به گزارش قدس آنلاین، در نوامبر سال ۲۰۱۶ میلادی یعنی چند ماه قبل از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، هیچکس در داخل کمپین انتخاباتی ترامپ باور نداشت که او رئیسجمهور میشود. آنطور که مایکل وولف در کتاب خود آورده است، نه «کلیان کانوی» مدیر کمپین انتخاباتی ترامپ، نه شخص ترامپ و نه حتی جارد کوشنر داماد او در قطعیتشان درباره اینکه ترامپ بازنده اصلی این انتخابات خواهد بود، شکی نداشته و معتقد بودند ماجراجویی آنها بهزودی پایان خواهد یافت. ازنظر وولف، تنها کسی که همچنان اعتقاد داشت نظرسنجیها درنهایت به نفع ترامپ تغییر پیدا خواهند کرد، استیو بنن بود. البته در این میان توافق نانوشتهای نیز در میان اعضای کمپین انتخاباتی ترامپ نیز وجود داشت: «او نهتنها رئیسجمهور نمیشد بلکه «نباید» رئیسجمهور میشد.» اثری که این اعتقاد بر کمپین انتخاباتی ترامپ گذاشته بود، این بود که هیچکس برای موضوعات بعداز انتخابات برنامهای نداشت.
زمانی که کمپین انتخاباتی بهپایان رسید، ترامپ شخصاً شگفتزده شده بود. او از بسیاری مسائل جان سالم به دربرده بود و مهمترین آنها فایل صوتیای بود که بیلی بوش، مجری برنامه تلویزیونی «اکسس هالیوود» از صحبتش با ترامپ منتشر کرد. او و ترامپ درراه ضبط یکی از برنامههای بوش بودند که ترامپ به او گفته بود، پیشازاین سعی کرده است با زنی که قرار بود ملاقات کنند و ازقضا متأهل نیز بوده است، رابطه برقرار کند. او به بیلی بوش گفته بود «وقتی ستاره باشی، آنها (زنها) اجازه میدهند هر کاری میخواهی با آنها بکنی....» این فایل صوتی فشار سنگینی را به ترامپ در ماه پایانی تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری برای نیمهکاره رها کردن کمپین انتخاباتیاش وارد کرد اما او همچنان به راه خود ادامه داد. در این میان مایکل وولف معتقد است تنها کسی که توانست ترامپ را از این وضعیت نابسامان نجات دهد، جیمز کومی، رئیس «اف بی آی» بود که با پیش کشیدن پرونده ایمیلهای کلینتون و باز کردن دوباره پرونده و انجام بازجویی در این مورد، نفس تازهای به کمپین انتخاباتی ترامپ داد. این کار دقیقاً ۱۱ روز قبل از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری صورت گرفت و آغازی بر پایان هیلاری کلینتون در رقابتهای انتخاباتی شد.
ترامپ به دنبال شهرت بود و نه ریاست جمهوری
ترامپ بااینحال به نظر میرسید هدف دیگری از شرکت در انتخابات ریاست جمهوری دارد. او به سم نانبرگ، مشاور انتخاباتی خود گفته بود که بعد از این انتخابات احتمالاً میتواند «معروفترین مرد روی زمین باشد» نانبرگ اما سؤال دیگری از او پرسیده بود: «چرا میخواهی رئیسجمهور شوی؟» اما هیچوقت پاسخ این سؤال را از ترامپ دریافت نکرد.
