قدس آنلاین- ساختارهای اجتماعی روستاها یا شهرهای کوچک مبتنی بر طبیعت شکل گرفتهاند و عمده فعالیتشان در حوزه دامپروری و کشاورزی و باغداری است، برخلاف شهرها که مبتنی بر خدمات و صنعت فعالیت میکنند. بنابراین واکنش مردم به مسائل زمین به خاطر وابستگی هویتیاش به آن و طبیعی است.
در این یکصد سال اخیر همیشه مسئله زمین در ایران اهمیت داشته است، به خصوص در دوره پهلوی که به خاطر اصلاحات ارضی محل مناقشه بود. دلیل این تحولات هم توسعه و مدرنیسم وارد شده به ایران است. این مدرنیسم همیشه تلاش داشته که فقط مناسبات شهر را گسترش بدهد و به لحاظ اجتماعی ساختار شهر را بر همه چیز تحمیل کند. برای همین عشایر یکجانشین میشوند، روستاها هم تلاش می کنند که به شهر تبدیل شوند. جمهوری اسلامی هم همین فرآیند را درپیش گرفته و روستاها مدام به شهر تبدیل می شوند و چون در شهر "خدمات" و "مصرف" مبنای اصلی است نه "تولید"، روستاها هم به همین سمت می روند.
در واقع شهرهای کوچک همان روستاهای بزرگ شده هستند، در این شهرهای کوچک هنوز مناسبات روستایی حاکم است اما تعامل شهری با آن ها داریم. در روستاهایی که بدون اقتصائات به شهر تبدیل می شوند، بحران هویتی پررنگ تر و کار در این روستاها جدی و سخت تر است. حوادث کازرون را هم می توان در این چارچوب تحلیل کرد.
بنابراین چون زمین با هویت مخاطب ما گره خورده است، هر گونه مداخله ای واکنشی دارد. اگر این مداخله مثل جهاد سازندگی در ابتدای انقلاب مثبت باشد، به این معنا که روستا یا شهرِ کوچک دیده شود و جزو محاسبات بیاید و روستا دارای ارزش باشد، روستا و شهر کوچک هم با این مداخله همراه و شکوفا می شود. اما به محض این که همان جهادسازندگی به سمت بروکراسی حرکت می کند و شهر مبنای تصمیم گیری روستا یا شهرکوچک میشود، در کنار آن، رسانه هم عدالت ندارد و روستا را بایکوت می کند، مداخله منفی و مضر میشود. پس طبیعی است که مخاطب برای دفاع از هویت خودش به پا خیزد و به این مداخله واکنش نشان دهد.
علاوه بر این در دو دهه اخیر به واسطه نفتی بودن اقتصاد، آن قدر نقش دولت پررنگ است که همه توقع دارند دولت کار را به تنهایی انجام بدهد. این نگاه به فرهنگ عمومی تبدیل شده که یک آسیب است. البته این توقع که دولت باید بخشی از کار را انجام بدهد، درست است اما این توقع نباید مانع از انجام یک کار و تلاش مردمی شود.
با این حال چون مفهوم "دولت" بزرگ است، نماینده مجلس هم در ذیل این مفهوم دیده می شود، یعنی در مخاطب این انتظار به وجود می آید که وقتی دولت باید همه کار بکند، پس نماینده مجلس هم چون در راس ساختار حکومتی است او هم باید در واقع در خدمت این فرهنگ عمومی باشد. بنابراین خود نماینده مجلس بر این نگاه تاثیری ندارد. البته امکان دارد در بعضی مناطق نماینده دامن بزند ولی نماینده مجبور است در این زمینه گفتمانی عمل کند. حتی اگر نخواهد بخشی نگاه کند، مجبور است از هژمونی گفتمانی تبعیت کند. همین سبب می شود که به صورت ملی عمل نکند. با این حال باز هم عیب نیست که یک نماینده به منطقه اش برسد، آنجایی بد می شود که رسیدن به منطقه برای انتخاب مجدد باشد. در حالت عادی باید خود مردم را برای حل نیازها فعال کند و آن ذهنیت توقع از دولت را تعدیل کنند.
*دکترای فرهنگ و ارتباطات
نظر شما