به گزارش گروه فرهنگی قدس آنلاین، بخش نمایشنامهنویسی جشنواره تئاتر فجر برخلاف ادوار گذشته با چهار پنل شبهعلمی همراه بود. پنلهایی که قرار بود شرایط علمی نمایشنامهنویسی کنونی ایران را بررسی کند و دریابد این عرصه هنری در اکنون، چه وضعیتی دارد. پنلها نشان داد نگاه علمی به نمایشنامهنویسی وجود ندارد و عموماً ما براساس احساسات سخن میگویم. هر چند ترکیب سخنرانان - جز ترکیب پیام لاریان و اشکان خیلنژاد - از گروهی خاص و همیشگی در تئاتر تشکیل شده بود. شخصیتهای که به نوعی بر ادبیات نمایشی ایران تأثیرگذاشتهاند یا برعکس، به اندازه کافی تأثیرگذار نبودهاند.
پنل نخست که با حضور محمد چرمشیر، شهرام زرگر و ریما رامینفر برگزار شده بود تمرکز خود را بر آثار رسیده به دبیرخانه جشنواره فجر گذاشته و قصد به آسیبشناسی آثار ارسالی داشتند. اظهاراتی که به سبب بیانشان از سمت شخصیتهای مدعو قابلتأمل بود. برای مثال محمد چرمشیر از مونولوگ شدن تئاتر گلایه میکند یا رامینفر از حجم شخصیتهایی با اسامی غربی. این اظهارنظرها زمانی جالب میشود که سخنرانان پیشتر نمایشنامههایی با چنین ویژگیهایی نوشته بودند.
اما ایراد اساسی پنل نخست فقدان آمار و ارقام بود. زمانی که اصغر دشتی در نشست خبری سال گذشته خود، پیش از آغاز جشنواره فجر، آماری مبنی بر تئاتر دیدن هیئت 60نفره ارائه داد، وجود اعداد منجر به تفاسیر مثبتی از وضعیت تئاتربینی جامعه تئاترساز شد. اگرچه روند مثبت دشتی ادامه نیافت؛ اما نشان داد که با تکیه بر آمار و ارقام میشود تصویری روشنتر از وضعیت را نشان داد.
نشست چرمشیر و دیگران فاقد هر گونه آمار و ارقام بود. همه چیز در لفافه احساسات بیان میشود و نمونههایی برای درک بهتر ماجرا ارائه نمیشود. در نهایت نسخهای دمدستی برای درامنویسی ایران تجویز میشود که کسی بدان توجه نمیکند؛ چرا که در آن سوی تئاتر شهر در تالار وحدت، محمد چرمشیر در مقام دراماتورژ نزدیک به 15 دقیقه مونولوگ به نمایشنامه لورکا افزوده است.
پنلی که میتوانست به سبب وجود نمونههای مستند در دست به یک امر علمی بدل شود، به یک مونولوگ یکطرفه تبدیل میشود که در آن مخالفان اظهارات داوران و سخنرانان نوبت صحبت پیدا نمیکنند و آنچه پشت تریبون بیان میشود به عنوان وحی منزل منتشر میشود. پس راه برای برونرفت از مونولوگ به شکل عملی نیز در نشست مهیا نمیشود. به دلیل نبود شخصیت علمی در نشست وضعیت برای گشوده شدن و رسیدن به یک راهکار نیز مهیا نمیشود. با اینکه مدیران تئاتری در جلسه حضور دارند، هیچ پیشنهادی برای رسیدن به یک رویه پژوهشی نیز ارائه نمیشود.
پنل دوم به فاصله یک هفته به موضوع پیوستگی و عدمپیوستگی میان نمایشنامهنویسی و کارگردان با حضور کوروش نریمانی و فرهاد مهندسپور برگزار میشود. در حالی که مهندسپور نگاهی ژورنالیستی به ماجرا دارد، نریمانی در پی سخنرانی در باب آن چیزی است که خود را برایش آماده کرده است: رابطه ریتم و درام. به سبب هماهنگ نبودن سخنرانان و البته داغ بودن سخنان مهندسپور، حرف تخصصی نریمانی - که برخلاف مهندسپور نمایشنامهنویس است - شنیده نمیشود. حتی زمانی که دستاندرکاران نشست قصد تنظیم خبری با ترکیبی از رویدادها و گفتارها دارد، عملاً نریمانی به حاشیه میرود و این در حالی است که نریمانی قصد دارد از عدموجود رینم دست در نمایشنامهنویسی و نقدی بر شکل و شمایل تئاتر کمدی بگوید.
