تحولات منطقه

۱۹ فروردین ۱۳۹۸ - ۱۵:۰۴
کد خبر: ۶۵۰۹۹۵

بهانه نوشــتن از «مــارگارت تاچر» هم میتواند ســالروز مرگش باشد و هم فیلم ســینمایی «بانوی آهنینم که سیمای ملی در آخرین روزهای ســالی که گذشــت آن را برای مخاطبانش نمایش داد.

آتش، زیر خاکستر بانوی آهنین
زمان مطالعه: ۷ دقیقه

به گزارش گروه بین الملل قدس آنلاین، بهانه نوشــتن از «مــارگارت تاچر» هم میتواند ســالروز مرگش باشد و هم فیلم ســینمایی «بانوی آهنینم که سیمای ملی در آخرین روزهای ســالی که گذشــت آن را برای مخاطبانش نمایش داد. اگر شما هم از جمله کسانی هســتید که این فیلم را اثری ستایشگرانه درباره نخســت وزیر سابق انگلیس میدانید، بهتر است همین اول مطلب در جریان قرار بگیرید که گزارش امروز قرار نیست به بهانه «حرف نزدن پشت سر مُرده»، محافظه کارانه، چشمش را روی برخی واقعیتهای زندگی و سیاستها و اقدامهای رهبر حزب «محافظــه کارم انگلیس در دهه‌های ۸۰ و ۹۰ میلادی ببندد. بسیاری از انگلیسی‌ها اگرچه او را از جمله تأثیرگذارترین سیاستمداران قرن بیستم میداننــد، اما با انتقاد از منش سیاســی» تاچر « معتقدند، سیاســتمداران امروز و دیروز انگلیس، هنوز که هنوز اســت، میراث‌دار سیاستها و برخی اقدام‌های شوم و بیرحمانه «بانوی آهنین» هستند. دختر یک بقال ۶  سال پیش، خبر مرگش حتی در رسانه‌های کشور خودمان دستمایه تیترهای تقریباً ستایش‌آمیز شد: «دختر بقالی که بانوی آهنین شــد» از آن دست تیترهــای جذابی بــود که شــما را وادار میکرد ناخودآگاه دختر خواربار فروش انگلیسی و البته نظام سیاسی حاکم بر بریتانیا را توی دلتان تحسین کنید که اجازه میدهد دختری از سطوح پایین اجتماعی به بالاترین جایگاه سیاسی کشورش برسد.

