گروه سیاسی قدسآنلاین/ روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز که نزدِ آمریکاییها «منبع ملی» نامیده میشود و دارای اعتبار و نفوذِ ویژه است در گزارشی با استناد به «سه منبع اطلاعاتیِ»اش فاش کرد که مقامهای نزدیک به محمد پسرِ سلمان- ولیعهد سعودی- دستبهجیب شده بودند تا برنامههایی را علیه ایرانیان سامان بدهند.
به نوشته این روزنامه، توطئه علیه اقتصاد ایران، ساختِ حسابهای جعلی در شبکههای مجازی برای گسترش نارضایتیها و آشوبهای خیابانی و ترور سردار قاسم سلیمانی از هدفهای اصلیِ سعودیها بوده است.
دیماه پارسال، وقتیکه نارضایتیهای صنفی و اعتراضهای مردمی نسبت به پارهای از کاستیها و کمبودها به سمتوسوی دیگر کشیده شد و شکل و شمایلِ متفاوت به خود گرفت، شماری از تحلیلگران گفتند که صدای اعتراضها را باید شنید و در مقامِ پاسخگویی و اقناع و همدلی با مردم و رفعِ خواستهها برآمد،اما افزون بر این، یادآوری کردند اعتراضها درجاهایی که به آشوب و رفتارِ براندازانه کشیده شده، میتواند دارای لایههای پنهان نیز باشد که نباید از آن چشم پوشید.
ریشه تاریخیِ چنین انگارهای، از یک بابت، شاید به حافظه بلندمدتِ جامعه ایرانی بازمیگردد که در روزگارِ معاصر، با پدیده «پول خرج کردنِ خارجیها در سر بزنگاهها و برخی گردنههای تحولاتِ داخلی»، هرگز ناآشنا نیست و «دستِ خارجی» را همواره بهعنوان بخشی از معادله، در نظر دارد.
هرچند در آنسوی میز، منتقدانی هم هستند که از نظریه «توهم توطئه» سخن میگویند و توجه بیشتر به ریشههای داخلیِ تحولات را خواستارند.
چالش و رویاروییِ نظری و عملیِ هواداران این دو اندیشه، در ایران
خاصه پس از کودتای 32 تا به امروز- موضوعِ پنهان و پوشیدهای نیست اما به نظر میرسد، هرگاه که برخی منابعِ رسانهای در غرب، اطلاعاتِ نشانگرِ ردپای خارجی را درز داده و گزارش کردهاند، کفه ترازو به سودِ هوادارانِ نگرشِ حضورِ «دستِ خارجی» سنگینتر شده است.
از زاویه نگاهِ دیگر، گزارشِ افشاگرانه نیویورکتایمز بیانگرِ این واقعیت است که حاکمانِ جوان و بیتجربه در ریاض تا چه اندازه جسارت یافته و بیخرد و دچارِ خطای محاسباتی شدهاند که همسایه بزرگتر خودشان را هدفِ دهشت آفرینیِ سازمانیافته و آشوب و ترورِ فیزیکی قرار میدهند.
این بیپروایی و بیعقلی را میتوان چنین تحلیل کرد که سعودیها با خود اندیشیدهاند، «مکافاتِ عمل» هرگز گریبانشان را نمیگیرد، (بسانِ همان فکرِ بچهگانهشان برای سر به نیست کردنِ جمال خاشقچی) و یا میتوانند از «ضربه کشنده» ایرانیها جانِ سالم به در ببرند، اما شاید منطقیتر باشد که بگوییم، آنان به پشتگرمی یک «آقابالاسر» و پدرخوانده، بیشازاندازه دلخوش شدهاند.
بهبیاندیگر، میتوان تصور کرد، ترامپ به ریاض چراغ سبز نشان داده تا بخشی از بحرانآفرینی و ترورهایی را که پیشتر در دستورِ کارِ مستقیمِ تلآویو بوده، بر عهده بگیرد و این بار، نهتنها دستبهجیب شود و هزینههای مالیاش را بپردازد، بلکه برنامهریزی اطلاعاتی و عملیاتیاش را هم انجام دهد.
بنابراین گزارش نیویورکتایمز از بابتِ دیگر، بیانگرِ ناپختگیِ سیاسی و نهایتِ بیمسئولیتی حاکمانِ کاخ سفید نیز است که تصمیمهای نابخردانه و نافهمیشان از واقعیتهای منطقه، غربِ آسیا و جهان را در آستانه یک «رویاروییِ بزرگ» قرار میدهد. همین چندی پیش، وقتی مایک پمپئو یک فهرستِ بلندبالا با دوازده شرط پیش رویِ ایران گذاشت، جرمی شاپیرو، مدیر تحقیق روابط خارجی در شورای اروپا گفت که «این فهرست از ایرانیان همهچیز خواسته، بهجز گرویدن به دین مسیح! این بیشتر به تقاضا برای تسلیمِ بیقیدوشرط شبیه است تا کوشش برای مذاکره.»
در همان روزها بارها گفته شد که آمریکا درباره ایران، راهِ سیاستِ «اعلامنشده اما اِعمالی» خودش را در پیشگرفته، راهی که به نبردِ بزرگ میانجامد. اما شاید فرجامِ چنین رویاروییای، به روایتِ عبدالباری عطوان روزنامهنگار سرشناسِ جهان عرب- خواندنیتر باشد.
آنجا که در رأی الیوم مینویسد: «ما -عربها- مضحکه ترامپ و نتانیاهو شدهایم و با چشمباز به مسلخ میرویم.... آمریکا زمینه را برای ناتوی عربی در راستای ورود به جنگ و این بار علیه ایران و با مشارکت اسرائیل فراهم میکند.»
عطوان سپس به عربها هشدار میدهد: «ما در جنگِ خانمانسوز وارد میشویم که ثروتهای ما را بر باد میدهد و به ویرانیِ شهرها و روستاهای ما ختم میشود اما اسرائیل که جنگافروزی میکند از این جنگ، جان به درنمیبرد. چنانکه سید حسن نصرالله به اسرائیلیها توصیه کرد، شنا بیاموزند و زودتر فرار کنند زیرا اگر جنگ شعلهور شود فرصتِ فرار نمییابند.»
انتهای پیام/
نظر شما