تحولات لبنان و فلسطین

قلعه پرتغالی‌ها که امروز بقایایش در قشم به چشم می‌خورد، هم یادگار تلخ ۱۲۰ سال استعمارگری پرتغالی‌هاست و هم روایتگر خاطرات شیرین روزی که ایرانی‌ها توانستند جلوی ابرقدرت آن روزگار در بیایند و استعمار و استثمار را از جزیره و منطقه جارو کنند. 

گروه فرهنگی قدس‌آنلاین/ مجید تربت زاده: داشتن سر سوزنی اطلاعات تاریخی و جغرافیایی چیز به درد بخوری است و گاه می‌تواند جلوی خرج‌ها و هزینه‌های سنگینی را در زندگی تان بگیرد! فرض کنید حین گشت و گذار در اینترنت چشمتان به صفحه «جنگ‌های ایران و پرتغال» در ویکی پدیا می‌افتد. اگر مختصر اطلاعات تاریخی و جغرافیایی نداشته باشید، نام «قلعه پرتغالی‌ها» هم به گوشتان نخورده باشد و کشور پرتغال را فقط با کریس رونالدو، کی روش و فیگو بشناسید، آن وقت ممکن است یک جفت شاخ کوچک اما نافُرم، از آن‌هایی که جراحی پلاستیک و برداشتنش می‌تواند کلی خرج برایتان بتراشد، روی سرتان سبز شود! من هم قبول دارم تصور اینکه دو کشور ایران و پرتغال، یکی در قلب آسیا و دومی در اروپا، روزی روزگاری به جز میدان فوتبال، جایی با هم جنگیده باشند، مشکل است اما اگر شما هم از جمله آن‌هایی هستید که دل خوشی از تاریخ و جغرافیا ندارند، لطفاً این مطلب را بخوانید پیش از اینکه مجبور به پرداخت هزینه عمل جراحی برداشتن شاخ و... بشوید!

 تجارت پرتغالی

نقل ۵۰۰ و چند سال پیش است که روزی مثل همین روزها، پرتغالی‌ها پایشان به خلیج فارس باز می‌شود و دست آخر خیلی جاها و از همه مهم‌تر جزیره «هرمز» را اشغال و نزدیک به ۱۱۹ سال در منطقه جا خوش می‌کنند. البته دوره مقدمه نویسی و این جور چیزها گذشته اما به خاطر همان ماجرای شاخ‌ها و غیره مجبوریم در ادامه، یک مقدمه مختصر درباره پرتغال و اینکه چرا فرسنگ‌ها فرسنگ را طی کرده و مثل ناوها و ناوشکن‌های امروز آمریکایی، سروکله‌اش در خلیج فارس پیدا شده، بنویسیم. تاریخ نویس‌ها می‌گویند، پرتغال و اسپانیا تا حدود قرن ۱۲ میلادی در واقع یک کشور و سرزمین به حساب می‌آمدند تا اینکه آخرین پایگاه مسلمانان در اروپای آن روزگار سقوط کرد و سلطه ۵۰۰ ساله حکومت اسلامی بر اسپانیا پایان یافت. از آن دوره به بعد کشوری به نام پرتغال نه تنها شکل گرفت بلکه کم کم گسترش پیدا کرد و در قرن ۱۶ میلادی تبدیل به امپراتوری و ابرقدرتی شد که ناوگان‌هایش در گوشه و کنار دنیا هر روز بر مستعمرات پادشاهی پرتغال می‌افزودند و در ضمن نبض تجارت بخش مهمی از جهان را نیز در دست داشتند. 

 دریانورد پرتغالی

مقصر اصلی شاید «واسکو دوگاما» جهانگرد و کاشف معروف باشد که نخستین بار توانست از غرب راهی به خلیج فارس و سرزمین هند پیدا کند. جهانگرد و کاشف که می‌گوییم ذهنتان نرود دنبال جهانگردهای امروزی که با پول و امکانات شخصی و به خاطر دل خوش، دور جهان را می‌چرخند.

