تحسین استاد رحیمپور ازغدی، تأییدی بود برای اینکه با حجتالاسلام ملکی قراری برای گفت و گو درباره ترجمهاش از قرآن کریم بگذارم. این ترجمه تحسین شده که مورد استقبال خوب مخاطبان قرار گرفته و پس از هشت سال تلاش بیوقفه مترجم، در سال 96 منتشر شده، بتازگی در نمایشگاه کتاب تهران و نمایشگاه قرآن و عترت مشهد نیز عرضه شده و امکان تهیه اینترنتی آن نیز فراهم است. حجتالاسلام ملکی سخنانی بسیار خواندنی درباره ترجمه قرآن و مشکلات این حوزه دارد که قسمت اول آن را امروز و بخش دوم را فردا می خوانید.
■ جناب آقای ملکی؛ بازخوردهای خودتان از استقبال مخاطبان چطور است؟
من مدعی نیستم که کار من بهترین است ولی این ادعا را دارم که مردم با این ترجمه ارتباط خوبی گرفتهاند. این مردم هم همه جور آدمی بینشان هست، از بقال سر محله بگیرید تا استاد دانشگاه و استاد حوزه. شما ترجمه دیگر بزرگواران را بدهید دستشان و این ترجمه را هم بدهید ببینید کدام یک را میپسندند. هیئت علمیهای زیادی از دانشگاههای سراسر کشور دارند این قرآن را تهیه می کنند، حوزههای علمیه و مدارس هم که استقبال بسیار خوبی دارند. مردم این ترجمه را راحت میخوانند و راحت هم میفهمند. حالا اگر نکات بلاغی و ادبی سنگین در ترجمه نبود چه اشکالی دارد؟ مهم رساندن صحیح و آسان پیام قرآن به مردم بخصوص نسل جوان، دانشآموزان و دانشجویانی است که ادبیاتشان عوض شده و برخی، کارهای سنگین قدیمی را هم نمیپسندند.
خوب؛ اگر کسی «اِنقُلت» کند که مثلاً کارهای عامهپسند در حوزه سینما هم مخاطب بیشتری دارد و بیشتر از آن استقبال میشود پاسخ شما چیست؟
ببینید، ترجمه قرآن با مجوز سازمان دارالقرآن و در واقع با مجوز معاونت قرآن وزارت ارشاد و سامانه صدور مجوز نشر وزارت ارشاد انجام میشود و تا شرایط کلی کار حاصل نشود، وزارت ارشاد اجازه نشر نمیدهد. کار ما را سه کارشناس و متخصص فن در وزارت ارشاد دیده و تأیید کردهاند؛ از جمله آقایان حسین استاد ولی، محمدعلی کوشا و محمدرضا صفوی. شما اگر یک منتقد و یک ویراستار فنی در این حوزه بخواهید نام ببرید که خودش ترجمه دارد و دهها اثر را هم ویرایش کرده است باید از آقای استاد ولی نام ببرید.
گفتید که کار شما ویراستار هم داشته، منظور ویراستار ادبی است؟
ویرایش ادبی یک بخش از کار است. بحث علایم سجاوندی و ظرافتهای دیگری هم هست که بسیار مهم است.
مثلاً یکی از این ظرافتها را بیان کنید.
مثلاً قرآن میفرماید: «وَأَنْ تَجْمَعُوا بَیْنَ الْأُخْتَیْنِ»؛ مترجمان ترجمه کردهاند که: «و ازدواج همزمان با دو خواهر بر شما حرام است». این جمله نقص و کژتابی دارد. مثلاً یک معنی آن این است که اگر با یک خواهر، امروز و با دیگری فردا ازدواج کنید اشکالی ندارد! ممکن است شما بگویید آقا این که معلوم است. بله برای من و شما که در رساله این مسئله را خواندهایم یا پای منبر شنیدهایم، معلوم است نه برای کسی که برای اولین بار با این جمله برخورد میکند. حال شما فرض کنید این ترجمه میخواهد به زبان بورکینافاسویی برگردانده شود و مترجم هم همین معنا را دقیقاً ترجمه میکند. خوب ترجمه به این زبانها را هم طلبههای مقیم قم انجام میدهند که سه چهار سال است زبان فارسی را یاد گرفتهاند و تسلط کاملی ندارند. من 20 سال با طلبههای خارجی حشر و نشر داشته و کار کردهام. طبیعی است که این بزرگوار، ترجمه آقای فلانی را میگذارد جلوی چشمش و همین معنا را به زبان کشورش ترجمه میکند. بعد شما ببینید چه فاجعهای رخ میدهد. متأسفانه انگلیسیاش هم همین طور است، ترکی استانبولیاش هم همینطور است، روسی و بقیهاش هم همینطور است. ترجمه، کار یک طلبه مبتدی نیست بلکه شما باید دست کم 10 سال پای یک درس جدی تفسیری نشسته باشید و چندین کتاب هم نوشته باشید و به زبان مبدأ و مقصد هم تسلط داشته باشید و آن وقت اقدام به ترجمه قرآن کنید.
