قدس آنلاین - گروه استانها - رقیه توسلی: مسیر پُر از صداست... کوه و جنگل و دشت و مِه و باران و بوته زار با هم حرف می زنند و مزرعه دار دست تکان می دهد...
به ساعت نگاه می کنیم. به جشنواره گلابگیری نمی رسیم. انگار نوبت آن است که یاد بگیریم گاهی با برنامه ریزی نمی شود پیش رفت و به ناچار باید متوسل به انتخاب دیگری شد.
پس غُر نمی زنیم، اَخم نمی کنیم، نمی گوییم از شانس نَم کشیده ی ما! می گوییم سفر همین است غافلگیر می کند گاهی تا دست مان بیاید کجای فرآیند صبر، ایستاده ایم!
قطارِ ماشین ها و ترافیک کلافه کننده، هُل مان می دهد کنار جاده، اُتراق کنیم. آنجا که سدّ بااُبهتی مثل یک ابرجنگجو ایستاده است. با ارمغانِ سرسبزی و آب.
بهار، ابرهایش را می چلاند روی سرمان که پیاده می شویم در دلِ غوغای طبیعت... در سرزمینی که اگر در رودخانه ماشین ها جاری می شدیم و خودمان را جا نمی گذاشتیم، آنچنان که شایسته است، نمی دیدیم اش... اگر ترمز نمی زدیم، تخته سنگ های خزه بسته را از دست می دادیم و گله گاوهایی را که از حاشیه می روند و تمام نمی شوند...
فکر و خیال برباد می دهیم و باروبنه مختصری برمی داریم و می دویم برای تماشای سَد. انگار به جای جشنواره گلاب، می رسیم به جشنواره آب... عظمتِ سد، سحر کننده است... در تلالو نور؛ همه چیز سبز و آبی می شود.
عطر چای دارچین که می زند بیرون، به گمانم لبخندِ همسفرانم می گوید که انقباض و انبساط های سفر را باید دوست داشت... نرسیدن ها را... گِل و شلی شدن هایش را... شوریدگی ها و ناخوشی هایش را...
محرمانه یک: نه فوق ایده آلیست هستیم، نه قدرنشناس! اما یک سوال از بزرگواران مسوؤل... پرونده مسیرهای پُرتردد و مسافرخیز که چشم جماعتی بومی و گردشگر پی سامانش است آیا هنوز باز است روی میزتان یا رفته به بایگانی؟
محرمانه دو: خبرها در جاده هاست و خیلی مَشتی و دست و دلبازند درختان شمالی... اگر موقعیتش پیش آمد، از این همنشینی دریغ نکنید!
ما که سهم مان مُشتی آلوچه و ظرفی پونه شد، وقتی گِل و شُل را ندیده گرفتیم و به طبیعت زدیم. تاج وحشیِ گل ها هم به سرمان بود وقت برگشتن! کاش متولیان هم تکانی بخورند و تاجی به سر خودشان و جاده هایمان بنشانند.
نظر شما