این فیلم از اهدای عضو می گوید و از مهربانی و نوعدوستی که قاب بندی شده است.
فیلم ها را می گذارم سرجایشان و بازیگوشانه به قفسه ی پُر و پیمان کتابخانه چشمک می زنم... خوشحالم که سالهاست با کارگردان و بازیگر جماعت همراهم... با چالش هایی که به آن پرداخته اند تا من و شما، ساعتی متفکر باشیم و غرق عالم مطبوع هنر، آموزش ببینیم.
وقت دور شدن از نشیمن، به خودم می گویم این کتاب ها و فیلم ها، خیلی اِسموتی اند... مگر ترکیب عسل و شکلات و بستنی و مغز و میوه، می تواند خواستنی نباشد...!؟ پس از مخلوط کن زندگی غفلت نکنیم که گاهی معجون ها، آدم را از ضعف روحی نجات می دهند.
نظر شما