تحولات لبنان و فلسطین

«نبرد الجزایر» با وجود گذشت بیش از نیم‌قرن از زمان ساخت آن، آلبوم عکسی صادق و قابل استناد از انقلابی است که به لحاظ آغاز، انتها، نحوه شکل‌گیری و مراحل آن، تفاوت‌هایی آشکار با اغلب انقلاب‌های رایج در عصر خود دارد...

برخی معتقدند آثار تاریخی سینما را با توجه به ذات سینما و نگاه منحصر به فرد هر فیلمساز نسبت به وقایع، نمی‌توان تنها سند تصویری معتبر ارائه شده از گذشته دانست. درباره «نبرد الجزایر» اما این باور صدق نمی‌کند؛ چرا که فیلم پونته کوروو، دهه‌هاست که آشکارا به یکی از گنجینه‌های تصویری قابل استناد جهت نمایش و تبیین چگونگی انقلاب و استقلال الجزایر مبدل شده است. دهه ۶۰ میلادی، دهه رهایی از استعمار در بسیاری از کشورهای جهان بود و این فیلم پس از گذشت بیش از نیم قرن هنوز در یادها و خاطره‌ها مانده است. 

«نبرد الجزایر» نام فیلمی جنگی محصول ۱۹۶۶ برپایه وقایع رخ‌داده در جنگ الجزایر و نشان‌دهنده وقایعی است که در سال‌های ۱۹۵۴ تا ۱۹۶۲ نیروهای الجزایری برای رهایی از سلطه فرانسه در شمال آفریقا انجام دادند. کارگردان نبرد الجزیره جیلو پونته‌کوروو است.
به دلیل ماهیت آتش‌افزای این فیلم، اکران آن تا پنج سال در فرانسه ممنوع بود. بسیاری از این فیلم به عنوان الگویی برای جنگ‌های شهری و چریکی یاد می‌کنند. تأثیر این فیلم آنچنان زیاد بود که به عنوان فیلمی آموزشی برای تیم‌های ضد شورش مورد استفاده قرار گرفت و حتی گفته شد برخی از گروه‌ها چون «یوزپلنگ‌های سیاه» و «ارتش آزادیخواه» ایرلند از برخی از تاکتیک‌های مورد استفاده در این فیلم استفاده کردند. 

■ خلاصه فیلم
در سال ۱۹۵۷ بازجویان نظامی فرانسوی در شهر الجزیره یک میهن‌پرست الجزایری را شکنجه می‌دهند و او سرانجام مخفیگاه آخرین رهبر چریک‌های الجزایری با نام «علی لاپوآنته» را فاش می‌کند و...

■ مستند در بستر درام
«نبرد الجزایر» با وجود گذشت بیش از نیم‌قرن از زمان ساخت آن، آلبوم عکسی صادق و قابل استناد از انقلابی است که به لحاظ آغاز، انتها، نحوه شکل‌گیری و مراحل آن، تفاوت‌هایی آشکار با اغلب انقلاب‌های رایج در عصر خود دارد.
بخشی از این مهم البته بدون تردید مرهون ساختار برگزیده‌شده برای «نبرد الجزایر» است. فیلم با نمایش واپسین دقایق حیات چهار تن از آخرین عناصر فعال در جبهه آزادی‌بخش الجزایر آغاز می‌شود. دوربین پونته کوروو همچون فیلمنامه، علی لاپوآنته را به عنوان شخصیت هدف برمی‌گزیند، سپس با بهره‌گیری از روایتی غیرخطی در قالب فلاش‌بکی طولانی، گویی قصد دارد معرف مبدأ و ترسیم‌کننده مسیر زندگی شخصیتی باشد که علاوه بر محوریت و بسترسازی برای درام، از طریق آن بتوان روند شکل‌گیری و وقوع یک انقلاب را رصد کرد. 
«نبرد الجزایر» بیش از آنکه تابع قواعد سینمای داستانی و قصه‌گو باشد، به عناصر روایی مرسوم و مورد نیاز در سینمای مستند بها می‌دهد و یقیناً یکی از علل اعتبار یافتن این فیلم به عنوان یک سند تصویری پویا و جاودان از انقلاب الجزایر، پیروی از همین طریقت است. 
فیلم پونته کوروو البته با وجود نمایش مرحله به مرحله انقلاب الجزایر (از ترورهای سازماندهی شده علیه پلیس‌های فرانسوی و اعدام افراد فاسد داخلی گرفته تا اعتصاب و بمب‌گذاری و حملات منظم در مناطق فرانسوی‌نشین) نسبت به تحلیل جزئی‌نگرانه چرایی این انقلاب و بررسی زمینه‌های خلق آن استنکاف می‌ورزد و بیشتر به شرح چگونگی آن می‌پردازد. با این همه اما «نبرد الجزایر»، از جامعه‌شناسی کلی انقلاب الجزایر غفلت نمی‌کند و در این راه، دو شخصیت اصلی خود را از میان دو ضلع همیشه فعال در هر انقلاب (ضلع محرک و ضلع سرکوبگر) برمی‌گزیند و از طریق پلات، آن‌ها را شخصیت‌پردازی می‌کند. 

