انجمنی که به همت و بلند طبعی اعضای آن و بویژه رئیس هیئت مدیرهاش، خانم نسا خوش نیت، حالا ۹ ماه از ثبت و تأسیس آن در استان میگذرد اما با وجود قول و قرارهای مسئولان استانی و شهری همچنان از نبود یک دفتر ثابت بشدت رنج میبرد و خاطرنشان میکنم که این کلمات رئیس پلیس وقت راه استان خطاب به مدیر کل بهزیستی استان در همان جلسه جشن تأسیس انجمن که مورد تشویق معلولان قرار گرفت؛ همواره آویزه گوشم شده است که گفت: فراهم کردن زمین ۲۰۰ متری با ۱۰۰ متر زیربنا از فردا باید حل شود، چرا که امکانات و ظرفیتهای شهری و استانی خراسان رضوی بسیار بالا و فراتر از اینهاست؛ علاوه بر آن بهزیستی باید هزینه ساخت آن را نیز متقبل شود. از آن فردا حالا ۹ ماه میگذرد اما در نهایت تأسف هر هفته دورهمی اعضای انجمن معلولان ضایعه نخاعی استان به منظور هماهنگی، اطلاع رسانی، دید و بازدید،
خط مشی و بررسی مشکلات اعضا در گوشهای از فضای پارک ملت برگزار میشود.
به دعوت رئیس هیئت مدیره انجمن معلولان ضایعه نخاعی خراسان رضوی میهمان این دورهمی بامحبت و صمیمی انجمن میشوم.
ساعت ۱۷ عصر است عطر پاییز در بوستان پارک ملت دلربایی میکند. هنوز از صدای قارقار دم غروب پاییز و زمستان کلاغ ها، در پارک ملت که حس دلتنگی و غریبگی میدهد؛ خبری نیست، اما وقتی معلولان ویلچرسوار انجمن یکی یکی خود را به محفل انسشان میرسانند؛ ناخودآگاه غریبی و مهجوریت آنان بر افکارم جاری میشود. سوء تفاهم نباشد، بحث دلسوزی نیست! اصولاً برای معلولان پرانرژی و توانمندی که خندههای سرخوشانه شان حسرت را بر دل گردشگران پارک جاری میسازد، دلسوزی واژه غریبی است. برای نبود نقش آفرینی سازنده و کارساز خودم به عنوان یک خبرنگار یا یک شهروند و برای مدیران استان و شهرم دل میسوزانم که این اسطورههای عزم و اراده و همت را تنها گذاشته و مورد حمایت جدی و غیرشعاری قرار ندادهایم.
هادی پیوندی نخستین معلولی است که از سوی خانم رئیس معرفی میشود. جوانی که پرورش ماهیان زینتی و آکواریومی پیشه چندین ساله اوست. وقتی از شرایط شغلیاش با توجه به شرایط جسمانیاش میپرسم، خدای را سپاس میگوید و ابراز رضایت میکند. وی در میانههای جلسه پاسخگوی نحوه ورود سایر معلولان به این شغل به منظور توانمندسازی است و خطاب به دوستانش تصریح میکند: این حرفه را میتوان حتی در منزل ایجاد و اشتغالزایی کرد. علیزاده جانباز قطع نخاعی عضو آسایشگاه امام خمینی(ره) است که لبخندزنان با ویلچرش وارد جمع میشود. اما حدیث محسن علیپور یکی از معلولان ضایعه نخاعی دردمندانه است. او میگوید: درجه دار ارتش بوده و در حادثهای که درون پادگان در عنفوان جوانی برای وی رقم خورده، دچار حادثه و در ادامه قطع نخاع شده است. گرچه او را بازنشسته میکنند اما دریغ از احتساب یک درصد جانبازی توسط کمیسیونهای ارتش با این بهانه که سهلانگاری شخصی بوده است. این جوان معلول نخاعی معتقد است: طبق قوانین نظامی هرگونه حادثه برای افراد در حین مأموریت و به دستور مافوق؛ مشمول جانبازی میشود اما متأسفانه با سختگیری بیدلیل متولیان امر، شامل حالم نشده است.
