مجید تربت زاده/
شاید تا چند سال پیش، پیدا کردن شــباهتهای فکری و رفتاری میان »ترامپ» و بنیانگذار سیاســتهای اســتعماری انگلیس در قبال ایران، یعنی جنــاب «لُرد کرزُن « کار دشواری بود.
اما این روزها با توجه به اقدامهای نژادپرستانه و بعضاً احمقانه رئیس جمهور آمریکا، اگر کمی اهل خواندن تاریخ معاصر باشــید برای یافتن چنین شباهت هایی، زیاد به دردسر نخواهید افتاد.
بخصوص اینکه ما هم برای راحتتر کردن کار شما، »لرد کرزن» را سوژه گزارش امروز کردهایم. البته قرار نیست در این مطلب، با تحریف تاریخ کاری کنیم که شما باور کنید» ترامپ» و «کرزن» در همه چیز، نعل به نعل شبیه هم هستند. یعنی واقعیت این است که با وجود یکی دو شباهت رفتاری، این دو نفر از زمین تا آســمان با یکدیگر تفاوت دارند و فقط» ترامپ» با برخی رفتارهای افراطیاش ســعی میکند ادای آدمهای سیاستمداری مثل «کرزن» را در بیاورد!
کودکی دشوار
برخی از تاریخ نویســان - شاید تحت تأثیر نفرت عمومــی از انگلیــس و انگلیســیها- زندگینامه »جرج ناتانیل کرزن «را با لحنی نوشتهاند که شاید خیلی منصفانه و محققانه نباشد. به یک نمونهاش توجه کنید: «سال ۱۸۵۹ در «دربی شایر» انگلستان به دنیا آمد... نخســتین فرزند از ۱۱ فرزند خانواده »کرزن» به ســبب سرنوشت شــگفتی که از آغاز تولد داشت، مسیر زندگیاش شکل ویژهای یافت... مادرش او را با نهایت ســختی زا یید و سه روز درد زایمانش طول کشــید! این ماجرا در روح مادر اثر گذاشــت به شــکلی که تا پایان عمر این فرزند را بد شگون میدانست و با او رفتار نامناسبی داشت... رفتار مادر، در ســیرت و اخلاق فرزند بی اثر نبود و حتی نوشتهاند که بر نگرش و رفتار «جرج» نسبت به زنان دیگر در بزرگســالی نیز تأثیر گذاشــت.
از هفت سالگی نیز زیر دست پرستار بدسرشتی افتاد .این بانو در کار تربیت او و خواهرانش اختیارات تام داشت و نسبت به کودکان سختگیری بسیار میکرد. این پیشــامد هم در روح او اثری ناگوار گذاشــت.
شــگفتتر آنکه جرج در مدرسه نیز گرفتار مربی خشنی شد و سرنوشت، باز او را دچار حقد و کینه ساخت و اثرات سوء قدرت نمایی و بدمنصبی این مربی، در ذهن او نقش بست... با همه این ناکامیها و گرفتاریهای خانه و مدرسه، وی شاگردی بسیار کاری و ممتاز بود.
سپس به کالج «ایتن» وارد شد و مدارج ترقی را پی درپی پیمود...
جهانگرد
برای یافتن چهره واقعی «کرزن» حتماً لازم نیست به لحظه و نحوه به دنیا آمدنش بپردازیم و برای اثبات اینکه آدم بدسگال، متعصب و مغروری بوده، توجیه و دلایل پیش و پــس از تولد را پیدا کنیم. زندگی و افــکار و رفتار «کرزن» در دو مقطع مهم تاریخی با سرنوشــت ایران و ایرانیها ارتباط پیدا میکند و همین نکته کافی است که ما تلاش کنیم تا جایی که از دستمان بر میآید نگاه دقیقتر و واقع بینانهتری به زندگی او داشته باشــیم.
سیاستمدار انگلیسی یک اســقف زاده است و به همین دلیل از کودکی با روشهای سختگیرانه تحت تربیت قرار میگیرد و قید و بندهای اخلاقی خــاص آن دوره در مورد او اعمال میشود.
منابع تاریخی بسیاری دربارهاش نوشتهاند: «در مدرســه ابتدایی، نبوغ ذاتی خود را نشــان داد و به جوایز لیاقت بسیاری دست یافت و در نامهنگاری و مقالهنویســی مهارت یافت... در ۱۹ سالگی به آکسفورد رفت... دوران پنج سال تحصیل در آکســفورد، او را با بسیاری از مسائل مهم روز و سیاستمداران زمانش آشنا کرد. سخنرانیهایش در »انجمن ادبی آکســفورد» و همچنین مقالاتی که برای روزنامههای لندن مینوشت به شناساندن او در محافل سرشناس و صاحب نفوذ، کمک شایانی کرد و همین شهرت موجب شد تا در سال ۱۸۸۶ برای نخستین بار نماینده مجلس شود...
یک سال بعد هم سفر به دور دنیا را آغاز کند و در نهایت شیفته آسیا شود... آنچه کرزن با دیدی محققانه و ژرف در اثنای این جهانگردی به رشــته تحریر درآورد، به شکل مقالاتی در روزنامه تایمز لندن به چاپ رســید که بعدها در قالب کتابهایش منتشر شد
روی دیگر سکه
اگر فقط به نوشته های بالا بسنده کنیم در این صورت »کرزن» شرقشناســی میشــود که عاشق خاور دور و نزدیک و بیشتر میانه است و بیشتر از اینکه سیاستمدار باشد، آدم دست به قلم، خبرنگار و اهل سفر و سفرنامه نویسی است و نوشته ها و افکارش ظاهراً به سیاست ربطی پیدا نمیکند.