به عقیده وولف، نانبرگ هیچ پاسخی برای این سؤال از ترامپ دریافت نکرد برای اینکه نیازی به پاسخ دادن در این خصوص نبود، ترامپ میدانست که رئیسجمهور نمیشود. راجر ایلز، مدیر سابق فاکس نیوز و از دوستان بسیار صمیمی ترامپ نقلقولی داشت که بسیار موردتوجه دونالد قرارگرفت. «اگر میخواهی شغلی در تلویزیون داشته باشی، اول برای ریاست جمهوری اقدام کن!» حالا ترامپ بر اساس توصیه راجر به این نتیجه رسیده بود که معروف بودن بیش از چیزی که تا قبل از سال ۲۰۱۶ بود، برای آیندهاش خوب است. ترامپ به ایلز گفته بود زمانی که این کمپین تمام شود، او قدرتمندتر شده و فرصتهای تجاری بینظیری به دست میآورد. او یک هفته قبل از برگزاری انتخابات به ایلز گفت: «انتخابات بسیار بزرگتر از چیزی است که من فکر میکردم. من اصلاً درباره بازنده شدن فکر نمیکنم چراکه این مسئله اصلاً باختن به همراه ندارد. ما تا همینالان هم کاملاً بردهایم.» موضوع جالبتوجه دیگر در این زمینه این بود که او حتی دلیل باختن خود در انتخابات را نیز فراهم کرده بود: «در انتخابات تقلب شده است» دونالد ترامپ و اعضای کمپین انتخاباتیاش در روزهای پایانی تبلیغات خود را کاملاً آماده کرده بودند که با «آتش وخشم» نتایج را به کلینتون واگذار کنند و آماده برنده شدن نبودند.
ترامپ چند نفر را اخراج کرد؟
باب مرسر (سمت چپ) میلیاردری که منجی ترامپ شد
وولف در کتاب «آتش و خشم» آورده است : موضوعی که همیشه ترامپ در زمان انتخابات بیان میکرد این بود که چقدر بدشانس بوده است که همهکسانی که در کمپین انتخاباتی او را یاری میکردند، «یکمشت بازنده» بودهاند. او در مقابل قانع شده بود که کسانی که کلینتون را همراهی میکنند «برندههای بااستعداد» هستند: «آنها بهترینها را دارند و ما بدترینها را». نکته جالب در مورد کمپین انتخاباتی ترامپ و کسانی که به او در این کمپین کمک میکردند این بود: همه آنها یکمشت احمق بودند!
«کوری لواندوسکی» که اولین مدیر نیمهرسمی کمپین انتخاباتی ترامپ بود، در اکثر مواقع توسط ترامپ تحقیر میشد. برای ماهها ترامپ او را «بدترین» صدا میزد و درنهایت در ژوئن سال ۲۰۱۶ او را اخراج کرد. ترامپ بهسرعت با پاول مانافورت، دومین مدیر کمپین انتخاباتی خود نیز ترشرویی کرد. بااینحال این میلیاردر آمریکایی به این بدشناسی هم که تعریف میکرد، نبود. او که در ماه اوت سال ۲۰۱۶ به این نتیجه رسید که هیچ شانسی در برابر کلینتون ندارد و از ادامه کار تا حدی ناامید شد اما بهیکباره «باب مرسر» میلیاردر محافظهکار که تاکنون از تد کروز حمایت میکرد، با ۵ میلیون دلار تزریق مالی به کمپین ترامپ، به او گروید. او تعداد دیگری از حامیان مالی را نیز به سمت ترامپ هدایت کرد. بهاینترتیب ترامپ کمپین انتخاباتیاش را به مرسر فروخت. مرسر نیز کمپین را بهطورکلی در اختیار گرفت و ژنرالهای تبلیغاتی و استراتژیک خود مانند «کلیان کانوی» و «استیو بنن» را برای اداره کار به ترامپ معرفی کرد و او نیز هیچ مخالفتی از خود نشان نداد. ترامپ آنقدر از اقدامات سایر مدیران انتخاباتیاش عصبانی بود که بهراحتی در مواجهه با مرسر، به او گفت: «اینجا همهچیز بههمریخته است!»
