شاید برخی ازخبرنگاران هرزمان فرصتی دست دهد وگفت وگویی بایک مقام انتظامی داشته باشند سعی میکنند تا درجهت وظیفه حرفه ای خود خبرهایی ازعالم جرم و جنایت کسب کنند . خبرهایی که اتفاقا مخاطب و خوانندگان زیادی هم دارد.
مردم دوست دارند بدانند درشهرشان یاکشورشان چه اتفاقات تلخ وناگواری رخ داده است ، چه کسانی قربانی شده اندو مجرمان کجایند؟ این یک روال عادی است وهرخبرنگاری هم درچنین فرصتهایی در پی کسب خبرهای ناب تر و دست اول تر است . اما امروز سخن نگارنده به عنوان یک خبرنگار کهنه کار حوادث با سرهنگ محمد بوستانی ازجنس دیگری بود ازجنس پیشگیری از جنس اینکه چه کنیم که قربانی نداشته باشیم یا حداقل قربانیان کمتری داشته باشیم وچه کنیم که مجرمان کمتری تحویل قانون شوند.
اینجا بود که سخن یکی شد، راهکاری برای بالا بردن سطح آگاهی شهروندان با آموزش واطلاع رسانی .اما همه اینها تنها یک روی سکه است . روی دیگر سکه این مردم هستند که باید از این آموزشها و اطلاع رسانی استفاده کنند.و صد البته شرایطی که پیش روی آنها قرار دارد. سرهنگ به نکته خوبی اشاره کرد، میگفت ؛ تلاش میکنیم که میزان نزاع را کاهش دهیم ودراین خصوص به مردم آموزش میدهیم ، اما مشکلات هندسی یا شهری یک خیابان باعث ترافیک شدید میشود که اعصاب شهروندان را به هم میریزد، تصادفی رخ میدهد و چند نفر با یکدیگر گلاویز می شوند. و آمار نزاع بالا میرود.
بنابراین شرایط است که خیلی ازآسیبها را به شهروندان دیکته میکند. بسیاری از شهروندان میدانند که اگر نرده کشی لازم را نداشته باشند ممکن است منزلشان مورد سرقت واقع شود ، میدانند که خودروی انها نقص فنی دارد و احتمال دارد باعث بروز حادثه ای برای انها یا دیگران شود اما وقتی درامدشان اجازه نمیدهد ناچاربا آنچه دارند کنار می ایند و درنهایت هم یا قربانی میشوند.
این درحالی است که این بخش از مسایل ومشکلات درحیطه کاری پلیس قرار ندارد وارگانهایی مانند شهرداری ، بهزیستی و کمیته امداد و در درجه ای بالا تر دولت باید باطرح وبرنامه های خود گره از مشکلات مردم باز کند. از دیگر سو نهادهای پژوهشی کشور وظیفه دارند تا بروز اسیبها و جرایم را بررسی کنند ؛ انها بویژه دانشگاههای هر شهر ومنطقه ای میتوانند با بررسی اسیبهای محلی و دلایل بروز به راهکارهایی برای کاهش دست یابند . شاید اگر اندکی وفقط اندکی نهادهای پژوهشی چون دانشگاهها ومراکز علمی احساس مسوولیت کنندو چنین مواردی را عنوان پایان نامه های دانشجویی قرار دهندو نتایج این پایان نامه ها را به مقامات انتظامی و امنیتی تحویل دهند ، از بسیاری جرایم پیشگیری خواهد شد.
نکته دیگری که باید دربحث پیشگیری مدنظر قرار داد تیغ دو دم اطلاع رسانی از شیوه وشگردکار مجرمان است ، برخی براین باورند که درصورت بیان شگرد ها ممکن است راه را برای دیگر مجرمان هموار کرده باشیم و برخی دیگر بر این عقیده اند با تشریح شگرد مجرمان مردم را درمقابل جرایم مشابه واکسینه کرده ایم .هر دو گروه درست میگویند، اینجا این ظرافت کاری پلیس است که میتواند اطلاع رسانی را به گونه ای انجام دهد که بیشترین بازدهی را درجهت پیشگیری داشته باشد.شاید تربیت نیروهای متخصص دراین حوزه ضرورتی باشد که خیلی جدی گرفته نشده است .
و درنهایت ارتباط میان پلیس ومردم است که میتواند خود عامل مهمی درپیشگیری ازجرم باشد. چه بسا ابهاماتی که نزد مردم شکل میگیرد رسانه های بیگانه که اکنون تا عمق منازل رخنه کرده اند به آن دامن میزنندو باعث میشوند تا این ابهام رفته رفته به باوری نزد مردم تبدیل شده و زمینه سازبرخی آسیبهای اجتماعی شود.تا چند سال قبل مردم فقط پلیس را درکلانتری و با چهره ای خشمناک تصور میکردند اما طی سالهای اخیر برخی افسران خلاق درمدارس هم حضور یافته اند کاری که بسیار پسندیده اما بسیار ناکافی است . حتی اگر حضور افسران کلانتریها درمساجد را هم به این تلاشها اضافه کنیم بازهم این ارتباط را خیلی جدی و قوی نمیتوان تصور کرد و همچنان بخش عمده ای از مردم هیچ تماس مستقیمی با پلیس ندارند.
ارتباط میان پلیس ومردم میتواند درفضای مجازی یا رسانه ها شکل بگیرد، اگر به ارتباط سنتی بسنده کنیم ،کاری که امروز پلیس انجام میدهد میزان ارتباط هم درهمین اندازه فعلی خواهد بود اما اگر پلیس بخواهد ارتباطش را با مردم توسعه داده و محکم تر کند باید دل به دریا زده و وارد فضای مجازی شود کاری که تاکنون صورت نگرفته است .درفضای مجازی طیف وسیعی ازمردم مخاطب پلیس خواهند بود ؛ این ارتباط هزینه های کمتر و فایده بسیار بیشتری برای پلیس ومردم دارد و میتواند تا جایی پیش برود که مردم پلیس را از خودومحرم بدانند و بجای رسانه های بیگانه این پلیس باشد که با انها سخن بگوید و مورد اعتماد واقع شود.
دست آخر اما باید یک نکته ضروری را گوشزد کرد و آن چیزی نیست جز آموزش رفتار صحیح به ماموران انتظامی . چه بسا رفتار غیر استاندارد یک مامور پلیس با یک شهروند یا گروهی از شهروندان باعث شود تا هرانچه پلیس برای ایجاد ارتباط موثر رشته است پنبه شده وتا مدتها هم تلاشهای بعدی نتواند انچه درذهن شهروندان حک شده را تغییردهد. کافی است تا درکنار همه تلاشهای پلیس آموزش رفتار استاندارد بویژه در رده های پایین هم جدی گرفته شود تا تاثیرگذاری ابزار ارتباطی دوچندان شود.
نظر شما