تحولات لبنان و فلسطین

۱۹ فروردین ۱۳۹۷ - ۰۹:۳۸
کد خبر: 594865

شهردار تهران آقای محمدعلی نجفی همان طور که من پیش‌بینی کرده بودم، نتوانست زیر بار مشکلات و وظایف سنگین حرفه سخت و خستگی‌ناپذیر شهردار تهران بودن پایداری کند و به علت بیماری استعفا داد.

قدس آنلاین-شهردار تهران آقای محمدعلی نجفی همان طور که من پیش‌بینی کرده بودم، نتوانست زیر بار مشکلات و وظایف سنگین حرفه سخت و خستگی‌ناپذیر شهردار تهران بودن پایداری کند و به علت بیماری استعفا داد.

نکته اول

شهردار تهران آقای محمدعلی نجفی همان طور که من پیش‌بینی کرده بودم، نتوانست زیر بار مشکلات و وظایف سنگین حرفه سخت و خستگی‌ناپذیر شهردار تهران بودن پایداری کند و به علت بیماری استعفا داد. اداره شهرداری آن هم در تهران کار آسانی نیست؛ زیرا هزار مشکل درمان ناپذیر در این شهر وجود دارد.

از سیلاب‌های پس از باران گرفته تا بارش برف زمستانی، مشکلات ترافیک، نبود یک سرویس حمل و نقل مطمئن، هرج و مرج در تاکسیرانی، سرگردان ماندن مردم در خیابان‌ها، وضع نامناسب اتوبوسرانی، تاکسیرانی و حتی مترو و...

من سال هاست رانندگی نمی‌کنم و چون خوشبختانه کمتر از خانه خارج می‌شوم و دفتر کار و کتابخانه‌ام در منزل است، زیاد متوجه مشکلات مردم در این زمینه نمی‌شوم؛ زیرا گاهی که ناچارم از خانه‌ام که در حدود شمال شهر است به داخل شهر بروم، ناچار از آژانس استفاده می‌کنم، اما در هیچ جای دنیا ندیدم تاکسی مانند تهران موضوع بغرنجی باشد و هر جای دنیا دست بلند می‌کنی (در فیلیپین هیس هیس می‌کردند و تاکسی می‌ایستاد) تاکسی جلویت می‌ایستد. ولی باور کنید تهران، شهری است که می‌گویند رستم در «چهار سوقی بزرگه» بازار آن گرز گران خود را به گرو گذاشته است و مدیریت آن به جسمی بسیار سالم، فردی خستگی ناپذیر، قاطع و مصمم نیاز دارد.

آقای نجفی انتخاب بسیار بدی برای تصدی مقام شهرداری بود، زیرا وی برای این کار ساخته نشده بود، اما در دولت کنونی روال بر این است که پست‌ها را به اعضای جناح خودی بدهند و مهم نیست که خودی از عهده برمی‌آید یا خیر...

نکته دوم

متأسفانه اطلاعات عمومی برخی از افراد که سر رشته‌دار امور هستند، بسیار کم است. در دوره‌های سابق پیش از رسیدن به مقام‌های مهم هم نه کتاب خوانده‌اند نه حتی نگاهی به روزنامه‌ها انداخته‌اند. یک نماینده مجلس که در شرح حال او در فضای مجازی ۲۰ سطر از معلومات و مقالات و مدارجش آورده شده، نمی‌تواند یک واژه را صحیح تلفظ کند و موجب خنده و شگفتی می‌شود. دابسمش‌های متعددی از او در فضای مجازی پخش می‌شود که اتفاقاً جالب و لازم است که شاغلان و مقامات چه در دولت باشند چه در مجلس و جاهای دیگر، عبرت بگیرند و کمی معلومات عمومی خود را افزایش دهند.

مدتی پیش در یکی از مقالاتم نوشتم میرزا احمدخان مشیرالسلطنه، رئیس الوزرای محمدعلی شاه در دوران اول مشروطه از واژگان خارجی خوشش می‌آمد. مثل همان آقایی که می‌گویند درجه دکترا دارد، ولی یک واژه ساده را اشتباه تلفظ می‌کند و عذر بدتر از گناه می‌آورد که اینجا برایم نوشته‌اند. مشیرالسلطنه عاشق واژه پروگرام (برنامه دولت) بود، ولی سواد نداشت آن واژه را به کار ببرد.

موقع معرفی دولت خود در مجلس گفت: دولت من هم مثل سایر دولت‌ها و کابینه، «پرمنگنات» دارد، اتفاقاً پرمنگنات بسیار خوب و مفیدی بود. از وکلای محترم درخواست می‌کنم شلوغ نکنند و پرمنگنات مرا مورد توجه قرار دهند.