ترامپ برای انتخابات چقدر هزینه کرد؟
استیو بنن در همان ابتدای کار دریافت که وضع بسیار خراب است و اعضای کمپین ترامپ را مانند سربازانی میدانست که یا واقعاً زخمی شدهاند و یا به خودشان شلیک کردهاند که از میدان جنگ فرار کنند. اوضاع در این مبارزه انتخاباتی به حدی نابسامان بود که کاندیدای میلیاردر انتخابات، قبول نمیکرد در کمپین انتخاباتی خودش سرمایهگذاری کند. درواقع ترامپ میخواست بدون هزینه، این کمپین را بهپیش ببرد. بنن دراینباره تلاش داشت که فرزندان ترامپ را قانع سازد که سرمایهگذاریای در کمپین انتخاباتی پدرشان داشته باشند. زمانی که بنن مدیریت کمپین انتخاباتی ترامپ را بر عهده گرفت، ایوانکا ترامپ و همسرش جارد کوشنر برای تعطیلات در کرواسی بوده و با دشمن پدرشان در این کشور وقت میگذراندند. بنن بعد از اولین مناظره انتخاباتی در ماه سپتامبر به آنها اطلاع داد که حداقل مبلغی که تا روز انتخابات برای اداره این مبارزه انتخاباتی نیاز دارد، ۵۰ میلیون دلار است. کوشنر اما در پاسخ گفته بود: «من تا زمانی که نتوانم تضمین کنم که او این انتخابات را میبرد، هیچ کمکی نمیکنم!» بنن گفت: «۲۵ میلیون دلار چه؟» کوشنر جواب داد: «درصورتیکه مطمئن شوم احتمال پیروزی بیشتر است» درنهایت آخرین اقدامی که ترامپ انجام داد، قرض دادن ۱۰ میلیون دلار به کمپین انتخاباتیاش بود! و البته این شرط را هم گذاشته بود هر زمان که آنها توانستند این میزان پول را از حامیان به دست آورند، سریعاً آن را از کمپین پس میگیرد.
مایکل وولف در ادامه خاطرنشان میسازد که در حقیقت ترامپ دارای کمپین انتخاباتی نبود چراکه هیچ سازمان و ساختاری را نمیشد برای این کمپین در نظر گرفت. به همین دلیل هم راجر استون که از همان ابتدا گفته میشد مدیر بالقوه کمپین انتخاباتی ترامپ است، سریعاً اخراج شد، بعد از او سم نانبرگ نیز اخراج شد و درنهایت ترامپ لواندوسکی را نیز اخراج کرد.
زندگی ترامپ با ملانیا
مایکل وولف در بخش دیگری از فصل اول این کتاب درباره روزهای مبارزات انتخاباتی ترامپ با اشاره دوباره به منتشر شدن فایل صوتی ترامپ در خصوص رفتارش با زنان، که تمام زنان در سراسر آمریکا را با عصبانیت روبهرو ساخته بود، به رفتار ملانیا ترامپ در طول زمان کمپین انتخاباتی اشاره کرد. او بیان کرده است که از همان ابتدا نیز ازدواج ترامپ با ملانیا همه نزدیکان ترامپ را سردرگم ساخته بود. ترامپ و ملانیا زمان بسیار کمی را باهم میگذراندند. آنها حتی درزمانی که در برج ترامپ در نیویورک زندگی میکردند، زیاد باهم حرف نمیزدند. معمولاً ملانیا خبر نداشت ترامپ کجا میرود و علاقهای هم برای دانستنش از خود نشان نمیداد. ملانیا در خصوص امور کاری و تجارت ترامپ نیز از خود علاقهای نشان نمیداد. ترامپ که برای چهار فرزندش اولش پدری نکرده بود و معمولاً پدری غایب به شمار میرفت، در خصوص بارون، فرزند پنجمش و تنها فرزندش از ملانیا نیز همین رویه را ادامه میدهد. ترامپ به دوستانش گفته است که بعد از گذشت سالها و در سومین ازدواجش به کاملترین نوع هنر زندگی متأهلی رسیده است: «زندگی کن و بگذار زندگی کند، کار خودت را انجام بده.»
