به گزارش خبرنگار فرهنگی قدسآنلاین، بعضیها را نمیشناسیم. نمیدانم مشکل از ماست یا از آنها که اهل هیاهو و جار و جنجال و سعی برای دیده شدن نیستند. کار خودشان را میکنند آن هم آهسته و پیوسته. وقتی برای همیشه از ما دریغ میشوند خبردار میشویم که یکی دیگر هم رفت، یکی از همان خوب هایی که حتی شنیدن شرح حالشان از زبان دیگران هم باعث میشود فکر کنی چه انسان بزرگی. پروفسور کیوان مزدا یکی از همین آدمهای بزرگ بود که رفت. بعد از رفتنش خیلیها خبردار شدند که او که بود، هر چند همین حالا هم ما فقط اندکی از ماجرا را میشنویم و درک میکنیم، چون بزرگی یک انسان را هرگز به مدد کلمات و شنیدهها نمیتوان به طور کامل تصویر کرد.
مردی که از سازندگان زنجیره امید بود
«زنجیره امید»یها نوشتهاند:پروفسور کیوان مزدا از بزرگترین جراحان ارتوپدی در دنیا، نابغه جراحی ستون فقرات اطفال و یکی از بنیانگذاران خیریه بینالمللی زنجیره امید ایران از بین ما رفت. زنجیره امیدی که به روایت پایگاه اطلاعرسانیاش «... مؤسسه خیریهای بینالمللی است که در تیر ماه ۱۳۸۶ شروع به کار کرده است. این مؤسسه خدمات درمانی خود را با کمترین هزینه به کودکان زیر ۱۸ سال بدون در نظر گرفتن دین، نژاد و ملیت و طبق استانداردهای بینالمللی در سه رشتۀ قلب، ارتوپدی و ترمیمی ارائه میدهد.
زنجیره امید فقط یک مؤسسه خیریه برای درمان کودکان نیست؛ این مؤسسه با ورود تیمهای بینالمللی و در جریان همکاری با پزشکان فوق تخصص مجرب داخلی جهت ایجاد کیفیت مطلوب درمان، دورههای کوتاه مدت و بلندمدت آموزشی برگزار میکند و همچنین اولین مؤسسه خیریه است که در درون خود تیم فوق تخصصی پزشکان ایرانی و فرانسوی دارد. تاکنون ۱۰۵ تیم فرانسوی جهت انجام مأموریت پزشکی و تعامل درمانی و علمی و آموزشی به ایران سفر کردهاند؛ همچنین بیش از ۱۰۷ پزشک برای دورههای کوتاه مدت Observer و سه پزشک برای دورههای بلند مدت Clinical اعزام شده است که توسط سفارت فرانسه تحت حمایت مالی قرار گرفتهاند. یکی از شاخصههای مهم فعالیتهای زنجیره امید کاهش چشمگیر هزینههای درمان با بالاترین سطح استاندارد کیفیت درمان است. از آغاز فعالیت زنجیره امید تاکنون بیش از۱۰ هزار و۶۰۰کودک بیمار ارتوپدی، قلبی و ترمیمی از سراسر کشور توسط این مؤسسه درمان شدهاند. زنجیره امید طبق اطلاعات ثبت شده در پرونده مددجویان در طول فعالیت خود، از همه ۳۳ استان کشور پذیرش داشته است».پروفسور کیوان مزدا یکی از پزشکان فعال در این موسسه خیریه بوده است. حالا او نیست، اما خیلیها از روزهای بودن او خاطره دارند. بچههایی که پروفسور لبخندزنان ملاقاتشان میکرد و آنها را برای عملهای سخت آماده میکرد؛ همانهایی که وقتی بزرگ شدند برای بچههایشان تعریف خواهند کرد که روزگاری دکتری به نام کیوان مزدا بود که کودکان نیازمند را مجانی عمل میکرد و آنها را به زندگی عادی برمیگرداند. چه قدر خوب است وقتی نباشی آدمها دربارهات این گونه حرف بزنند و هر جا نامت بیاید به مهر بیاید و به عشق نه با تنفر و بازگو کردن بدیهایت.