«واسکو دوگاما» مثل دیگر جهانگردان آن روزگار وابسته دربار و فرمانده تحت امر پادشاه پرتغال است و دریانوردی‌هایش نیز مأموریت‌ هایی  هستند که با حمایت امپراتوری معروف آن روزگار انجام می‌شوند. می‌گویند او در سال ۱۴۹۸ با راهنمایی یک ایرانی از بندری در موزامبیک به سوی هند راه می‌افتد و در برخورد با خلیج فارس، بعدها گزارش مفصلی از اهمیت سرزمین پارس به دربار پرتغال می‌فرستد. در واقع پرتغالی‌ها اولین استعمارگرانی بودند که از غرب اروپا به خلیج فارس وارد شدند و هدفشان هم در وهله اول قبضه کردن تجارت در منطقه بود.

واسکو دوگاما که راهش را به سوی هند ادامه داد، نوبت به «پرو دی کوویلها» رسید که در منطقه بماند و گزارش‌هایش را از وضعیت منطقه و بخصوص جزیره هرمز به دربار بفرستد و اهمیت آن را برای در دست گرفتن نبض تجارت جهانی به استعمارگر اروپایی گوشزد کند.

 اشغال پرتغالی

دریانوردان و مأموران امپراتوری، همه متفق القول بودند که اگر پرتغال می‌خواهد نبض تجارت آن روز جهان را به دست بگیرد، باید پایگاه و جایگاهی در خلیج فارس و دریای عمان داشته باشد. از روزی که تنگه هرمز را کشف کردند حدود ۹ سال طول کشید تا دربار، فرصت مناسب را برای اعزام ناوگان‌ها و نیروی‌های نظامی‌اش به منطقه پیدا کند تا همه جوره رفت و آمد کشتی‌های تجاری را زیر نظر داشته باشد. سال ۱۵۰۷ میلادی شاه اسماعیل، پادشاه تازه کار صفوی بشدت درگیر جنگ با عثمانی‌ها بود و همین سبب شد،ناخدا «آلفونسو آلبو کرک» پرتغالی با بیشتر از ۲۰ کشتی جنگی به منطقه وارد شود و «هرمز» را اشغال کند و به نام پادشاه پرتغال سند بزند! آن‌ها بحرین، گمبرون (بندرعباس) و خیلی جاهای دیگر را هم اشغال کرده، اوضاع را در دست گرفتند و برای جزایری که در اشغال داشتند، امیر هم تعیین کردند. یک سال بعد یا بیشتر، شاه اسماعیل به امیر دست نشانده پرتغالی‌ها - توران شاه -پیغام فرستاد که تسلیم ایران شده و خراج سالیانه بپردازد. به جای امیر، آلبو کرک پاسخ شاه صفوی را با قلدری داد و هرمز را از جمله متصرفات دربار پرتغال دانست. چند سالی ماجرا به شکل پیام‌های دیپلماتیک ادامه یافت، محلی‌ها علیه عوامل پرتغالی شورش کردند، حکومت ایران هشدار داد، پرتغالی‌ها تهدید کردند و... تا اینکه بار دیگر در سال ۱۵۱۵ میلادی، آلبو کرک با ۲۵ کشتی جنگی به هرمز حمله کرد و همه قدرت را در جزایر و بنادر اطراف آن در دست گرفت. 

 تحقیر پرتغالی

قلعه پرتغالی‌ها که امروز بقایایش در قشم به چشم می‌خورد، هم یادگار تلخ ۱۲۰ سال استعمارگری پرتغالی‌هاست و هم روایتگر خاطرات شیرین روزی که ایرانی‌ها توانستند جلوی ابرقدرت آن روزگار در بیایند و استعمار و استثمار را از جزیره و منطقه جارو کنند.