 تا پیش از ازدواج «مارگارت هیلدا رابرتس»، زاده ۱۳ اکتبر ۱۹۲۵ در «گرانتهام» شــهر کوچکی واقــع در ۱۵۰ کیلومتری شــمال لنــدن بود. با پدری خواربار فروش که بر اســاس داستان فیلم »بانوی آهنین» عضو شــورای شهر شده و حتی به شهرداری هم رسیده بود و برای آینده دخترش سخت تالش میکرد. مادرش از جمله زنان سنتی و خانه‌دار انگلیسی بود که وقتی «مارگارت» با نامه قبولی در «آکسفورد» به خانه برگشت، حتی رغبت نکرد نامه را بگیرد و نگاهی بــه آن بیندازد! پدر نامه را کلمه به کلمه خواند، دخترش را در آغوش گرفت، تبریک گفت و بلند صدا زد: دوســت دارم رو سفیدم کنی. مادر اما به بهانه اینکه دستهایش خیس است دوباره به آشپزخانه برگشت و مشغول کارهایش شد! مارگارت گویا مثل همــه دخترها بابایی بود و در ضمن خُلقیــات و گرایشها و آرزوهایش بدون کوچکترین شباهت به مادر، به پدرش رفته بود. لیسانس هنر گرفت، بعد در دانشگاه شیمی و کمی بعد هم، حقوق خواند و دانش آموخته شد. از همان زمان هم به عضویت گروه دانش آموختگان حزب محافظه کار انگلیس درآمد تا نشان بدهد آرزوهایی بزرگتر از همجنس‌ها و همسن و سالانش دارد.  این را درک کن دختــر جوان، شــیمی خوانــده و حقوقــدان از ۲۶ ســالگی، در حالی که هنوز مجــرد بود، برای نمایندگی در مجلس عوام تالش کرد. نخســتین تجربــه و تالش بــرای ورود جدیتــر به جهان سیاست اگرچه با شکســت رو بهرو شد، اما نام او را به عنوان جوانترین زن حزب محافظه کار ســر زبانها انداخت. در همین دوران» دنیس تاچر «از مدیران ثروتمند شرکت نفت انگلیس به او پیشنهاد ازدواج داد. واقعیــت ماجرای ازدواج او را نمیدانیم اما آن طور که فیلم» بانویآهنین «روایت میکند، این ازدواج هم عاشــقانه، هم سیاستمدارانه و هم اقتصادی و نفتی است. یعنی» دنیس تاچر «خیلی عاشــقانه و سیاســتمدارانه به دختر جوان حزب محافظه کار حالی میکند که با پیشینه خانوادگی، پدر خواربــار فروش، مادر خانــهدار، چند مدرک تحصیلی معتبر و چند سال فعالیت حزبی، شانسی برای موفقیت در عالم سیاســت ندارد. باید اجازه بدهد ثروت و نفوذ نفتی «دنیس» به او کمک کند تا نماینده مجلس شود. «مارگارت» با چشمان اشکبار به این پیشنهاد جواب مثبت می‌دهد تا افق‌های تازه عشق و سیاست پیش رویش پدیدار شوند و خودش هم از آن به بعد بشــود (مارگارت تاچر!) البته در این مذاکره و تفاهم عاشقانه و سیاسی، این را هم به شــوهر آیندهاش می‌گوید: «من زنی نیستم که در آشپزخانه و هنگام شستن فنجان قهوه بمیرد. میخواهم این را درک کنی و اگر این را می‌پذیری با هم زندگی کنیم. شیر دزد ســال ۱۹۵۹ سرانجام موفق شد به عنوان نماینده شــهر کوچک «فینچلی» به مجلس راه پیدا کند. او حالا همسر مدیر ارشد نفتی «دنیس تاچر» بود، سابقه کار در دادگستری را داشت و به درجه وکالت ارشد هم رســیده بود. تنها یک سال بعد «هارولد مکمیالن» نخســت وزیر محافظه کار انگلستان »تاچر» را به عنوان معاون پارلمانی خود انتخاب کرد در فاصله سالهای ۱۹۶۴ تا ۱۹۷۰ که حزب کارگر اکثریت پارلمان را به دست آورد و حزب محافظه‌کار تبدیل به اپوزیسیون شد، «مارگارت تاچر» نقش پررنگی در سلسله مراتب قدرت سیاسی بین اعضای حزب محافظه‌کار داشت و زمانی که دوباره حزب محافظه کار به قدرت رسید، نخست وزیر جدید او را به عنوان وزیر آموزش و پرورش معرفی کرد.

 اگر او را بنیانگذار «نئو لیبرالیسم» در انگلستان می‌دانند به دلیل این است که در نخستین ماههای وزارتش گرایشهای نئو لیبرالی خود را آشکار و توزیع شیر رایگان در مــدارس را که دســتاورد حزب کارگر محســوب میشــد، قطع کرد. این ماجرا جنجال بزرگی را در انگلیس سبب شد و لقب «شیر دزد»  را برای او به ارمغان آورد. با این همه او برای رسیدن به جایگاه رهبری محافظه‌کاران، فقط به پنج سال زمان نیاز داشت.

بانوی سرسخت از ویژگی‌هایی که حتی مخالفانش در انگلیس آن را ستوده‌اند، سرسختی و روحیه عجیب و غریبش در رقابت‌ها و جدال‌های سیاســی است. نخستین نشانه‌های این سرسختی را در زمان وزارتش بروز داد و در ســال ۱۹۷۴ وقتی حزب محافظه کار در برابر رقیبش شکست خورد، آشکار شروع به انتقاد از رهبری حزب کرد و بعد هم با او حسابی در افتاد و اعلام کرد قصد دارد نامزد رهبری حزب شــود.

میگویند وقتی پیش از اعــلام نامزدی به دیدن رقیبش، یعنی «ادوارد هیــث» رفت، رهبر حزب بدون اینکه ســرش را بلند کند یــا برایش آرزوی موفقیت کند، فقط گفت: تو موفق نمیشوی! بعد هم عذرش را خواست. نخستین نتایج رأی گیری اما نشان داد پیش‌بینی رقیب درست نبوده است. «مارگارت تاچر» در سال ۱۹۷۵ به رهبری حزب محافظه کار انتخاب شد تا نخستین زنی باشد که به چنین جایگاهی میرسد.

دوران رهبری او بر این حزب ۱۵ سال به طول انجامید. بسیاری معتقدند، سال ۱۹۷۵ و رهبری «تاچر» در واقع آغاز دورانی جدید نه تنها برای انگلیس بلکه برای اروپاســت.