پروفسور در «آی آدمها»
«آیآدمها» فیلمی است ساخته رخشان بنیاعتماد؛ فیلمی درباره بیماری بچههایی از خانوادههای تنگدست. در فیلم تلاش شده است نجات جان این بچهها از طریق موسسه خیریه زنجیره امید و درمانهای رایگان آن به تصویر کشیده شود. موزه سینمای باغ فردوس در اولین شب شهریورماه آن را با حضور بنیاعتماد و جمعی از سینماگران و خبرنگاران به نمایش گذاشت. بنی اعتماد بعد از نمایش فیلم در گفتوگویی گفته بود: «روزی که در بیمارستان نورافشار، دکتر مزدا بهاتفاق تیم فرانسوی همراهش چند جراحی سنگین داشت، یکی از سختترین تجربههای همه دوران کاریام بود. زهرا، محمدرضا و ابوالفضل یکبهیک به اتاق عمل منتقل شدند. ابوالفضل نوجوان روستای مرنجان، شرایط پرریسکی داشت و احتمال خطر بالا. این را ما میدانستیم و زمانی که روی برانکارد با پدر و مادرش خداحافظی کرد و به طرف آسانسور برده شد، همه ما بهشدت منقلب بودیم. باید خود را بهسختی حفظ میکردیم که تنش خانواده را زیاد نکنیم. ابوالفضل رفت و یدالله نجفی همکارم با صدای گرم و دلنشین که از شدت بغض میلرزید، زیر لب خواند: «تو را من چشم در راهم/ شباهنگام/ که میگیرند در شاخ تلاجن، سایهها رنگ سیاهی/ وزان دلخستگان راست اندوهی فراهم/ تو را من چشم در راهم/ شباهنگام، در آن دم که برجا درهها چون مرده ماران خفتگانند/ در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام/ گرم یادآوری یا نه، من از یادت نمیکاهم/ تو را من چشم در راهم…»
آن روز ابوالفضل که به ادبیات عشق غریبی داشت، این شعر نیما را با صدای ضعیف و لرزانش برایمان خوانده بود و یدالله در میان صداهای ضبط شدهاش به دنبال آن میگشت. تصمیم به استفاده از صدای ابوالفضل برای این صحنه در همان روز قطعی شد و...».
جراحی مجانی۵۰۰ کودک
این هم حرفهای مدیر روابط بینالملل مؤسسه خیریه زنجیره امید. تماس گرفته بودم تا با مدیرعامل موسسه مریم مرعشی صحبت کنم اما ایشان در فرانسه بود. رفته بود تا در مراسم خاک سپاری یار مهربان زنجیره امید شرکت کند، برای همین دقایقی با مدیر روابط بینالملل مؤسسه درباره پروفسور صحبت کردم. او میگوید: پروفسور از اعضای هیئت مدیره مؤسسه بودند. ایشان از بدو تأسیس مؤسسه با اینجا همکاری داشت. ایرانی بود ومتولد مرداد ۱۳۳۸آبادان. تا هفت سالگی در ایران زندگی کرد. بعد از هفت سالگی به فرانسه رفت و در فرانسه درس پزشکی خواند. تخصص ایشان هم جراحی ارتوپدی و فلوشیپ جراحی ستون فقرات اطفال بود. در رشته خودشان از چهرههای مطرح در سطح جهان بودند و حتی در این حوزه چند اختراع هم داشتند که برای جراحیهای ستون فقرات کودکان کاربرد داشت.
تکنیک خاص و ابداعی پروفسور مزدا به نام خودشان در اصلاح انحرافهای ستون فقرات، در اکثر مراکز پزشکی دنیا استفاده میشود و با این تکنیک منحصربهفرد امکان عمل انحرافهای فقرات به وجود آمد. وی حتی قبل از پیوستن به زنجیره عشق در نقاط مختلف دنیا کار خیرخواهانه پزشکی انجام میداد. تا جایی که خبر دارم ۳۱ سال به این کار داوطلبانه مشغول بودند و با تیم خود برای انجام جراحیها به نقاط مختلف دنیا سفر کردند و همه این سفرها هم کار داوطلبانه بود که از ارزش والایی برخوردار است.
