به چند دلیل، نمیشود سوژه امروزمان را با «بانوی چراغ به دست» یعنی «فلورانس نایتینگل» مقایسه کنیم. «رزان اشرف» اگر چه پرستار بود و با حاضر شدن در میدان جنگ برای نجات جان زخمیها، خود را به آب و آتش میزد اما بیشتر و پیشتر از اینکه پرستار باشد انگار رزمنده مقاومت فلسطین بود و در جبهه یک جنگ نابرابر، حاضر نشده بود حتی یک قدم از کمک به هموطنان مجروحش عقب نشینی کند. در آخرین مطلب صفحه شخصیاش نوشته بود: «من برگشتم و عقبنشینی نخواهم کرد! با گلولههای خود به من حمله کنید، من نمیترسم»!
با این همه قبول دارم که «رزان النجار» هم در حد و اندازههای خودش، بانویی چراغ به دست بود که روشناییِ انسانیت را از این شهر به آن شهر و از این سنگر به آن سنگر میبرد و اجازه نمیداد توفان ظلم و اشغالگری، نورِ آزادگی و مقاومت را خاموش کند.
■ فلورانس - رزان
بانوی چراغ به دست انگلیسی که بنیان گذار حرفه پرستاری است در واقع ریاضیدان و عضو انجمن آمار پادشاهی انگلیس بود. یعنی اشراف زادهای به شمار میرفت که در رفاه به دنیا آمده و در ناز و نعمت بزرگ شده بود. با این همه وقتی جنگ میان امپراطوری عثمانی و انگلیس، فرانسه و... در گرفت، زندگی در ناز و نعمت را رها کرد و با وجود مخالفت خانوادهاش برای کمک به مداوای مجروحان جنگی با 34 پرستار زن دیگر به جبهههای جنگ رفت، با خطرات، بیماریها، کمبودها و خشونتهایی که تهدیدش میکرد جنگید و سرانجام با پایان جنگ به کشورش بازگشت و در حالی که شهرت جهانی پیدا کرده بود نخستین مدرسه عالی پرستاری را در لندن راه انداخت. «رزان النجار» اما عضو خانوادهای معمولی بود که داوطلبانه برای کمک به هموطنانش به استقبال خطر رفته بود.
■ حصار خان یونس
هنوز چند ماهی تا تمام کردن 22 سالگی داشت و چند ماهی هم از مادر شدنش میگذشت. میان 6 فرزندخانواده «النجار»، بزرگترینشان بود و در بیمارستان «ناصر» در شهر «خان یونس» کار میکرد. «رزان» از مدتها پیش به «انجمن امداد پزشکی فلسطین» پیوسته بود که یک تشکل غیر دولتی به حساب میآید و اعضای آن داوطلبانه به کمک مردمی میروند که بر اثر حملات متفاوت صهیونیستها در گوشه و کنار غزه زخمی میشوند. البته «رزان» بدون عضویت در این یا آن سازمان دولتی و غیر دولتی، از مدتها پیش تصمیمش را گرفته و با روپوش سفید پرستاریاش به جنگ اشغالگران رفته بود. دو جمعه پیش هم وقتی فلسطینیها در اعتراض به اشغالگری، به سمت حصار شرقی «خان یونس» راهپیمایی میکردند، چون خلق و خوی صهیونیستها را خوب میشناخت، روپوش مخصوصش را پوشید تا خودش را بموقع بالای سر زخمیهای احتمالی برساند.
■ روپوش سرخ و سفید
نظامیان صهیونیست با گاز اشک آور و گلولههای جنگی، پشت حصار «خان یونس» آماده بودند تا هر جنبندهای را که نزدیک میشود، بزنند. خیلی طول نکشید تا مردم فریاد بزنند و نیروهای امدادی را به کمک بخواهند. یکی از فلسطینیها که به سمت حصار دویده بود حالا بدجوری مجروح شده و روی زمین افتاده بود. «رزان» با روپوش سفید در حالی که دستهایش را بالا گرفته بود تا صهیونیستها متوجه پرستار بودنش بشوند، به سمت حصار به راه افتاد... تک تیرانداز صهیونیستی اما انگار دنبال هدف متحرک میگشت... بی توجه به روپوش سفید و دستهای بالاگرفته «رزان» ماشه را فشار داد... گلوله به قفسه سینه «رزان» رسید... هنوز بدنش به زمین نرسیده بود که روپوش سفید از خون، قرمز شد...!
