به گزارش گروه فرهنگی قدسآنلاین، چند سال پیش و در همان روزهایی که سلبریتیها و شاخهای مجازی یکی پس از دیگری از فیسبوک، لاین، تانگو و... کوچ میکردند به اینستاگرام و در این شبکه اجتماعی برای خودشان دکان و دستگاه بهم میزدند، شخصیتهای فرهنگی، تحلیلگران، نویسندهها، روزنامه نگاران، سیاسیون و خلاصه آدم حسابی ترها که پیشبینی میکردند اینستاگرام قرار است جولانگاه چه کسانی شود، توییتر را برای مهاجرت انتخاب کردند. برخلاف اینستاگرام که روز به روز بیشتر به قهقرا میرفت، جو حاکم بر توییتر در آن سالها واقعاً سالم بود. توییتر تبدیل شده بود به کانون بحثهای فرهنگی، سیاسی، اقتصادی. اما اکنون بازار خرید و فروش توییت و جریانسازیهای تقلبی در این شبکه اجتماعی حسابی داغ شده است، طوری که پول میگیرند و کشتهسازی میکنند!
■ مافیای توییتر
معضل اصلی اما زمانی شروع شد که پدیدهای به نام «شاخهای توییتری» یکی پس از دیگری در توییتر قد علم کردند. این شاخهای توییتری که خیال میکردند توییتر ارث پدرشان است، برای خودشان تشکیلات راه انداختند و تبدیل شدند به مافیا! مافیایی که به قدری قدرت داشت که اگر کسی خلاف میلشان توییت میزد، مورد غضب آنها قرار میگرفت و خیلی زود باید با صفحهاش خداحافظی میکرد. این مافیا کمکم وارد عرصه سیاست شد تا توییتر به یک فضای کاملاً سیاسی تبدیل شود. خیلی طول نکشید که هشتگهای سیاسی بسرعت در این شبکه اجتماعی ترند و اتفاقات مختلف سیاسی و اجتماعی، توسط این به اصطلاح کارشناسان تحلیل میشد. اگرچه این تحلیلها ظاهراً با هم تفاوت داشت اما نکته جالب این بود که همهشان در تمام اتفاقات سیاسی از انتخابات ریاستجمهوری گرفته تا تصویب FATF در مجلس به یک نتیجه خاص و از پیش تعیین شده منتهی میشد!
■ کشته سازی در روز دانشجو
اگر خیال میکنید مافیای توییتر که تخصصش ساختن کوه از کاه است، بیتفاوت از کنار روز دانشجو میگذرد، سخت در اشتباه هستید! همزمان با روز دانشجو یک تصویر مشترک در صفحه توییتر تمام مافیاهای توییتر که کاربران این شبکه اجتماعی آنها را خیلی خوب میشناسند، منتشر شد. تصویری از چهره ۳۵ جوان با عنوان «دانشجویان شهید انتخابات سال ۸۸»! این تصویر با سرعت نور در توییتر منتشر میشد و هشتگهای مربوط به آن تا مرز ترند شدن هم پیش رفت، طوری که در عرض ۸ ساعت، جزو پنج هشتگ داغ ایرانی شناخته شد.