سال ۱۳۸۲ که زلزله بم اتفاق افتاد به کمک کودکان شتافت و عملهایی را آن زمان انجام داد. از سال ۱۳۸۶ که فعالیت خود را با مؤسسه زنجیره امید ایران آغاز کرد، هرسال سه تا چهار بار برای ویزیت رایگان کودکان بیبضاعت به ایران میآمد و سالی دو بار با تیم خودش برای عملهای جراحی به ایران سفر میکرد. این برنامهها هم به شکلی برنامه ریزی شده بود که در هر سفر ایشان به همراهی تیم خود حدود۳۰ کودک را عمل میکردند. در طول سال عملهای اصلاح ستون فقرات توسط پزشکانی که با موسسه ارتباط دارند انجام میشد اما عملهای خاص برای بیمارانی که انحراف ستون فقرات آنها بالای ۱۰۰ درجه بود و عمل آنها همراه با ریسک بالایی بود توسط ایشان به همراه تیم همراهش انجام میشد. معمولا تیم ایشان که از فرانسه میآمدند چهار نفر بودند. همه عملها روی کودکانی انجام میشدند که تحت پوشش زنجیره بودند. در ۱۱ سالی که پروفسور با زنجیره امید کار کردند حدود ۵۰۰ کودک را به صورت مجانی جراحی کرده بودند و نزدیک به ۲۰۰۰ نفر را ویزیت کردند. بعضی از جراحیها در چند نوبت انجام میشدند و همه این جراحیها به صورت مجانی انجام میشد؛ حتی تجهیزات مورد نیاز برای عمل هم توسط زنجیره امید تهیه میشد. نکته دیگری که میشود به آن اشاره کرد این موضوع است که در طول ۱۱ سال، پروفسور مزدا در کنار فعالیت درمانی، فعالیتهای علمی و آموزشی هم داشتند که در قالب آن جراحانِ ستون فقرات زیادی بهواسطه ایشان تربیت شدند و بر این آموزش هم تأکید فراوان داشتند.
برنامه ویزیت ایشان به این صورت بود که از ۹ صبح شروع میشد و تا ۹ شب ادامه داشت و در این بین فقط برای ناهار تعطیل میشد و در یک روز به طور میانگین ۱۵۰ بیمار را معاینه میکردند که معمولاً یک سوم این بیماران نیازمند عمل بودند و چند روز بعد عملها به صورت فشرده انجام میشد و روزی تا هفت نفر از صبح تا شب عمل میشدند. نکته جالب اینکه در این بین ایشان از ارائه سخنرانی برای دیگر بیمارستانها و دانشگاهها هم غافل نبودند؛ حتی زنجیره امید با همراهی و همکاری دکتر مزدا تعدادی از پزشکان را برای گذراندن دوره هایی خاص در جراحی ستون فقرات به فرانسه اعزام میشدند تا در بخش ارتوپدی اطفال در بیمارستان روبرت دوبره پاریس که ریاست آن برعهده پروفسور مزدا بود، آموزشهای لازم را ببینند.
دکتر مزدا در خیلی از جوامع معتبر علمی عضو بودند مانند جامعه جراحان ستون فقرات اروپا. در فرانسه هم خیلی در موضوع جراحی ستون فقرات چهره مطرحی بودند. معمولاً در سکوت خبری و بدون هیچ هیاهویی با تیم همراه خود از فرانسه به ایران میآمد. همه هم و غمش مداوای کودکان بیبضاعت بود. در آخرین سفری که به ایران در شهریور ۹۷داشت هم توانست با سعی و تلاشی مثال زدنی۲۸ کودک را جراحی کند؛ جراحیهایی که اگر عکس قبل و بعد از عمل آنها را ببینید اصلاح ستون فقرات که انجام شده غیرقابل باور میباشد.