زهرا اسحاق پور دختر معلول و نوجوان آبادانی است که به تازگی به مشهد مهاجرت کرده است. وی که به علت تومور دچار ضایعه نخاعی شده، کم سواد است اما از سوی تمامی اعضای حاضر مورد تشویق قرار میگیرد تا درس بخواند. نسا خوش نیت در این لحظه در مورد شرایط آغاز معلولیت توضیح میدهد: شروع معلولیت و مواجهه با آن در قالب عدم پذیرش واقعیت از دشوارترین مراحل حیات معلولان است. تعدادی از معلولان در پذیرش این واقعیت مقاومت میکنند و اینجا نقش نزدیکان به منظور افزایش روحیه و پذیرش واقعیت اهمیت مییابد. برخی نیز حتی چندین سال خانه نشین شده و انطباق پذیری ندارند که همین باعث شیوع افسردگی و بدتر شدن اوضاع روحی و روانی آنان میشود. زهرا اسحاق پور شاید به همین دلیل نتوانسته ادامه تحصیل دهد در حالی که اکنون میتوانست حتی وارد دانشگاه شود.
خانم خوش نیت که خود یک معلم است و تحصیلات کارشناسی ارشد روان شناسی دارد؛ چندین کتاب درسی دوره نهضت برای زهرا آورده و عزم خود را جزم کرده تا تدریس را آغاز نماید. سایر معلولان نیز در جهت مشارکت درس خوانی زهرا اعلام آمادگی میکنند و همه البته در یک توصیه اتفاق نظر دارند! توصیهای که به این دختر معلول نوجوان میگوید: تلاش فردی اولین شرط رشد و بالندگی است. اینکه در ابتدا خود بخواهی تا توانمند شوی.
نجفپور که مسئولیت بخش کمکهای مردمی آسایشگاه معلولان شهید فیاض بخش را بر عهده دارد طی سخنانی انگیزشی اظهار میکند: حالا که وضعیت خیلی بهتر شده اما در سال ۵۳ که معلول شدم شرایط جامعه کاملاً با حالا تفاوت داشت. نگاه جامعه به معلولان منفی بود. از تحصیل معلولان خبری نبود اما قافیه را نباختم و با تلاش مستمر فردی از دبستان، راهنمایی و دبیرستان عبور کرده و سرانجام از دانشگاه با مدرک کارشناسی
زیست شناسی فارغ التحصیل شدم.
سمیرا نجف زاده، دختر دبیرستانی، با همراهی و مساعدت مادرش به جمع میپیوندد. البته در همان بدو ورود، خانم خوش نیت با تکیه بر اصل خوداتکایی به مادر وی متذکر میشود که کم کم اجازه دهید خود سمیرا خانم به تنهایی تردد نماید. هرگونه وابستگی باعث تأخیر در خوداتکایی و توانمندسازی میشود.
مهدی احسانی معترض میشود. آقای خبرنگار! از ما هم عکس بگیر. وی راننده ترانزیت و جاده بوده که در یکی از سفرهایش در پشت فرمان نیم چرتی میزند! شاید اولین اشتباهش، آخرین اشتباه زندگیاش باشد. کامیون که از جاده منحرف میشود واژگون شده و ضایعه نخاعی رهاورد تلخ آخرین سفرش میشود. البته وی کامیون را اجاره میدهد و به کار خرید و فروش ماشینهای سنگین نیز اشتغال دارد.
هوا تاریک میشود یعنی دورهمی تقریباً دو ساعت زمان برده است. لحظات پایانی به بیان مطالبات رئیس هیئت مدیره انجمن از مسئولان میگذرد. وی تصریح میکند: حدود ۷۷۰ عضو پرونده دار تنها در مشهد داریم. این در حالی است که عده زیادی هنوز در انجمن تشکیل پرونده ندادهاند. به خاطر عدم تأمین دفتر و مکان ثابت جهت انجمن چارهای نداریم تا دورهمی هایمان را در پارک ملت برگزار نماییم. در شأن استانی چون خراسان رضوی نیست که انجمن معلولان ضایعه نخاعیاش فاقد یک دفتر و محل ثابت باشد.
منبع: روزنامه قدس
انتهای پیام/
نظر شما