پس از این اشتباه خیلی‌ها وی را مورد تمسخر قرار دادند، مثل آن کسی که واژه ابوظبی را ابوظبا و ابوزی خواند و... و.

حال شما تصور کنید در این شرایط و با این رجال چرا یونسکو می‌آید و زبان فارسی را گویش هشتم فرعی زبان عربی می‌خواند؟

چرا موزه لوور نقشه‌هایی را که واژه خلیج فارس در آن‌ها موجود است، جمع می‌کند؛ زیرا می‌بیند نماینده یک مجلس که اتفاقاً گویا دبیر انجمن دوستی ایران و فرانسه است، قادر به تلفظ نام موزه لوور نیست و موزه را هم طوری بیان می‌کند که آدم یاد کفش یا چکمه قدیم ایرانیان که «موزه» خوانده می‌شود، می‌افتاد.

نکته سوم

«نپوتیسم» خانواده سالاری بر برخی ارکان کشور حکفرما شده است. جایی دیدم از خانواده‌ای ۷-۶ نفر را در مشاغل مهم اقتصادی کشور گمارده‌اند روزی یکی از مسئولان بسیار لایق و جدی و هوشمند و اهل مطالعه و کاملاً مسلط، به من وقت دیدار داد. طی ۴۵ دقیقه‌ای که در اتاقش بودم و دیدم با دمپایی پشت میزش نشسته است. مات و مبهوت به من می‌نگریست و گاهی دست به قلم برده فقط یک کلمه روی کاغذ می‌نوشت. من سخن می‌گفتم و او گوش می‌داد و با حیرت و شگفتی به من نگاه می‌کرد که چرا به جای اینکه آمده باشم از او پست و مقام یا موافقت با برنامه و سریال و غیره کنم، دارم درباره خلایی که از نظر آگاهی و آشنایی مردم و بخصوص جوانان با تاریخ و اطلاعات عمومی کشور وجود دارد، برای او صحبت می‌کنم.

احساس کردم دارم برای دیوار صحبت می‌کنم. اطلاعات او در مورد اوضاع کشور در حد صفر بود. بهت و سرگشتگی او از سخنانم مرا مطمئن ساخت که ایشان هیچ چیز از تاریخ و مسائل اجتماعی کشور نمی‌داند، حرف هایم را زدم. با خوشرویی و بهت و حیرت گوش داد تا دم در بدرقه‌ام کرد و انگار هیچ. تمام شد و رفت خود او هم باتری‌اش تمام شد و به هر دلیلی برکنار شد یا استعفا داد و نامش هم فراموش شد.

اخیراً یکی از مدیران سرشناس یکی از سازمان‌ها برکنار شد و من نفهمیدم آمدن و رفتنش بهر چه بود؟ خیلی‌ها گویا بیکارند، اقوام با نفوذی دارند، اصراری ورزند به آنان پستی داده شود. می‌گویند برو عجالتاً وزیر یا معاون وزیر یا استاندار یا رئیس فلان جا باش.

نکته آخر

در هر صورت من متوجه فقر عظیم اطلاعات عمومی برخی از مسئولان شده‌ام. چقدر خوب است هیئت دولت هفته‌ای دو جلسه برای وزیران تاریخ و جغرافیا و مسائل اجتماعی و اقوام شناسی و آب و هواشناسی ایران را تدریس کند. چقدر خوب است هر کس که می‌خواهد استاندار یا فرماندار شود، یک جلسه آزمایش روان‌کاوی برای او انجام شود که مانند فلان فرماندار به خبرنگار عکاس فحش ندهد و درصدد کتک زدن او برنیاید.

به فرماندار، و کسانی که صاحب مشاغل در رابطه با مردم هستند، باید نکات اولیه ادب و نزاکت آموخته شود. در یک کلیپ فضای مجازی که عده‌ای از ضابطان نظم در حال پراکنده کردن عده‌ای معترض بودند، فحش‌های ناموسی از دهان کسانی شنیده می‌شد که باورنکردنی بود، به هرکس حتی اگر نظم را بر هم زده باشد، نباید فحش ناموسی داد؛ زیرا کسی که حافظ نظم است باید یک سر و گردن از کسانی که می‌گویید نظم را بر هم زده‌اند، بالاتر باشد. فحش ناموسی دادن و کتک زدن کسی که بازداشت شده است، شأن دولت و قوه مجریه را پایین می‌آورد و اعاده نظم را به جنگ عقیده‌ای بدل می‌کند.

منبع: روزنامه قدس

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.