من عاشق بچههایم
خودش در جایی گفته است: من عاشق بچههایم. در فرانسه در ارتش کار میکردم اما همیشه احساس میکردم چیزی کم دارم. از ارتش بیرون آمدم. سال ۱۹۸۷ کار داوطلبانه را شروع کردم و مرتب به کشورهایی مثل کامبوج، ویتنام، افغانستان و... سفر کردم و عملهای بسیاری را انجام دادم. من با پزشکان بدون مرز کار میکردم و از ۲۳ سال قبل که زنجیره امید فرانسه راه افتاد، همیشه با آن ارتباط داشتم. در آفریقای جنوبی کار کردیم و در کابل بیمارستان کودک و اطفال را راهاندازی کردیم. من کار ویژهای نمیکنم. خیلیها به ما کمک میکنند و ما سعی میکنیم زندگی بچهها بهتر بشود. بیماران همه دنیا برای من فرق ندارند چون همه انسان هستند فقط باید تلاش کنیم و آنها را به زندگی برگردانیم. فعالیت داوطلبی جزیی از زندگیام است؛٣٠ سال است که کار من این است، برهانی برای توجیه آن ندارم؛ همانگونه که نفس میکشم، کار داوطلبی میکنم. به نظر شما نفسکشیدن دلیل میخواهد؟ اینجا کشور پدرم بود و کشور من هم هست و آرزویم این است که روزی برسیم که این کشور و این مملکت زنجیره امید را لازم نداشته باشد.
ای کاش...
خیلی دلم میخواست یکی از آدمهای متفاوتی که در این صفحه سراغشان میرویم کیوان مزدا بود، اما در مقدمه همین مطلب هم گفتم او اهل هیاهو و خود نشان دادن به مطبوعات و رسانهها نبود. اگر بود باید در جستوجوهای اینترنتی بعد از مرگ او به چیزهای زیادی درباره او میرسیدیم در صورتی که این طور نیست. پروفسور بیش از هر چیزی به دنبال کار کردن برای کودکان نیازمند درمان بوده است و نه چیزی دیگر. برای همین من هم یکی از جمله آدمهایی بودم که بعد از رفتن او با نامش و کارهای ارزشمندی که انجام داده بود آشنا شدم. دلم میخواست به جای جست وجو در فضای مجازی برای یافتن چیزی درباره او با خودش حرف میزدم. حتماً حرفهای فراوانی برای گفتن داشت. مگر میشود آدمی این همه عاشق باشد ولی حرفی برای گفتن نداشته باشد.
کسی که با آن همه افتخار میگوید اینجا کشور پدرم است وکشور من هم هست، کسی که همان طور که به کودکان سرزمینش عشق میورزد، کودکان کامبوج و ویتنام و افغانستان و دیگر کشورها را هم فراموش نمیکند باید وجودی لبریز از عشق داشته باشد. کسی که آخر هفته خودش به جای تفریح در یک کشور اروپایی را به بچههای نیازمند اختصاص میداد و این همه راه را میکوبید و میآمد تا زندگی کودکی را بهتر کند، انسان بزرگی بود. با خودم فکر میکنم کاش به جای اینکه فضای شبکههای مجازی ما با بی مزه بازیهای شاخهای اینستایی و دعواهای آنها پر میشد، با کارها و حرفهای ارزشمند انسانهای ارزشمندی چون کیوان مزدا پر میشد تا حالمان خوب میشد تا به این میرسیدیم که هنوز هم جهان میتواند جای قابل تحملی برای زندگی باشد، وقتی آدمهایی را در کنارمان داریم که همه وجودشان عشق است. هفته آخر شهریورماه بود. بعد از یک جلسه کاری در پاریس،پروفسور مزدا دچار ایست قلبی شد و به کما فرو رفت و در تاریخ ۱۱ مهر۱۳۹۷چشم از جهان فروبست.
عباسعلی سپاهی یونسی
انتهای پیام/
نظر شما