«آلبو کرک» در اشغال دوم هرمز، فردی به نام «سیف الدین» را حاکم جزیره و منطقه کرد تا هر ساله خراج سنگینی را که حاصل از درآمد تجارت دریایی منطقه بود، به پرتغالی‌ها پرداخت کند. این خراج ظالمانه طی چند سال ۶ برابر شد. اما ماجرا به همین خراج ختم نمی‌شد. پرتغالی‌ها برای اینکه خاطرشان از تسلط به منطقه جمع شود، اینجا و آنجا استحکامات نظامی ساخته بودند و بد رفتاری و تحقیر و توهین‌هایشان نیز پا به پای ظلمی که در حق مردم محلی می‌کردند، روز به روز افزایش پیدا می‌کرد. بارها کار به جایی رسید که کاسه صبر مردم لبریز شد و دست به شورش زدند و گاه حتی حاکمان محلی دست نشانده را به قتل رساندند تا در نهایت سربازان پرتغالی دست به کار شوند و دست به کشتار بزنند. در واقع خلیج فارس، نزدیک به ۱۲۰ سال، هزینه کم تجربگی شاه اسماعیل صفوی را می‌داد که تصور کرده بود می‌تواند پرتغالی‌ها را با زبان خوش راضی کند تا ایران را در منافع تجارت دریایی شریک کنند. دیگر پادشاهان صفوی وقتی متوجه شدند چه گوهر گرانبهایی را مفت به بیگانه داده‌اند که پرتغالی‌ها جای پایشان را در خلیج فارس محکم کرده و قصد بیرون رفتن نداشتند.

 دیپلماسی پرتغالی

زمان شاه عباس اما اوضاع با ۱۲۰ سال پیش توفیر کرده بود. حکومت ایران قدرت بیشتری یافته بود و ایرانی‌ها توانسته بودند بحرین، گمبرون و... را در اختیار بگیرند و کنار گوش پرتغالی‌ها تجهیزات و استحکامات نظامی بسازند. دربار پرتغال قدرت و شوکت قبل را نداشت و مهم‌تر از این‌ها برای تجارت دریایی‌شان رقیب سرسختی مثل انگلیسی‌ها پیدا شده بود که دست طمع به سمت هند دراز کرده و کمپانی هند شرقی را راه انداخته و داشتند رشته کارِ استعمارگری را از دست پرتغالی‌ها در می‌آوردند.

« فیلیپ» پادشاه پرتغال مثلاً به دیپلماسی متوسل شد و هیئتی را با هدایای ارزشمند به دربار شاه عباس فرستاد و البته با پیغامی که بحرین را به ما برگردانید و.... پیغام‌های بعدی شکایت از حملات ایرانی‌ها به استحکامات پرتغالی‌ها و یا بد رفتاری با آن‌ها و... بود. شاه عباس هر بار نامه‌های شاه فیلیپ را با ملاطفت پاسخ می‌داد و حرفی هم از بحرین نمی‌زد! او البته دل پری از استعمارگران پرتغالی داشت که درخواست‌های ایران برای اتحاد در برابر زیاده خواهی‌های عثمانی را بی‌پاسخ گذاشته بودند.

 نبرد تمام ایرانی

تصمیم شاه ایران، بیرون کردن پرتغالی‌ها بود. خیلی از اسناد تاریخی می‌گویند، پشت ایران آن زمان به حمایت کمپانی هند شرقی و کشتی‌های جنگی انگلیسی‌ها گرم بوده است. البته حضور کشتی‌های انگلیسی در جنگ با نیروهای پرتغالی در جاسک و جاهای دیگر، کاملاً واقعیت دارد و کسی آن را کتمان نمی‌کند. اما اسناد کمتر دیده شده نشان می‌دهد، جنگ نهایی سال ۱۶۱۴ میلادی که «امام قلی خان» والی فارس موفق به فتح هرمز و بیرون راندن پرتغالی‌ها شد، جنگی تمام ایرانی بوده است. «دکتر محمد باقر وثوقی» در سال ۱۳۸۷ در یک پژوهش تاریخی بر خلاف بیشتر مستندات تاریخی موجود، اسنادی را رو می‌کند که حضور انگلیسی‌ها در جنگ‌های میان ایران و پرتغال نه به درخواست دربار و دولت ایران بلکه به درخواست خود انگلیسی‌ها انجام می‌شود که از مدت‌ها پیش برای حضور در خلیج فارس و رقابت با پرتغالی‌ها، تلاش می‌کردند. شاه عباس و حکومتش در آن دوره موفق می‌شود از این موقعیت و ظرفیت بهره بگیرد و در فرصت مناسب، دست پرتغالی‌ها را از منطقه کوتاه کند. 

انتهای پیام/

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.