به گزارش گروه اجتماعی قدس آنلاین، صدای هیاهوی بچهها در میان چهچه پرندگان زیر سایه درختان سربه فلک کشیده باغ پیچیده است و مترسک ژندهپوش خوش آمدگوی ما به مدرسه طبیعت میشود.
از ردیف سنگ فرشها میگذرم، بچهها دور تاپ جمع شدهاند و برای چیدن توتهای درخت بالای تاپ نقشه میکشند.
مازیار حدود ۵ یا ۶ سال بیشتر ندارد ظرفی پیدا کرده و از درخت با مهارت بالا میرود رو به من میگوید: بیا اینجا وایسا توتهای رسیده آن سمت را برایم بِکَّن! دستم نمیرسد.
حسابی جا میخورم هم از مهارتش از بالا رفتن از درخت، هم از سرعت ارتباط گرفتنش و هم تشخیص توت رسیده از کال!
توت ها را به مازیار تحویل میدهم و چرخی در باغ میزنم.
یک تاپ که با لاستیک ماشین درست شده، یک برکه آب برای ماهیگیری و آب بازی، یک سایت نجاری، محلی برای ماسهبازی و گل بازی، سازههای طنابی، دیوار موسیقی، پل معلق، یک زمین فوتبال که دروازههایش را خود بچهها ساختهاند، لانه حیوانات در کنار محیط ساخت مهارتهای فیزیکی، تعادلی و موقعیتهای آشپزی و نانپزی مدرسه را تبدیل به یک سرزمین رویایی برای کشف کودکی کرده است.
استفاده از همه این دلخوشیها تنها چند قانون ساده و مشخص دارد:
- اینجا همه با هم دوست هستیم
- موقع خوردن میان وعده و ناهار دور هم جمع میشویم
- موقع خوردن میان وعده و ناهار و قبل از ترک مدرسه دستانمان را میشوریم
- بدون اطلاع تسهیلگران ا زمحوطه بازی خارج نمیشویم
- بعد از بازی وسایل را سر جای خود میگذاریم
قوانین را میخوانم به سمت اتاق مدیر میروم، خانم احمدیه مدیر مدرسه است و به گرمی از حضورم استقبال میکند و با حوصله از مدرسه طبیعت میگوید: وقتی والدین کودکانشان را به مدرسه ما میآورند میپرسند شما چه آموزشی به بچهها میدهید وقتی میگوییم که اینجا فقط بچهها بازی میکنند، تعجبزده میشوند اما از این نکته غافل هستند که در سنین کودکی انسان از طریق تجربه دانش کسب میکند نه آموزش!
احمدیه در حال توضیح تئوری خودش است و میگوید اگر هزاران بار به بچه بگویید گربه از تیره پستانداران است و بدنش از مو پوشیده شده است، نمیتواند در ذهنش تصوری از این حیوان داشته باشد اما اگر گربه را ببیند و در جریان زادآوری آن باشد هرگز این مساله را فراموش نمیکند که همزمان سروکله دو دختر پیدا میشود که به اتاقکی پشت اتاق مدیریت میروند و با یک سبد پر از بچه گربههایی تازه متولد شده بیرون میآیند و به خانم احمدیه میگویند بچه گربهها را به باغ میبریم.
از خانم احمدیه درباره تسهیلگران و رابطه آنها با بچهها میپرسم توضیح میدهد: تسهیلگران رابطه میان طبیعت و بچهها را مدیریت میکنند.
در کنار یکی از تسهیلگرانی که ناظر چوب بازی پسرهاست میایستم تا بیشتر با نحوه تعاملش آشنا شوم، او تذکر میدهد که در جریان مبارزه بچهها هیچ دخالتی نکنم، مگر اینکه خطری او را تهدید کند.
این تسهیلگر میگوید: مادران و پدران امروز تبدیل به دانایان کلی شدهاند که به تمام سوالات کودکان پاسخ میدهند و همه چیز را در اختیار کودکشان قرار میدهند به این ترتیب روحیه پرسشگری در کودک از بین میرود، درواقع رشد کنجکاوی و خلاقیت هدف مدارس طبیعت است.
با ورودم به محوطههای بازی مدرسه با این هدف بیشتر آشنا میشوم، هیچکس به بچه تذکر نمیدهد که چه کاری را انجام بدهد و چه کاری را انجام ندهند مگر اینکه خطری او را تهدید کند.
فعالیت در این مدارس به صورت رها و خودانگیخته دنبال میشود و بچهها شخصیت منحصربه فرد خود را در اجتماع کودکانهشان و در برخورد با طبیعت بروز میدهند، برخلاف مدارس عادی که همه یک گونه رفتار میکنند، این تفاوت شخصیت بچهها با کمی دَمخور شدن با آنها به خوبی قابل درک است.
به سراغ تسهیلگری میروم که تازه به مجموعه پیوسته، میگوید: ایمنی مرحله اول در کار ما است به همین دلیل چندین ماه پیش از تسهیلگر شدن، در نقش مشاهدهگر هستیم و در کنار یک تسهیلگر میایستیم و به رفتار بچهها نگاه میکنیم. در دوره مشاهدهگری دنیای کودک را میشناسیم. پس از طی یک دوره کوتاه مدت تسهیلگری، میتوانیم به عنوان تسهیلگر در مدارس مشغول به کار شویم.
هنوز مهارت مازیار در بالا رفتن از درخت برایم جای سوال دارد تا اینکه یک تسهیلگر توضیح میدهد: باید بدانیم ریشه چند هزار ساله انسان در طبیعت شکل گرفته و بسیاری از عکسالعملهای ما در طبیعت منطبق بر ژن ما است. به همین دلیل میگوییم که یک کودک بدون آموزش به راحتی از یک درخت بالا میرود و یا پس از چند روز با حیوانات ارتباط میگیرد.
آنای سه سال و نیمه به همراه مادرش به مدرسه طبیعت آمده کمی گوشهگیر است و مادر مجبور است روز اول را با او در مدرسه همراه باشد.
مادر آنا میگوید: درباره مدارس طبیعت تحقیق کردیم میدانم سروکار داشتن با طبیعت باعث رشد مغزی و افزایش تمرکز و یادگیری کودکم میشود به همین دلیل تمایل دارم به این مدرسه بیاد.
او میگوید کودکی که تمرکز داشته باشد حتی اگر دیرتر بر سر کلاسهای آکادمیک برود موفق خواهد بود.
تنها شرط جذب بچهها در مدرسه طبیعت این است که بتوانند شرایط را بپذیرند و خود را با فضای اطراف تطبیق دهند.
تجربه کودک چیزی جز بازی نیست و بستر بازی مناسب آن چیزی است که کودک نیاز دارد تا تمام نیازهای زندگی آتیاش را تجربه کند و مدارس طبیعت این بستر را فراهم میکند.
امکان بازی آگاهانه و کاملا خودانگیخته، وجود قوانین کوچک تنها برای ایمنی کودکان هستند.
اعتماد به نفس مهمترین شاخصه کودکانی است که به مدارس طبیعت میروند. این شاخصه زمانی شکل میگیرد که کودک با قدم گذاشتن در محیط طبیعی سعی میکند تواناییهای شخصیاش را بشناسد و با توجه به این تواناییها یک هدف در اجتماع کودکانه پیدا کند. با رسیدن به این هدف اعتماد به نفسش افزایش پیدا میکند. این دقیقا کاری است که والدین امروز برای بچهها انجام نمیدهند. آنها با دخالت در مرحله حل مساله اعتماد به نفس را از کودک میگیرند.
منبع: فارس
انتهای پیام/
نظر شما