■ لاپونته‌آ، یک انقلابی از طبقه کارگر
علی لاپوآنته که بی‌سواد و فراری از خدمت و محکوم در دادگاه‌های اطفال و جوانان و سابقه‌دار تحمل هشت ماه حبس است، جوانی کاملاً ناکام از طبقه کارگری است که پس از دستگیری در مناطق فرانسوی‌نشین الجزیره و گذراندن مدتی حبس در زندان و تماشای مستقیم اعدام یکی از زندانیان با گیوتین، به انقلاب می‌پیوندد و تا پایان کار جبهه آزادی‌بخش، از رهبران فعال و مؤثر آن باقی می‌ماند. علی از همان طبقه‌ای می‌آید که در صورت نادیده گرفتن نیازهای حیاتی‌شان، مصرانه دست به طغیان می‌زنند؛ از این رو است که شور و انگیزه موجود در او تقریباً در هیچ‌کدام از دیگر انقلابیون حاضر در جبهه آزادی‌بخش نمی‌توان دید. 
به یاد بیاورید مأموریت نخست علی در قالب ترور پلیس فرانسوی آن هنگام که علی برخلاف مشی مرسوم در جبهه آزادی‌بخش، می‌خواهد علنی و در ملأعام و چشم در چشم پلیس فرانسوی، او را ترور کند، حتی پیش از دست به ماشه شدن، او را تحقیر می‌کند؛ گویی مصمم است با آن شلیک، تمام ناکامی‌ها و حقارت‌های گذشته را فراموش و جبران کند. مأموریت دوم او در قالب ترور حسن البلیدی نیز حالتی مشابه دارد با این تفاوت که هنگام ترور، صدای اذان به گوش می‌رسد و همچنین جمله علی (من فقط از خدا می‌ترسم) که این دو، نشان از درهم آمیختن هرچه بیشتر انگیزه‌های فردی و ملی با محرکی بس قدرتمند همچون مذهب دارند و نقشی به مراتب فراتر از فضاسازی صرف. علی علاوه بر قهرمان بی‌چون و چرای اثر، بدون‌تردید نماینده ضلع محرک انقلاب است؛ نشان به آن نشان که هنگام تظاهرات ضداستعماری، همواره در خط مقدم تظاهرات است و حتی ندای جعفر نیز یارای متوقف کردن او را ندارد. تنها مخالف سرسخت اعتصاب برنامه‌ریزی‌شده توسط جبهه آزادی‌بخش، علی است؛ آن هم فقط و فقط به علت توقف فعالیت‌های نظامی و در این میان حتی صحبت‌های بن‌هیدی نیز تأثیر چندانی بر مشی علی ندارد، آن هنگام که علی تأکید بر استفاده از اسلحه و اعلام حضور دارد و از قضا (بخوانید هوشمندی پونته کوروو) باز هم صدای اذان به گوش می‌رسد. هنگامی که تمام رهبران جبهه آزادی‌بخش همچون جعفر، تسلیم یا همچون بن هیدی و سی مراد و رامل، کشته شده‌اند، علی مجدانه بر ادامه عملیات‌ها اصرار دارد. برای علی عرصه انقلاب، عرصه اثبات «خود» است و از انقلاب گذشتن یعنی از «خود» گذشتن و پایان انقلاب یعنی پایان «خود»؛ کمااینکه پایان کار جبهه آزادی‌بخش، مقارن با پایان زندگی علی است؛ آن هنگامی که حتی امثال جعفر نیز چنین مرگی را بیهوده می‌دانند، اما لطف علی در رفتن است، همچون بسیاری از قهرمانان ناکام و «تلخ عاقبت» تاریخ سینما.

■ مصاحبه خواندنی کارگردان
ماهنامه سوره در یازدهمین شماره خود در مهرماه 1383 مصاحبه‌ای از پونته کوروو، کارگردان این فیلم با یک خبرنگار فرانسوی را به چاپ می‌رساند. بخشی از این مصاحبه طولانی را با هم می‌خوانیم:
 

• پیش از ورود به بحث تهیه فیلم «نبرد الجزایر» بگو چطور شد اصلاً فیلمساز شدی و مهم‌ترین شخصیت‌هایی که تو عالم سینما و ادبیات از اونا الگو گرفتی کیا بودن؟
اولین الگویم روبرتو روسولینی، فیلمساز ایتالیایی بود. به نظرم آمد در تاریخ فیلمسازان سینما یکی از آن خوش‌ذوق‌هاست؛ دلیلش هم این است که رویکرد جدیدی به واقعیت داشت، یعنی عشق به واقعیت که پیش از او نظیرش را سراغ نداشتم. از این نظر روسولینی محبوب‌ترین شخصیت زندگی من است؛ هم دوستش بودم و هم خیلی تحسینش می‌کنم.