چند ساعت بعد نام و تصاویر پرستار شهید فلسطینی رسانههای ریز و درشت جهان را پر کرده بود... سخنگوی رژیم صهیونیستی در واکنش به اعتراض جهانی و توجیه شلیک به یک پرستار فقط گفت: «ما این حادثه و دلایل آن را بررسی خواهیم کرد... نیروهای ما نتوانستهاند حضور یک پرستار را تشخیص بدهند»! هرچند «آویخای ادرای»، سخنگوی عربزبان ارتش رژیم صهیونیستی بعداً در توئیتر نوشت: «رزان النجار، آن فرشته رحمتی که دستگاه تبلیغاتی حماس میخواهد از او بسازد نیست.»
■ این سلاح دخترم است
بیانیههای ارتش اسرائیل مثل همیشه پر است از کلمات و جملههای تکراری و کلیشه ای: «روز جمعه در پنج نقطه مختلف هزاران نفر از تروریستها و شورشیها را که قصد آشوب و برهم زدن زیر ساختهای امنیتی را داشتهاند، پراکنده کردهایم...». بیانیه البته توضیح نمیدهد این «پراکنده کردن» چگونه و با چه روشی انجام شده است. در عوض سعی دارد «رزان» را هم از جمله تروریستها و شورشیهایی معرفی کند که لابد برای عملیات شهادت طلبانه، لباس پرستاری به تن کرده بود!
مادر پرستار شهید فلسطینی، در حالی که لباس پرستاری و وسایل کمکهای اولیه دخترش را به خبرنگاران نشان میدهد، میگوید: «این سلاح دخترم است که با آن با رژیم صهیونیستی مبارزه کرد... این سلاح اوست و این هم ذخایر پشتیبانی سلاح اوست... این کارت شناسایی دخترم است که او را به عنوان تروریست شناسایی کردند... کجاست حقوق بشر... کجاست حقوق انسان؟... دخترم برای درمان و مداوای برادران آسیب دیدهاش رفته بود... او تعطیلاتی در کارش نداشت...». وزیر خارجه کشورمان هم در پیامی توییتری نوشت: «در هفتهای که رژیم اسرائیل پیامی احمقانه برای ایرانیها میفرستد و همزمان حامیان آمریکاییاش قطعنامهای را در محکومیت استفاده این رژیم از نیروی مرگبار علیه تظاهراتکنندگان غیرمسلح وتو میکنند، تک تیراندازان آن یک پرستار فلسطینی را که به زخمیها کمک میکرد، به قتل میرسانند. این ننگ روی ننگ است».
■ چون یک مسلمان بود!
با وجود گذشت یک هفته،کاربران شبکههای اجتماعی نام «رزان» و این واقعه را داغ کردهاند. آنها در پستهای مختلف، اینجا و آنجا نوشتهاند: «مگر اسرائیل قانون سرش میشود که بخواهد به نیروهای پزشکی شلیک نکند... واقعا کسی نیست که به این موضوع اهمیت دهد، چون او یک زن مسلمان بود... کدام کنوانسیون ژنو،کدام جان،کدام اتحادیه اروپا؟ هیچکس اهمیت نمیدهد، برای هیچکس فلسطین مهم نیست... این اتفاق یک جرم علیه انسانیت است...اما در اسرائیل انسانیت وجود ندارد...آنها روی غیرنظامیان، پزشکان و کودکان آتش میکنند و بعد پولها خرج میکنند تا جنایات خودشان را پنهان کنند...». حتی روز پنجشنبه رسانههای ارتش رژیم صهیونیستی ویدئویی با عنوان «استفاده حماس از سپرهای انسانی بایستی متوقف شود» منتشر کردند که در آن بخشی تقطیعشده از مصاحبه «النجار» با «المیادین» این گونه آمده «من پرستار رزان النجار هستم. من اینجا در خطوط مقدم هستم و به عنوان سپر انسانی فعالیت میکنم.» ویدئویی که با انتقادات شدید به تحریف سخنان رزان مواجه شد چرا که جمله کامل او این بوده است: «من پرستار رزان النجار هستم. من اینجا در خطوط مقدم حضور دارم و به عنوان سپر انسانی به کسانی که در اینجا مجروح میشوند، کمک میکنم.»
حالا نام و تصاویر«رزان» به اندازه «فلورانس نایتینگل»،شاید هم بیشتر از او، رسانههای جهان را پر کرده است. هر دو پرستار با اهداف انسانی پا به میدان جنگ میگذارند، هر دو با چراغ انساندوستی تلاش دارند تاریکیهای اطراف خود را بزدایند، هر دو همه خطرات و سختیها را به جان میخرند و «فلورانس نایتینگل» در نهایت از جنگی که دشمنان در آن بر نیروهای امدادی و سفید پوش، آتش نمیگشایند، زنده باز میگردد تا حرفه پرستاری را پایه گذاری کند.«رزان» اما در رویارویی با صهیونیستها جانش را فدا میکند و فرصتی برای بازگشت میان مردم و چه بسا پایه گذاری شکل جدیدی از پرستاری پیدا نمیکند.
نظر شما