خوب خاطرم هست که سالها زمانی که هنوز کودکی کم سن وسال بودم هرگاه درخیابان از پدرم خوردنی میخواستم میگفت اگر برایت بخرم شاید بچه ای ببیند و دلش بخواهد ولی پدرش نتواند بخرد. بنابر عقیده پدرم هم خلاف دین ماست هم خلاف اخلاق.
اما موضوع چیست که اقدام به نگارش این متن کردم. چند وقتی است که دوستانی گفتند پیاده روهای مشهد به تسخیر فروشندگان بستنی و فست فود و... درامده است. باورم نمیشد. چرخی درخیابانهای مناطق مرکزی مشهدو چند خیابان دیگرزدم ومتوجه ماجرا شدم. شهرداری مشهد دراقدامی کاملا غیر اخلاقی پیاده روهای شهر را به مغازه دارها فروخته است. خاطرم امد همین شهرداری زمانی حتی یک جعبه نوشابه که به عمد ازسوی مغازه داردرپیاده رو را میبرد که سد معبر کرده است. بازخاطرم میاید از گشت های سد معبر شهرداری مشهد که مردانی تنومند را استخدام میکرد و درخیابانهای مرکزی شهر گشت میزدو کافی بود که دستفروشی درگوشه ای دنج ببینند چنان به سویش هجوم میبردند که انگارعناصر داعشی را قبل ازانفجار گرفته اند. تمام ابزار دستفروشی اش که مصادره میشد و خودش هم مانند زندانیها عقب وانت به اولین کلانتری تحویل مشد به جرم کسب معاش حلال. خاطرم هست که بسیاری از کسانی که برای کسب معیشت خانواده گاری دستی خریده و میوه وتره بار میفروختندو گرفتار همین مردان گردن کلفتی شدند که مستخدم شهرداری مشهد بودند.
و حالا میبینم که شورای شهرمشهد، همانها که برچسب اصلاح طلبی دارندو سنگ مردم را به سینه میزنند اقدام به اصلاح کرده و بعد از گران کردن قیمت فروش حاشیه خیابانها به اسم پارکینگ حالا به جان پیاده رو ها افتاده اند و از فروش پیاده رو خزانه شهرداری مشهد را پر میکنند. کاری هم ندارم که این پولها را قراراست صرف تیمداری برای کسب محبوبیت مردمی کنند یا هرکار دیگر.
با خودم فکر کردم شاید اگر اعضای شورای شهر اندکی تامل میکردند میشد راههای اخلاقی تری هم برای کسب درامد پیدا کرد. با خودم اندیشیدم آن پدر بیچاره که دربخشهای خدماتی همین شهرداری مشهد کار میکندو حقوقش کفاف اجاره خانه و خرج نان و پنیری را هم نمیکند چه گناهی کرده که باید فرزندش بستنی خوردن اعیان شهررا تماشا کند، از پدرش بخواهدو اوشرمنده فرزندش شود. اصلا مدیرانی که این میزها را درمحل عبور ومرور مردم چیده اند طعم شرمندگی مقابل فرزند را چشیده اند یا حتی توان درک انرا دارند. قطعا خیر. مدیرانی که بیش از ۱۰میلیون فقط حقوق ثابت میگیرند بدون حق جلسه وکارانه و هزار مزایای دیگر حتی به این موارد فکر هم نمیکنند. آنهاشاید حتی به عقلشان هم نرسد که زن حامله ای که پول دکترش را از همسایه قرض کرده و برای سونوگرافی مانده چه کند و فقط به اندازه کرایه برگشتش به منزل پول دارد اگر پیتزا خوری دیگران را ببیند چه حسی پیدا خواهد کرد؟ بوی همبرگر مخصوص با پنیر فرانسوی چه به روزگارش می اورد؟
اینها تنها گوشه ای از هزاران اتفاق نا خوشایندی است که بخاطر چندرغاز پول شهرداری مشهد نصیب مردم این شهر مقدس میشود. و تنها بخشی از آسیبهای اخلاقی است که گریبان پایتخت معنوی کشور را میگیرد انهم تنها وتنها به قیمت اینکه یک مدیر میخواهد چند نفر را به اسم ناظر بر پیاده روها استخدام کندو بیلان عملکرد مالی اش مثبت شود تا میزش محفوظ بماند.
درحین گردش میان پیاده روها و میزهای چیده دراین محل عبورو مرور شهروندان بودم که دیدم دو زن با ظاهری زننده درحال استعمال سیگار میان چشم هزاران عابر پیاده و رانندگان عبوری هستند. انگار نه انگار که تا همین دیروز درمشهد زنان حتی اگر میخواستند قلیان بکشند یا درپستوی خانه بودند یا درگوشه ای از حیاط خانه. حتی سیگار کشیدن زنان درخودرو هم خیلی معمول نبود ولی شهرداری مشهد وسایلش را فراهم کرده تا قبح این عمل شکسته شود.
شاید هم هدفی درمیان باشد و بنده بی خبرم. شاید قرار است بعد از کنسرت درنمایشگاه قران، سگ فروشی درنمایشگاه کشاورزی و میلیونها تومان هزینه برای تغییرنام برخی ایستگاههای مترو، این بار قبح برخی اعمال که ازنگاه نگارنده اسیب اجتماعی است وشاید ازنگاه اعضای شورای شهر نوعی اصلاح طلبی است شکسته شود.
هرچه باشد به نظرم این بی اخلاقی ها نمی ارزد به پولی که قرار است درجیب شهرداری مشهد برود. شهرداری باید قبول کند که خادم همه مردم مشهد است نه خادم ثروتمندان و متمولانی که دوست دارند به سبک پاریسی درکافه های مشهد خوشگذرانی کنند.
انتهای پیام
نظر شما