• چرا تصمیم گرفتی فیلم «نبرد الجزایر» را به شکل مستند بسازی؟
بگذارید برایتان توضیح بدهم چرا واقعیت برایم این قدر اهمیت دارد و دوستش دارم. برای تست بازیگری فیلم «نبرد الجزایر» فقط چهار روز وقت گذاشتم، اما یک ‌ماه تحقیق می‌کردم تا ببینم بهترین کادربندی برای نشان دادن حقیقت چطوری است.
می‌خواستم مثل فیلم‌های خبری از تصویربرداری دانه دانه با کنتراست‌های تند تقلید کنم. کار آسانی نبود. از طرفی قرار بود فیلمم در سینما به نمایش دربیاید و مردم هم به خاطرش پول بدهند. پس فرمش هم باید قشنگ درمی‌آمد. یک‌ماه طول کشید تا تکنیک خودمان را پیدا کنیم. سرانجام تصمیم گرفتیم از نگاتیو اصلی کپی بگیریم و بعدش از روی کپی دوباره فیلمبرداری کنیم.

• مقدمات تولید چند وقت طول کشید؟ بودجه‌اش را چطور تأمین کردی؟
نوشتن فیلمنامه خیلی کوتاه بود، حدود دو ماه اما برای تحقیقاتش 6 ماهی وقت گذاشتیم. من و فرانکو سولیناس ـ فیلمنامه‌نویس ـ هفته‌ها پشت سر هم این در و آن در می‌زدیم، تو محله‌ها می‌گشتیم تا از ان رعب و وحشتی که اتفاق افتاده بود، تصویری پیدا کنیم. بعدش سفری رفتیم فرانسه. آنجا با مقامات ارشدی که عضو یگان چترباز بودن گفت‌وگو کردیم. گردآوری و تدوین اطلاعات خیلی وقتمان را گرفت.
چقدر برای جذب بودجه عذاب کشیدیم. با اینکه به‌خاطر فیلم قبلی‌ام «کاپو» که نامزد جایزه اسکار شده بود، روابط خوبی با تهیه‌کنندگان داشتم، ولی آن‌ها از من می‌خواستند فیلم‌هایی بسازم که اصلاً خوشم نمی‌آمد، وقتی ساختن فیلم «نبرد الجزایر» رو به آن‌ها پیشنهاد دادم، گفتند «کدوم ایتالیایی پیدا می‌شه که از داستان سیاه‌پوستا خوشش بیاد؟» من می‌گفتم «الجزایری‌ها که سیاه نیستن. کی گفته که تو ایتالیا هیچ‌کس از این سوژه خوشش نمیاد؟» آخرش هم هیچ‌کدام از آن تهیه‌کننده‌ها حاضر به همکاری نشدند. به من می‌گفتند: «هر فیلمی دلت می‌خواد بساز به‌جز این یکی!»
یکی‌شان می‌گفت: «ببین رو پیشونی من نوشته احمق؟ تو از من می‌خوای سرمایه‌ام رو برای فیلمی خرج کنم که هیچ‌کی به تماشای اون نمیاد؟» جالب است بدانید اتفاقاً کمترین بودجه را من از همین آدم خواسته بودم. وقتی پول این‌طوری جور نشد، ‌تصمیم گرفتیم خودمان یعنی من، کارگردان، فیلمنامه‌نویس و بقیه از جیب خودمان پول بگذاریم، یعنی مثل یک تعاونی. بودجه‌مان آنقدر ناچیز بود که مجبور شدیم بدون منشی صحنه به الجزایر سفر کنیم. حتماً برای ثبت سکانس‌ها و تکرار برداشت‌ها بدون منشی صحنه کارها خیلی سخت می‌شود. اولش می‌گفتیم بالاخره یک نفر را پیدا می‌کنیم و کار منشی صحنه را یادش می‌دهیم. 15 روز عرق ریختیم، اما کو آدم مناسب؟ آخرش هم با آن تنگنای مالی مجبور شدیم از ایتالیا یک منشی صحنه واقعی بیاوریم، اما الجزایری‌ها الحق خوب به ما کمک می‌کردند. هرجای شهر را که می‌خواستیم ببینیم راحت مجوز می‌دادند. پول زیادی هم از ما نمی‌گرفتند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.