الان خیلیها به من گفتهاند که بیا بنشین نهجالبلاغه، صحیفه سجادیه و مفاتیح را هم به همین سبک ترجمه کن و حتی بودجهاش را هم پذیرفتهاند. اما گفتم من این کاره نیستم چون یک روز هم سر درس نهجالبلاغه ننشستهام و اگر ترجمه کنم چه فرقی با دیگر ترجمهها خواهد داشت؟ یا مثلاً اصحاب الیمین و اصحاب الشّمال؛ راستیها و چپیها، الان در ادبیات ما دو اصطلاح سیاسی است، یا «إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ» که برخی ترجمه کردهاند ما اصلاحطلبیم! این بارِ سیاسی دارد و نباید استفاده شود. تا دلتان بخواهد از این موارد داریم. یا کلماتی مانند سگالیدن، ژاژخوایی، مشکو و... . یک ویراستار میآید و این کلمات مهجور را اصلاح میکند. در فرهنگ لغت کشورهای اروپایی فن ترجمه 500 سال از ما جلوتر است و مثلاً جلوی کلمه «سگالیدن» مینویسد این واژه متروک شده است. حالا شما برو این ترجمهها را برای یک استاد دانشگاه بخوان؛ نمیتواند معنی کند، تا چه رسد به یک دانشآموز یا یک مخاطب عام.
برای «أُولَئِکَ یُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِمَا صَبَرُوا» که به پاداش بهشتیان اشاره دارد، کلمه «غرفه» را غرفه ترجمه کردهاند در حالی که امروز غرفه را مثلاً اتاقک یا فضایی در نمایشگاه میدانیم! از برخی مترجمان هم که این اشکال را پرسیدم که مثلاً چرا غرفه را «مشکو» ترجمه کردهاید و آیا امروز کسی معنای آن را میفهمد؟ گفتند که از این نمونهها زیاد نداریم.
شما خودتان «غرفه» را چه ترجمه کردهاید؟
ما خیلی تحقیق کردیم و سرانجام به «خانههای بهشتی» رسیدیم. بسیاری از این ترجمههای فعلی فاجعه است. حتی مثلاً شماره فونت را رعایت نکردهاند و با فونت 8 ترجمه را گذاشتهاند که واقعاً قابل خواندن نیست، یا ترجمه را در زیر آیات آوردهاند و در جاهایی مجبور شدهاند آن را فشرده کنند.
در جاهایی برخی ترجمهها نوسان فونتی بین 8 تا 14 دارند که خیلی عجیب است. نوسان فونت ترجمه ما بین 5/11 تا 5/12 است. الان در قطع پالتویی هیچ ترجمه خوبی نداریم و کاری هم که موجود است با فونت 6 است که باید با ذرهبین بخوانید!
تمرکز شما روی رسمالخط عثمان طه است یا با رسمالخط ملی هم کار میکنید؟
رسمالخط ملی که به خاطر نواقصش آمد و رفت. الان رسم الخط قرآنی، خط نسخ است. حالا نویسندهاش ممکن است ایرانی یا لبنانی یا سوری یا سعودی باشد.
اما ما کارشناس خط داشتیم تا چند مورد را حتماً رعایت کنیم؛ زیبایی خط، گرافیک خط، رسمالاملا یا درستنویسی خط که مثلاً بسیاری از نسخ نویسان فارسی الف ممدوده و مقصوره را نادرست نوشتهاند. گروه چهارم کارشناسان ما هم آموزش دهندههای قرآن هستند که در بررسیِ ما به اتفاق به همین نسخه دوم و جدید خط عثمان طه رأی دادند. البته ما برای شماری از افراد که خطهای دیگر را هم خواستار شدهاند در حال بررسی و انتخاب خوشنویس ایرانی هستیم. اگرچه افتخار آنها هم این است که کارشان به عثمان طه نزدیک است. متأسفانه برخی از مؤسسات آمدهاند مثلاً دارند روی خط نیریزی کار میکنند که کلاً از دور خارج است و استدلال میکنند که میخواهیم آن را احیا کنیم. این درست شبیه احیا کردن پیکانی است که از رده خارج شده و جایش در موزه است نه خیابانها. اگر یک متخصص خط اینها را توضیح بدهد بیشتر متوجه اشکالات بسیاری از این خطها میشوید.
درباره دیگر ویژگیهای فنی کارتان توضیح بدهید.
■ ما یکسری نوشتهها درباره تجربیاتمان در انجام این کار داریم که ان شاءالله منتشر میشود و در آنجا توضیح دادهام که پرانتز و قلاب نه جامع است و نه مانع و فقط موجب دستانداز برای خواننده میشود. ما 14 ویژگی اصلی و دهها ویژگی فرعی در این کار داریم که در سه مقاله توضیح داده شده و در مجله ترجمان وحی هم چاپ شده و همه هم دیدهاند و کسی نظری نداشته جز آیت الله سبحانی که ایشان هم نظر مثبت داشتهاند.
در بسیاری موارد مترجمان «امثال» یا همان مَثلهای عربی را اشتباه معنا کردهاند یا کلماتی را که در عربی و فارسی اشتراک لفظی و ظاهری دارند یک جور معنا کردهاند که این نادرست
است. مثلاً کلمه «اراذلنا» در «إِلَّا الَّذِینَ هُمْ أَرَاذِلُنَا بَادِیَ الرَّأْیِ» را نباید «اراذل» معنی کرد چون در فارسی اراذل معنی اوباش دارد اما در عربی منظور طبقه پایین دست است که ما آن را پابرهنهها ترجمه کردهایم. و دیگر؛ جملاتِ کوتاه و کم کردن فاصله بین نهاد و گزاره از ویژگی مهم کار ماست. مثلاً در ترجمههای پیشین داریم که: زکات به مصرف در راه ماندگان، قرضدارها، یتیمان، فقرا و فلان و فلان و فلان و... میرسد. خواننده به انتهای جمله که میرسد ابتدای جمله را فراموش میکند! ما به این صورت ترجمه کردهایم که مثلاً مصرف زکات باید برای این هشت گروه باشد: در راه ماندگان، قرضدارها و... ما جملات را شکستهایم و کوتاه و ساده کردهایم.
ادامه دارد...
نظر شما