همه تقریباً باورشان شده بود که این ۳۵ نفر را جمهوری اسلامی کشته و در مکانی نامعلوم دفنشان کرده تا اینکه کاشف به عمل آمد چند نفری از این لیست زنده هستند. کامنت مهسا امیرآبادی، همسر سابق مسعود باستانی از زندانیان فتنه سال۱۳۸۸ که تصویر چهرهاش در میان تصویر ۳۵ دانشجوی به اصطلاح شهید بود، زیر پست اولین کسی که این تصویر را در توییتر داغ کرده بود، ماجرا را وارد فاز تازهای کرد. امیرآبادی نوشت: «ای وای! من از همین تریبون شهادتم رو تکذیب میکنم»! حالا توجه شما را به پاسخ یکی از مافیاهای توییتر جلب میکنم: «دوست گرامی منظور شما از اینکه میگید من زنده هستم چیه؟ میخواهید کلیت موضوع رو زیر سؤال ببرید و شبهه فیک بودن کشتهها رو ایجاد کنید یا صرفاً مزاح کردید؟!» و پاسخ مهسا امیرآبادی: «شما نوشتید میراث شهیدان و بعد تصویر من وسط عکس کشته شده هاست. به نظر خودتون وقتی عکس زنده را میگذارید بین کشتهشدگان بیشتر شبهه ایجاد نمیکنه و کل ماجرا رو زیر سؤال نمیبره؟ مزاح هم نمیکنم واقعاً زندهام»! شاید هیچکس تصور نمیکرد کامنت امیرآبادی جرقهای شود برای راه افتادن کمپینی علیه مافیاهای توییتر.
حمله کاربران به صفحه توییتر آنها برای کشتهسازی ناشیانهشان درباره انتخابات ۸۸ آغاز شد. کاربری در اینباره نوشت: «یک جوکی بود قدیما به این شرح: تو مجلس ختم میگن مرحوم گفته لباس مشکی نپوشید. بعد یک بنده خدایی پا میشه میگه مرحوم غلط کرده ما به احترامش میپوشیم! قضیه شهدای دانشجوی انتخابات ۸۸ هم همینه. خانمه اومده میگه من زندهام، بعد طرف بهش میگه غلط کردی ما شهادت رو گرامی میداریم»! کاربر دیگری هم نوشت: «طرف اومده میگه من زندهام یارو ازش میپرسه داری مزاح میکنی؟! یعنی من هرچی بگم از بار طنز ماجرا کم میشه»!
■ فسادهای پشت پرده
اما چیزی که شاخهای توییتر این وسط انتظارش را نداشتند، افشاگری یک کاربر ساده درباره پشت پرده روابطشان بود و اینکه چهطور میشود در یک روز و یکساعت و زمان، توییتر از یک پیام خاص پر و هشتگش ترند میشود؟ چند ساعت بیشتر از حمله کاربران به صفحه شاخهای مجازی نگذشته بود که یکی از کاربران پشتپرده این داستان را افشا کرد و به قول معروف پته مافیاهای توییتر را روی آب ریخت. این کاربر توییتر فاش کرد که این آدمها برای هر توییتی که میزنند رقمهای میلیونی عجیب و غریبی دریافت میکنند! این افشاگری البته خیلی به مذاق آنها خوش نیامد و به رغم دست و پا زدن مافیاهای توییتر برای بستن صفحه این کاربر، افشاگریاش تبدیل به سوژه داغ توییتر شد. موج این افشاگری هر لحظه داغتر میشد و مدارک جدیدتری از تعرفههای سرسامآور این به اصطلاح شاخهای توییتری برای راهاندازی یا هدایت یک جریان سیاسی در توییتر منتشر میشد. چند کاربر هم با انتشار مدارک مختلف ثابت کردند که اینها با وعده تبلیغ، پولهای هنگفتی از آنها گرفتهاند، اما هیچ وقت برایشان تبلیغ نکردهاند! ماجرا اما فقط رد و بدل شدن رقمهای هنگفت میلیونی برای جریانسازی سیاسی و اجتماعی نبود. ابعاد گسترده فساد در توییتر زمانی روشن شد که چند کاربر فاش کردند مافیاهای توییتر در ازای بالا بردن فالوور و بازدید صفحه دختران، از آنها سوءاستفاده جنسی میکنند!
