تحولات لبنان و فلسطین

پیام سنگ قبر این است که هر که هستی، هر چه هستی، فقیر یا غنی، ارباب و یا نوکر، دارای عنوان و منصب یا بدون عنوان، زن و مرد، شخص معمولی یا شخص مهم و سرشناس و... آخرین منزلگاه هستی همین قبر است.

اولین سنگی که تراشیدم مزار یک شهید بود

به گزارش خبرنگار فرهنگی قدس آنلاین، روایاتی هست که از خواندن نوشته‌های روی مزارها نهی کرده‌اند، اما نمی‌دانم چه قصه‌ای است که همیشه خواندن متن روی قبور جذاب به نظر می‌رسد، بخصوص سنگ قبرهایی که این سال‌ها تراشیده می‌شود و رویشان از چهره مرحوم گرفته تا دعا و ثنا و شعر در وصف او و... آورده شده است. علی‌اصغر رشیدی یکی از کسانی است که کاروبارش با طراحی و حجاری این سنگ‌ها گره خورده است. خدا می‌داند او تا به حال چند هزار بار عبارت‌های آرامگاه، شادروان، مرحوم، مغفور و... را تراشیده. بهانه گفت و گو با او اما سال‌ها طراحی و حکاکی سنگ‌های مزار مدفونین حرم مطهر رضوی است. 

آقای رشیدی، از چگونگی ورودتان به هنر خطاطی برایمان بگویید.

پس از پایان تحصیلات ابتدایی در روستای محل تولدم، برای ادامه تحصیل به شهر قوچان رفتم. یادم هست معلمی به نام آقای کفاش داشتیم که معلم درس هنر در کلاس اول راهنمایی بود. ایشان یک روز به ما سرمشقی با عنوان «ادب، آداب دارد» را به عنوان تکلیف سرکلاس بر روی تخته سیاه نوشت تا دانش‌آموزان از روی آن بنویسند و به اصطلاح می‌خواست که دانش‌آموزان را محک بزند. وقتی که دستخط مرا دید به من گفت: نمره شما از 20، عدد -2- است، ولی من و شما با هم تلاش کنیم تا آخر سال تحصیلی این عدد را 20 کنیم. سپس به من گفت، می‌روی منزل و 150 مرتبه با قلم‌نی و دوات و جوهر از روی این سرمشق می‌نویسی. من وقتی به خانه می‌آمدم، در کنار سایر درس‌هایم، این سرمشق معلم درس هنر را نیز انجام می‌دادم و هفته بعد که سرمشق انجام شده را پیش معلممان بردم، ایشان خوشحال شد و مرا تشویق کرد. بعد هم این جمله را گفت که: «خواستن، توانستن است.» بعد از آن هم در نزدیکی محل زندگی ما در شهر قوچان یک مغازه تابلوسازی بود که من بعد از تعطیلی از مدرسه و انجام تکالیف درسی‌ام پیش صاحب مغازه می‌رفتم و به دست استاد تابلوساز نگاه می‌کردم تا بعضی از فوت و فن‌های خطاطی و تابلوسازی را از او یاد بگیرم.

 پس از اتمام دوره راهنمایی چگونه این هنر را ادامه دادید؟!
در آن سال‌ها در دوره دبیرستان، طرحی برای دانش‌آموزان اجرا می‌شد به نام طرح «کاد» که دانش‌آموزان می‌بایست در طول تحصیل در دوره دبیرستان با حرفه و شغلی که جنبه فنی، هنری و... داشت، آشنا می‌شدند و آن را فرا می‌گرفتند. من هم با مشورت خانواده‌ام، حرفه تابلوسازی و خطاطی را انتخاب کردم و یک روز در هفته را به یک مغازه تابلوسازی می‌رفتم و از بس علاقه داشتم، حتی پس از اتمام ساعت موظفی طرح کاد هم تا شب در همان مغازه می‌ماندم و مشغول کار بودم. در نتیجه بمرور زمان آهسته آهسته در کار خوشنویسی و خطاطی پیشرفت کردم و تجربیاتی را به دست آوردم. بعد هم با راهنمایی و مشاوره صاحب همان مغازه تابلوسازی، پیش یکی از استادان انجمن خوشنویسان ایران در شهر قوچان رفتم.