وولف از ترامپ در روابطش با زنان بهعنوان «زورگیر» یاد میکند و میگوید در دوران تبلیغات انتخاباتی ترامپ معروفترین فرد زن آزار و زنستیز دنیا با امیال و هوسهای جنسی نامحدود تبدیل شد. او به فرمول جالبی در خصوص نوع برخوردش به روابط خارج از ازدواج نیز رسیده بود. او به دوستانش میگفت هرقدر که میتوانید فاصله سنیتان را بیشتر کنید. هرقدر پیرتر میشوید، زنان جوان خیانت کردن شمارا بهپای مسائل عاطفی نمیگذارند!
باوجود تمام این اقدامات و بیبندوباریهای ترامپ نمیتوان گفت که ازدواج او با ملانیا تنها ازدواجی صوری بوده است و او همهجا از ملانیا تعریف میکرد و ازقضا به دنبال تائید شدن توسط ملانیا نیز بود. البته او به دنبال تائید شدن توسط زنهای بسیاری است اما تائید شدن توسط ملانیا برای او درجهای والاتر از دیگران دارد. در سال ۲۰۱۴ و زمانی که ترامپ برای نامزد ریاست جمهوری شدن، تصمیم میگرفت، ملانیا به او گفته بود که امکان پیروزی او وجود دارد و این روزها او این نظر را برای همه بیان میکند. این در شرایطی است که ایوانکا ترامپ سعی میکرد با محافظهکاری تمام، فاصله خود را از کمپین انتخاباتیاش پدرش حفظ کند. بااینحال نامزد شدن ترامپ برای انتخابات و ریاست جمهوری احتمالی او بعدازاین بزرگترین ترس و دلهره ملانیا بود چراکه میترسید خانواده بسیار بزرگ ترامپ و همسران قبلیاش از این فرصت استفاده کرده و به او نزدیکتر شوند. بااینحال ملانیا نیز از تبعات رقابتهای انتخاباتی ترامپ در امان نماند. شغل قبلی او بهعنوان مدل، سایه سیاهی بر فعالیتهای سیاسی ترامپ انداخت. روزنامههای زیادی در اسلوونی که محل تولد ملانیا است، به این مسئله اشاره کردند و عکسهای نیمه برهنه او را منتشر ساختند. در انگلیس نیز روزنامه دیلیمیل این اقدام را تکرار کرد و بعد از آن روزنامه «نیویورک پست» کار را با انتشار عکس کاملاً برهنه ملانیا تمام کرد. این کار ملانیا را بهشدت ناراحت و عصبی کرد. او به شوهرش گفت: «آینده ما این است؟ من نمیتوانم این را تحملکنم!» ترامپ نیز جواب داد که از روزنامهها شکایت میکند و بعدازآن تیمی بسیار قوی از وکلا را مسئول بررسی این موضوع کرد. او البته قول دیگری نیز به ملانیا داد که نشان میدهد ترامپ اصلاً اعتقادی نداشت که پیروز انتخابات میشود: «همه اینها تا ماه نوامبر تمام میشود»
دونالد ترامپ و سیاست
اقدامات و رفتار و کردار ترامپ آنقدر خاص و بهدوراز رفتار سیاسی بود که کمپین انتخاباتی او به این نتیجه رسید تغییر دادن او و یا اطرافیانش در مقابل چشم مردم کار راحتی نیست. به همین دلیل راه دیگری را برای ادامه فعالیتهای خود انتخاب کردند و آن این بود که «خودشان» باشند. آنها به این نتیجه رسیده بودند که امکان انتخاب شدن ترامپ بهعنوان رئیسجمهور آمریکا وجود ندارد پس بهتر است که تغییر خاصی در او به وجود نیاید و هر چه هست، همان باشد. به همین دلیل چهرهای بیرون از ساختار سیاسی به او دادند. بسیاری از نامزدهای انتخاباتی در آمریکا سعی کردهاند نشان دهند که بیرون از ساختاری سیاسی واشنگتن قرار دارند اما ترامپ واقعاً بیرون از این ساختار قرار داشت. او در زندگی روزمره خود دوستان کمی دارد اما در عالم سیاست میشد با قطعیت بیان کرد که جز دو مورد، دوست دیگری نداشت. آن دو فرد هم رودی جولیانی (شهردار سابق نیویورک) و کریس کریستی (فرماندار نیوجرسی) بودند که هر دو از افراد منزوی عالم سیاست هستند. این مسئله یک حقیقت محض است که دونالد ترامپ درباره سیاست هیچ نمیدانست. سم نانبرگ مدیر کمپین او که زمانی مأموریت یافته بود قانون اساسی ایالاتمتحده را به او یاد دهد، در هنگام توضیح در خصوص اصلاحیه چهارم قانون اساسی (که جستجو کردن منازل افراد را مکر در موارد خاص ممنوع اعلام کرده است) ترامپ را بهشدت خسته و کسل دیده و از ادامه کار بازمانده بود!