پنل سوم اما وضعیت بهتری دارد. جمعیت درون سالن در کنار اشکانخیلنژاد و پیام لاریان نسبت به بخش مهمی از ایدهها نسبت به یک مسئله توافق دارند و آن هم عدمنیاز به پیوستگی میان آنچه در گذشته نوشته شده و آنچه امروز آفریده میشود. لاریان و خیلنژاد به برخی از واژگان حاکم بر تئاتر ایران حمله میکنند واز جریان ترجمه و رئالیسم پرطرفدار قدیمیها انتقاد میکنند. اگر نگاهی به جدالهای درون نشست داشته باشیم متوجه میشویم جدیترین نقدها به وضعیت نمایشنامهنویسی در این پنل بیان میشود و جالبتر آنکه برخلاف سه پنل دیگر، این پنل بدون حضور مدیران فرهنگی ادامه مییابد و عملاً صدای معترضان به جایی نمیرسد.
پنل چهارم با موضوع زنان نمایشنامهنویس برگزار میشود که در کمال تعجب به سبب پراکندگی گفتارها و انتخاب سخنرانان به تنها چیزی که پرداخته نشد رویهای برای تداوم حضور زنان در دنیای نمایشنامهنویسی بود. در حالی که هاله مشتاقینیا به عنوان تنها سخنران زن در برابر سعید اسدی و امیر یاراحمدی، سخنرانان مرد قرار گرفته بود، در عبارتی اعلام کرد بهتر است این مسائل را از زبان مردان بشنویم.
قابل ذکر است جمعیت قالب این نشست را در مقام مخاطب نیز زنان تشکیل داده بودند و مشخص نبود چرا در این نشست از محققان حوزه زنان دعوت نشده است. در حالی که پژوهشها و پایاننامههای دانشگاهی نشان میدهد اساتیدی چون شیرین بزرگمهر، فریندخت زاهدی یا نغمه ثمینی نقش پررنگتری در این موضوع داشته؛ اما در این نشست علمی از علی مرادخانی، معاون هنری سابق وزارت ارشاد برای ایراد سخنرانی دعوت به عمل آمد. هر چند آقای مرادخانی در دوران حضور 5 سالهاش هیچگاه از مدیران زن بهره نبرده بود، به نوعی در سخنانش این نشست را زیر سوال برد.
هاله مشتاقینیا، نمایشنامهنویس تئاتر ایران، خود را زن نمایشنامهنویسی معرفی کرد که وارث رنجها، تلاشها و موفقیتهای زنان نمایشنامه نویس پیش از خودش است. وی با بررسی نقش تاریخی زنان در عرصه نمایشنامهنویسی، زنان را فراموش شدگان تاریخ معرفی کرد که بعد از مشروطه اولین خواستشان حق شهروندی و در زمان جنبشهای فمینیستی حق تحصیل و بهداشت مد نظرشان بوده است.
با اینکه نام شخصیتهایی چون فریندخت زاهدی، نغمه ثمینی و شیرین بزرگمهر به عنوان شخصیتهای زن شاخص در حوزه پژوهش تئاتر و زنان میتوان مطرح کرد؛ اما اساس سخنرانی به شخصیتهای ثابت فجر سپرده میشود و گفتهها نیز چندان نمیتواند برای مخاطبان تحریکآمیز باشد. به نحوی که هنوز پنل سوم، پنلی موفقتر در شکل دیالوگی خودش باقی میماند.
نکتهای که باید در این نقطه مدنظر داد آن است که تجربه این پنلها ابتدایی است و نیازمند تجربهاندوزی است. برخلاف نشستهای پژوهشی بر مبنای یک مقاله، این نشستها فرصت گفتگوی بیشتری میآفریند و از همین رو نیاز به تداومش بیش از پیش دیده میشود. به عبارتی میبایست مباحث با شکل و شمایلی درگیرانهتر و البته حضور منتقدان و مدیران فرهنگی ادامه یابد. با توجه به خوانش هفت نمایشنامه میشود این آثار با توجه به چهار پنل شکل گرفته بررسی شوند. به خصوص با توجه به نقش پررنگ زنان در این بخش، پنل آخر میتواند با حضور این نمایشنامهنویسان بسط و توسعه پیدا کند.
نکته مهمتر دیگر آنکه خوانش وضعیت موجود از نمایشنامهنویسی و بحرانی جلوه دادن آن نیاز به پژوهشهای مبسوطی دارد. در سالهای اخیر آنچه توسط انتشارات نمایش درباره نمایشنامهنویسی منتشر شده است، صرفاً آثار برگزیدهای بودهاند که کمتر مورد توجه قرار گرفتهاند؛ اما شاید لازم باشد که بودجه پژوهشی صرف مطالعاتی درحوزه نمایشنامهنویسی امروز ایران و نگارش چند پایاننامه شود.
منبع: تسنیم
انتهای پیام/
نظر شما