این فعالیت همان‌طور ادامه داشت تا اینکه در زمان سربازی هم در قسمت عقیدتی سیاسی پادگان 04 بیرجند به عنوان خطاط و تابلوساز معرفی و مشغول خدمت شدم. بعد از آن هم که به لشکر 81 زرهی کرمانشاه منتقل شدم تا پایان خدمت به عنوان خطاط در قسمت عقیدتی سیاسی این لشکر مشغول به کار بودم. یادم هست که از بس به کار خطاطی علاقه داشتم، بیشتر سربازان تا ساعت دو بعدازظهر خدمت می‌کردند، اما من تا غروب آفتاب در محل قسمت خطاطی و خوشنویسی پادگان مشغول کار بودم و همه از این علاقه من تعجب می‌کردند.

 پس کم کم همین کار هم تبدیل به شغل شما شد.

بله. راستش را بخواهید، زمانی که ازدواج کردم، کار مناسبی نداشتم. این بود که یکی از اقوام، من را به یکی از مغازه‌های سنگ‌تراشی آرامستان خواجه‌ربیع که یکی از آرامستان‌های مشهد است، معرفی کرد. صاحب مغازه هم پس از دیدن نمونه کار من موافقت کرد که در مغازه‌اش مشغول به کار شوم. کارم خطاطی روی سنگ قبور و مزار اموات بود. تقریباً 10 سال در همین مغازه کار کردم، ولی بعد از این مدت به دلیل ورشکستگی صاحب مغازه از آنجا بیرون آمدم.

بعد از این قضیه چطور گذرتان به حرم مطهر افتاد؟
سال 1385 بود که یکی از مسئولان آرامگاه خواجه‌ ربیع از من تقاضا کرد که به صورت آزمایشی برای آنان کار خطاطی سنگ‌های قبور اموات را انجام دهم. بعد از این قضیه هم به دفتر امور دفن در حرم مطهر امام رضا(ع) معرفی شدم و بعد از صحبت با مسئولان این دفتر و دیدن نمونه کار خطاطی من روی سنگ، قرار شد مراحل گزینش و سایر امور اداری مربوط انجام شود و بعد از انجام این امور اداری به عنوان خطاط و حکاک سنگ مزار اموات مشغول کار شدم. البته شروع کار من در حرم مطهر یک سال بعد از آرامگاه خواجه ‌ربیع بود. در حرم مطهر کار من به عنوان پیمانکار، در زمینه حکاکی سنگ قبور اموات در حرم مطهر رضوی و در قسمت زیرین صحن‌های جمهوری اسلامی، آزادی و قدس بود. برای همین از همان موقع در طول هفته پنج  روز در آرامگاه خواجه‌ ربیع و دو روز در حرم مطهر امام رضا(ع) مشغول به کار هستم. 

 اولین سنگ قبری را که در حرم حکاکی کردید یادتان هست؟ مربوط به چه کسی بود؟

اولین سنگی که در حرم مطهر حکاکی کردم مربوط به یک شهید بود. یادم هست پیش خودم فکر می‌کردم که حتماً باید کار بسیار جذاب و تمیزی دربیاید. البته همیشه دوست داشتم کارم تمیز باشد، ولی در آن موقع حکاکی سنگ قبر این شهید خیلی برایم مهم بود.

 در طول هفته چند سنگ قبر را حکاکی می‌کنید؟
تعداد سنگ قبور حکاکی شده در طول هفته، بستگی به تعداد آمار دفن اموات دارد که از سوی دفتر امور دفن حرم اعلام می‌شود و در ایام مختلف، متفاوت است. ضمن اینکه در مورد سنگ قبور اموات در حرم مطهر امام رضا(ع) در زمینه خطاطی، تراش، حکاکی و رنگ‌آمیزی حدود یک ساعت و نیم تا دو ساعت وقت صرف می‌شود. 