اطرافیان ترامپ روحیه او در بیاهمیت دیدن مسائل سیاسی را بهخوبی میدانستند و هرکدام به نحوی کار خود را انجام داده و اهداف خود را دنبال میکردند. بارها به مایکل فلین که بعد از انتخابات، مشاور امنیت ملی ترامپ شد، توصیهشده بود که کاری به روسیه نداشته باشد و نباید ۴۵ هزار دلار از روسها بابت یک سخنرانی بگیرد اما او به دوستانش اطمینان داده بود که «این مسئله زمانی مهم میشود که ترامپ رئیسجمهور شود» و به همین ترتیب به دلیل اینکه تصور نمیکرد ترامپ برنده شود، به کار خود ادامه داد.
این پولها نهتنها در مورد برخی مشاوران ترامپ بلکه در مورد تجارت او، پسران، داماد و دخترش نیز صادق است. در آمریکا همه بر این باورند که تجارت مسکن و املاک، سرشار از اقدامات غیرقانونی و دور زدن قانون و پرداخت نکردن مالیات است. بسیاری از سیاستمداران بیشترین وقت و زمان خود را در هر انتخابات صرف این میکنند که رقیبشان چه اشکالی میتواند از آنها و یا حتی حامیان مالی آنها بگیرد اما ترامپ کوچکترین اهمیتی برای این مسائل قائل نبود چراکه به قول استیو بنن، تاکنون در طول دوره زندگیاش هیچگاه نگاه انتقادی به خود و اقداماتش نداشته است. این مسئله بیشتر به این دلیل است که او نمیخواست در زمانی که هیچ شانسی برای پیروزی ندارد، از ضعفهای خود پردهبرداری کند به همین دلیل نیز هیچگاه لیست مالیاتهای خود را منتشر نکرد. او میتوانست معروفترین مرد جهان باشد. کسی که در راه رسوا کردن هیلاری کلینتون » کج و کوله و فاسد» قدم برداشته و قربانی او شده است. ایوانکا ترامپ و همسرش میتوانستند خود را از قید بچهپولدار بودن رها ساخته و بهعنوان سلبریتیهای بینالمللی و یا سفرای تجاری معرفی کنند و بازهم پولدارتر از قبل شوند. استیو بنن میتوانست رهبر بالقوه حزب «تی پارتی» شود کلیان کانوی میتوانست ستاره خبری تلویزیونهای کابلی شود. ملانیا ترامپ نیز میتوانست به زندگی پرتجمل قبلی خود بازگردد. این کمهزینهترین انتخاباتی بود که میتوانست برای ترامپ رقم بخورد. شکست خوردن در انتخابات برای همه ترامپ ها موقعیتی عالی را به وجود میآورد.
زمانی که خانواده ترامپ به این نتیجه رسیدند که پیروز انتخابات میشوند خود را بهیکباره باختند. دونالد جونیور ترامپ بیان کرد که صورت پدرش مانند این شده است که روح دیده است و ملانیا غرق در گریه و زاری از سر ناراحتی است. اما بعدازآن ماجرا به شکل دیگری تغییر پیدا کرد: به ناگهان ترامپ به مردی تبدیل شد که اعتقاد داشت شایسته این پیروزی است و توانایی کامل برای ریاست جمهوری ایالاتمتحده را دارد.
نظر شما