 بانوی ۵۰ ساله، حاال سیاستمدار پخته، سختگیر و بشــدت عمل گرایی بود که در مقام رئیس دولت سایه، فعالیتهای جدی و برنامهریزی برای چهار سال آینده و رسیدن به نخستوزیری را آغاز کرده بود. «اندی بکت» روزنامه‌نگار مشهور بریتانیایی، در کتاب مشهوری که درباره تاریخ رخدادهای سیاسی دهه ۷۰ انگلســتان نوشته اســت، میگوید تاچر بعد از به دســت آوردن رهبری حزب محافظه کار جلسات منظمی با مؤسسه امور اقتصادی IEA در لندن برگزار میکرد.

او حتی برای گسترش عقاید سیاسی - اقتصادی خود سفرهای خارجیاش را هم آغاز کرد چون معتقد بود فقط حضور در پارلمان و حزب نمیتواند صدای او را به تمام جهان برساند. از جمله این سفرها، سفر به آمریکا، دیدار با «کارتر» و سفر به ایران و دیدار با «محمدرضا پهلوی» و برخی مسئوالن ایرانی بود. یک زن را انتخاب کنید ســال ۱۹۷۹ نخســت وزیر شــد. در نخستین مصاحبه‌اش هم گفت: «در سیاست اگر سخنرانی میخواهید یک مرد را انتخاب کنید، اما اگر عمل میخواهید یک زن را انتخاب کنید «! درست مثل فیلم «بانوی آهنین» که مخاطبانش را به دو دســته مخالف و موافق فیلم تبدیل کرد، دوران نخست وزیری «تاچر» هم چه در زمان آغاز و چه پس از به پایان رسیدن، سیاستمداران، مردم و شــخصیت‌های انگلیسی را به دو دسته موافقان و مخالفــان او تقســیم کرد.

 در نقــد دوران سیاستمداری او احکام متناقض و متضادی صادر شــده که از یک طــرف حاکی از احترام عمیق به اوست و از سوی دیگر او را به دالیل مختلف محکوم میکند. گروهی او را مدافع سرسخت و بیرحم سرمایهداری میدانند و معتقدند» تاچر « حاضر بود بسیاری از مردم و طبقه کارگر انگلیس را فدای برنامه‌های خصوصی‌سازی و کوچک‌ســازی دولــت کنــد و گروهی دیگر او را ناجی اقتصاد انگلیس می‌داننــد. در عرصه سیاست خارجی البته بیشتر انگلیسی‌ها با او موافقند و از روابط گرم او با رونالد ریگان و تأثیرگــذاریاش بــر رئیس جمهــور آمریکا، رابطــه بــا گورباچف، ایســتادن پای جنگ با آرژانتیــن و... دفاع می‌کنند.

میراث تباهی مــا ایرانی‌ها هر چه هم که منصفانه به »تاچر» و دوران نخست وزیری‌اش نگاه کنیم باز نمی‌توانیم، خاطرات تلخ سال‌های ۱۳۵۷ به بعد را در روابط ایران و انگلیس فراموش کنیم. با اینکه نخست وزیر پیش از او دولت موقت و انقلابی ایران را به رسمیت شناخته بود، «تاچر» به محض روی کار آمدن اعالم کرد باید در این زمینه تجدید نظر به عمل آید! دولت او از نخستین موافقان پیشنهاد آمریکا برای حمله نظامی به ایران بود.

 در فروردین سال ۱۳۵۹ نیز از تحریم ایران و همچنین عملیات نظامی آمریکا در طبس حمایت کرد. چند روز پس از واقعه طبس، ماجرای حمله به سفارت ایران در لندن شکل گرفت که منجر به شهادت دو دیپلمات ایرانی شد. حمله به کنسولگری ایران، هجوم چند باره به دفاتر هواپیمایی ایرانی، اخراج پنج دیپلمات کشورمان، حمایت از سلمان رشدی و قطع روابط با ایران، حمایت مخفیانه تســلیحاتی از صدام در دوران جنگ با ایران و... از جمله مواردی است که نشان میدهد ایرانی‌ها نمی‌توانند تصویر مناسبی از بانوی به اصطلاح آهنین در ذهن داشته باشند

۶  سال پیش با انتشار خبر مرگش اعلام شد وصیت کرده تا جســدش سوزانده شود. او مُرد، سوزانده و خاکستر شد. خاکستری که خدا میداند آتش زیر آن چه وقت شــعله‌ور خواهد شــد. این خاکستر گویا مانند میراثی برای سیاســتمداران انگلیسی باقی ماند. به قول «طارق علی» فیلمساز و منتقد انگلیسی - پاکســتانی: «میراثی که اساســاً حکایت تباهی و زوال اســت...دولتی کوچــک، پساپادشاهی و رعیتی و وابسته... وابسته به آمریکا تا آن را سرپا نگه دارد.

منبع: روزنامه قدس

انتهای پیام/

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.