 شما به جهت شغلتان همواره با موضوع «مرگ» در ارتباط هستید. طبعاً از این نظر شغل شما شغل متفاوتی است.
بله. اصلاً شاید باورتان نشود، ولی من با سنگ‌ها زندگی می‌کنم و با دست نوشته‌هایم حرف می‌زنم.

 و طبعاً بیشتر از دیگران به موضوع مرگ فکر می‌کنید.
بله. حتی به این فکر می‌کنم که شخص متوفی باید تا روز قیامت در زیر همین سنگ بخوابد تا در هنگام برپایی قیامت به اذن الهی دوباره زنده شود. راستش را بخواهید به مرگ، قیامت، مردن، عزرائیل و... لحظه به لحظه فکر می‌کنم، البته این فکرها فقط در موقع حکاکی به سراغم نمی‌آید. تقریباً همیشه به این موضوعات فکر می‌کنم. همیشه هم توی فکرم هست که روزی مرگ خودم هم فرا می‌رسد و خدا کند در آن موقع عاقبت به خیر باشم.

 تا به حال به حکاکی سنگ قبر خودتان هم فکر کرده‌اید؟

خیلی دوست دارم که خودم، سنگ قبر خودم را خطاطی و حکاکی کنم. چون هر کسی دوست دارد از هنر و استعداد و کاری که بلد است برای خودش هم استفاده کند. البته مشکل این است که در سنگ قبر من فعلاً تاریخ فوت باید خالی باشد.

 برای اطرافیانتان چطور؟ برای کسی از آن‌ها سنگ قبر حکاکی کرده‌اید؟!

سال 84 بود که سنگ مزار پدرم را خطاطی و حکاکی کردم. خیلی هم برایم سخت بود. یادم هست که گریه می‌کردم و می‌نالیدم و در حالی که اشک از چشمانم جاری بود، سنگ قبر پدرم را حکاکی می‌کردم. به زبان دیگر باید بگویم، که خاک، آب، دور دستگاه فرز انگشتی، رنگ‌ها، ناله‌ها و بی‌قراری من، همه و همه با هم مخلوط و عجین شده بود و من سنگ قبر عزیزترین فرد زندگی‌ام را حکاکی کردم.

 حکاکی سنگ مزار اطرافیان با غریبه‌ها برای شما تفاوتی ندارد؟

نه، هیچ فرقی نمی‌کند. من فقط رضای خدا و خشنودی حضرت رضا(ع) و درست انجام وظیفه کردن برایم مهم است. هر موقع سنگ قبری را خطاطی و حکاکی می‌کنم، احساسم این است که اولین کارم بر روی سنگ است، یعنی همان دقت و ظرافت و حساسیت خاص روزهای اول کارم را با خود دارم.

 یادتان هست تا به حال چند سنگ قبر حکاکی کرده‌اید؟

دقیقاً یادم نیست، اما فکر کنم بالغ بر چندین هزار عدد سنگ قبر، تاکنون خطاطی و حکاکی کرده‌ام.

 معروف‌ترین افرادی که تاکنون سنگ قبور آنان را حکاکی کرده‌اید چه اشخاصی بوده‌اند؟

مزار افرادی همچون مرحوم حجت الاسلام فاکر (نماینده مردم مشهد در مجلس شورای اسلامی و عضو مجلس خبرگان رهبری)، مرحوم حجت الاسلام مروی از قوه قضائیه، مرحوم حاج رضا انصاریان مداح صلوات خاصه حضرت رضا(ع) و ذاکر اهل بیت(ع)، مرحوم آیت‌الله دهشت، مرحوم اقوام شکوهی (نقاره زن و نقاره‌چی حرم مطهر) و شهدای فاجعه منا از جمله شهید محسن حسنی کارگر را من حکاکی کرده‌ام. به علاوه بازنویسی سنگ قبور شهدای انفجار بمب در عاشورای حرم مطهر رضوی، سنگ قبر چندین نفر از ائمه جمعه شهرهای مختلف مدفون در حرم مطهر رضوی بازنویسی سنگ قبر آیت‌الله سبزواری، همچنین بعضی از سنگ‌های قبور زائران خارجی از کشور پاکستان، قطر، بحرین، امارات و...، حکاکی یک سنگ قبر تماماً به حروف لاتین مربوط به یک شخص متوفی از کشور ایتالیا، سنگ قبر مرحوم استاد اسدالله زرین مهر (معروف‌ترین گنبد شوی حرم مطهر رضوی و... هم کار من بوده است.

