یکم. نمیدانم کجا و از چه کسی شنیدم، همان که میگفت: «بعضی ها از یک سوراخ، یک بار گزیده نمیشوند، دو بار هم گزیده نمیشوند، سه بار هم گزیده نمیشوند!... بلکه دهها بار گزیده میشوند!»... مراد از آزمونها و خطاهای پی در پی و بیرویهای که میکنیم و هزینههای سنگینی که چند باره و چند ده باره میپردازیم.
دوم. همکارم عکسی را نشانم میدهد؛ یک خودروی سرویس مدرسه که دو دانشآموز را در صندلی جلو و کنار دستِ راننده و چهار دانشآموز را در صندلی عقب سوار کرده است، یک تیبا با هفت سرنشین!... خدا به خیر بگذراند!
سوم. مدیر محترم مدرسه! شما که هر وقت نام «همیاری مالی» به میان میآید، در صف اول ایستادهای و ششدانگ حواس شریفت را جمع میکنی، چرا وقتی بچههای نازنین مردم را در سرویس مدارس میچپانند و آنها را «ساندویچوار» به این سو و آن سو میبرند، رگ غیرتت بالا نمیزند و در صف اولِ ستاندنِ حق سلامت و امنیتِ دانشآموزانت، شما را نمیبینیم؟... باور کن اگر این دانشآموزان را مانند فرزندان خودت ببینی، راه دوری نمیرود... میرود!؟
چهارم. و اما شما راننده شریف خودروی سرویس مدارس! آیا ارزشش را دارد؟ به فرض اینکه مدیر مدرسه یا ناظران و مراقبان در آموزش و پرورش، چشمان خودشان را بسته باشند و در نظارت شایسته بر روند کار سرویس مدارس، سستی و کاهلی کنند، آیا با واژهای به نام «وجدان» و «انصاف» در درون خودت، ناآشنا و بیگانهای؟ آیا میپسندی فرزند خودت را چنین ناایمن و غیراستاندارد، در خودرویی ناایمنتر بنشانند که هر لحظه و ثانیهاش میتواند مرگ آفرین باشد و خانوادهای را سیاهپوش کند؟
پنجم. خدای ناکرده، اگر حادثه برسد، ماجرای پیدا کردن «مقصر» در کشور ما حکایت غریبی است. به صورت معمول، آن که زنده نمیماند یا دیوارش از دیگران کوتاهتر است، انگشت اتهام به سوی او دراز میشود، اما آن مدیرکل یا وزارتخانه نشین یا فلان مسئول بلندپایه، قرار نیست که دُم به تله بدهد، زیرا به قول رندی: «عده ای، قانون را برای ضعفا می پسندند»!
منبع: روزنامه قدس
انتهای پیام
نظر شما