■ بیقانونی محض را تمام کنید
موضوع این نیست که مافیاهای توییتر که در صفحههایشان دم از آزادی بیان، دموکراسی و حقوق بشر میزنند و در پشت ژستهای روشنفکرانه، شرافتشان را به چند میلیون تومان پول فروختهاند؛ موضوع حتی رقمهای میلیونی، سوءاستفادههای جنسی و گندآبی که توییتر در آن فرو رفته هم نیست. موضوع اصلی بی در و پیکر بودن فضای مجازی در کشورمان است. حالا که شبکههای مجازی اندازه رسانههای بزرگ دنیا قدرت گرفتهاند، حالا که هر کاربر به راحتی به جریان فکری چندین هزار مخاطبش جهت میدهد، حالا که هر کس و ناکسی میتواند در فضای مجازی تریبون داشته باشد و اظهار نظر کند، چرا هیچ قانونی برای کنترل فضای مجازی وضع نمیشود؟ حتی همانهایی که معتقدند وضع قانون برای فضای مجازی دست و پایمان را تنگ میکند، به ضررمان تمام میشود و در یک کلام «بد» است، هم با این موضوع موافقاند که «قانون بد بهتر از بیقانونی است».
■ سه تا توییت ۵ میلیون تومان!
داستان توییتهای پولی و جریانسازیهای بیخود و بیجهت سیاسی و غیرسیاسی، فقط مختص به شاخهای توییتری و مافیایش نیست. برخی از خبرنگاران که در فضای مجازی شناخته شده هستند و برای خودشان برو بیایی دارند هم توییت فروشی میکنند. مثلاً فلان نماینده مجلس، وزیر یا حتی عضو شورای شهر، که به حمایت و جریانسازی درست و حسابی برای کاری نیاز دارد، دست به دامن این خبرنگارها میشود؛ البته این ماجرا تا مدتها مخفی بود و کسی بو نبرده بود، تا اینکه صبا آذرپیک در جریان انتخاب اولین شهردار تهران در شورای شهر جدید، در توییتی عجیب نوشت: «ما پیشنهادهای سه توییت ۵ میلیون از طرف تیم مهرعلیزاده داشتیم! حتی نگاه نمیکردند طرف مقابل شون کیه پیشنهاد احمقانه میدادند».
از اینجا به بعد بود که ماجرای توییتفروشی خبرنگارها لو رفت و موج سرزنش و مسخره کردنها شروع شد: «توییت فروشی از هر توییت چند میلیون شروع میکنه و به مرور به قیمت هر توییت هزار تومن میرسه !» «یه گروه هم هستن که بهشون میگه پول شما کمتر بود برا اونا توییت زدم و پولشون رو بالا میکشه». «سیاسیا واسه صبا آذرپیک به دو دسته تقسیم میشن دسته اول اونایی که پول میگیره در حمایت ازشون توییت کنه دسته دوم اونایی که باعث میشن از کسایی دیگه پول بگیره و ضد اونا توییت کنه». «اینجا توییتِ پولی داریم رنج قیمت هم مشخصه. خلاصه مردونه قیمت شکنی نکنید این داستان اینجا نون خور زیاد داره». بعضیها هم ادعا کردند که این خبرنگار روزنامههای اصلاح طلب برای این کار تیم دارد و ابایی از پنهان کردنش ندارد: «فقط این توییت نیست صبا معروفه که تیمش این طوری کار میکنن، ترسی هم ندارن پنهون کنن».
همین توییت دو خطی، فضا را برای خبرنگارانی که در توییتر فعالیت میکردند سخت کرد و به قول معروف رفتند زیر ذرهبین؛ حتی آنهایی که در این وادی نبودند و فقط قصدشان اطلاعرسانی بود و آگاهسازی مردم؛ اما این پایان ماجرا نبود و در جریان استیضاح وزیر کار خیلیها ادعا کردند که چند خبرنگار یک خبرگزاری خاص در توییتر و درست موقع برگزاری آن جلسه جریانسازی میکردند و غوغا که وزیر سرکار بماند: « ماجرای توییت فروشی رو حداقل در استیضاح وزیر کار دیدیم که اون جا هم خبرنگار ایلنا حضور فعالی داشت». خلاصه این قصه سر دراز دارد!
انتهای پیام/
نظر شما