  به نظر شما پیام سنگ قبر چیست؟!

به نظر من سنگ قبر یک نشانه است تا راه گم نشود. پیام سنگ قبر این است که هر که هستی، هر چه هستی، فقیر یا غنی، ارباب و یا نوکر، دارای عنوان و منصب یا بدون عنوان، زن و مرد، شخص معمولی یا شخص مهم و سرشناس و... آخرین منزلگاه هستی همین قبر است و در واقع قبر اولین خانه ورود شخص مرده و درگذشته به برزخ و قیامت خواهد بود. پس باید کاری کرد تا در خانه قبر آرامش داشت.

 اگر حکاک و خطاط سنگ قبور اموات نبودید، دوست داشتید چه کاره شوید؟

دوست داشتم که معلم درس هنر و نقاشی و خطاطی می‌بودم. خیلی به این کار علاقه داشتم.

 البته طبعاً با بودن در آستان حضرت رضا(ع) برای شما قابل مقایسه نیست.

درست است. تا همین الان هم من هر چه داشته‌ام از امام رضا(ع) و بودن درِ خانه ایشان داشته‌ام. همیشه هم دوست داشته‌ام که هنگام مرگ در جوار حرم مطهر امام رضا(ع) دفن شوم و امیدوارم حضرت رضا(ع) خودشان عنایت کنند و این آرزوی من محقق شود.

 برکت و تیمن مالی که متعلق به دستگاه و مجموعه منتسب به حضرت رضا(ع) است را چگونه حس کرده‌اید؟

برکت پولی را که از دستگاه امام رئوف حضرت رضا(ع) دریافت می‌کنم، قابل توصیف و بیان نیست. من یک ریال از پول حق الزحمه‌ای که از این دستگاه باعظمت دریافت می‌کنم را با تمام پول‌های دنیا و گنج‌های جهان عوض نمی‌کنم. دلم خوش است که با لطف خداوند و عنایات حضرت رضا(ع) از بین این همه دلداده و دلسوخته بارگاه مطهر رضوی، خداوند بر من منت گذاشت و امام رضا(ع) نگاهی مهربان و از روی رأفت به من سراپا تقصیر کرد و مرا از روستای محل زندگی‌ام در شهرستان به مشهد مقدس آورد و در دستگاه و مجموعه‌اش مشغول کار کرد. این افتخار را با هیچ چیز عوض نمی‌کنم.

 محل کار خود را در یک جمله توصیف کنید؟!

محل کار من فعلاً در زیر صحن جمهوری اسلامی در حرم مطهر رضوی است و با یک مشت خاک و آب، سنگ و گل و صدای فرز انگشتی و دود و... سر و کار دارم. ولی همه را به عشق حضرت رضا(ع) دوست دارم و دلم خوش است که من هم یکی از کبوتران حرم مطهر هستم. البته اگر امام رضا(ع) مرا لایق بدانند.

 و در آخر چه آرزوی دارید که امیداورید یک روز برآورده شود؟

یک آرزو دارم. هر چند که می‌دانم من لایق این کار نیستم، اما دوست دارم که با هنری که دارم بعد از ظهور امام زمان(عج) در هنگام بازسازی قبور و حرم مطهر ائمه مظلوم بقیع(ع) هم مشارکت داشته باشم. 

انتهای پیام/

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.