از این دیدگاه »کرزن» را حتی میشود ایرانشناسی دانست که حاصل سفرها و مطالعات طولانیاش درباره ایران را با رنج و زحمت بســیار به کتاب ارزشمند «ایران و مسئله ایران» تبدیل کرده است.
کتابی که خیلیها معتقدند با همه اما و اگرهایش در برخی از فصلها، توصیفها و تحلیلهای منصفانه نیز ارائه میدهد. در این حالت شما محال است میان او و «ترامپ» که به جای سیاست، تجارت بلد است، با خبرنگاران رابطه خوبی ندارد و سایه آنها را با تیر میزند و فقط گاهی ژستهای سیاســتمدارانه میگیرد، شباهتی پیدا کنید.
برای رسیدن به تصویری دقیقتر و منصفانهتر از «کرزن» و افکارش باید به روی دیگر ســکه این نویسنده، شرق شناس و سیاستمدار انگلیسی هم نگاهی انداخت. باید از تاریخ و تاریخنویسان پرسید آیا او فقط به خاطر عشق به شرق، رنج سفرهای طولانی به ایران و سرزمینهای دیگر را به جان میخرد؟ آیا اخبار، تحلیلها و نوشتههایش فقط مورد استفاده روزنامه «تایمز» قرار میگیرد که کارت خبرنگاری آن را در جیب دارد یا دستگاه دیپلماسی و سیاسی انگلیس هم از آنها بهره میبرد؟
دریاچه انگلیسی!
«ایران و مسئله ایران» مهمترین کتابش است و گویا شــهرت این کتاب و همچنین نگارش کتابهایی درباره روسیه و حضورش در آسیای مرکزی و کتابی هم به نام خاور دور، نخستین پست مهم در دستگاه سیاسی را برای او به ارمغان میآورد و معاون وزارت امور هندوستان میشود.
مدتی بعد هم عنوان معاون وزیر خارجه وقت میشــود و پــس از اینکه کتاب مرزهای هندوستان را مینویسد، عنوان «لُرد» به او اعطا میشود تا به عنوان جوانترین نایبالسلطنه، راهی هندوســتان شود.
نمود افکار استعمارگرانه و دیدگاههایی که گاه آشــکارا نژادپرستانه است را از همین دوران میشود در رفتار «کرزن» دید. واقعیت این است که دیدگاههایش در کتاب «ایران و مسئله ایران» یکی از عوامل مهمی است که ماشین استعمار انگلیــس را متوجه اهمیت نقش و جایگاه ایران در منطقه و بلکه تمام آســیا میکند.
او انگلیسیها را خاطرجمع میکند که برای دستاندازی به ثروت تمام نشــدنی در شرق و بخصوص هندوستان و در رقابت با روسیه، پرتغال و دیگر استعمارگران، ابتدا باید بر خلیج فارس و ایران مســلط شد.
او تسلط کامل بر این منطقه را کلید دســتیابی بر مناطق دیگر در خاور دور و نزدیک قلمداد میکند و تلاش دارد دیگر سیاستمداران انگلیسی نیز مانند خودش، خلیج فارس را «دریاچه انگلیسی» تلقی کنند!
قرارداد ۱۹۱۹
افکار «لرد کرزن» حتی در کتابهای ارزشــمند و شرق شناســانهاش، تفاوت چندانی با افکار و رفتار سیاسی او در دوران سیاستمداری و رسیدن به وزارت امور خارجه انگلیس ندارد.
«کرزن» همان تئوریهایی را که زمانی با ظاهر خبرنگاری و در لفافه پژوهشهای شرق شناســی به هم بافته اســت در روزهایی که سیاستمدار شده، به ریاست مجلس میرسد و حتی هدایت دستگاه دیپلماسی استعمار را به عهده گرفته، دنبال میکند. پس خیلی تعجب نکنید اگر او در سال ۱۹۱۹ خیلی سفت و سخت با کمک عوامل داخلی و رشوه بگیر ایرانی، تلاش میکند قرارداد تحت الحمایه شــدن ایران را اجرایی و زمینه سلطه کامل انگلیس بر همه شــئونات سیاسی و اجتماعی ایران را فراهم کنــد.
این قرارداد اگرچه با تــلاش برخی مبارزان و سیاستمداران ایرانی در نهایت اجرایی نمیشود، اما »کرزن» و تئوری هایش، دنباله ماجرا را رها نمیکنند و با کمک به سقوط قاجار، زمینه به قدرت رسیدن رضاخان را فراهم میکنند تا دســتکم تســلط بر جنوب ایران و خلیج فارس را حفظ کنند.
۵ دقیقه
نقل قول معروفی از او هســت کــه البته به دوران سیاســتمداری و نه خبرنگاری و شرق شناسیاش مربوط میشــود: »من حتی پنج دقیقه هم صرف آن نمیکنــم که بپرســم آیا ما محبــوب مردم هستیم یا نه»! این نقل قول را کنار دیگر نوشتهها و حرفهــای او بگذارید کــه روزی خلیج فارس را »دریاچه انگلیســی» و البد ملک شــخصی ملکه قلمداد میکند.
گاه معتقد اســت خدای جنگها امپراتــوری بریتانیا را به عنوان ابزار مشــیت الهی برگزیده و طبقات برگزیده انگلیس ابزار اراده الهی برای هدایت بشریت هستند. زمانی هم ملت ایران را قوم زیر دست مینامد و مینویسد: «تقسیم ایران به مناطق نفوذ و کنترل و نظارت بر آن مســئلهای اســت که با وجود چنین ملت وامانده و فرسوده و حکومتی رو به زوال در آینده، غیر قابل اجتناب به نظر میرسد «. سیاستمدار شرقشناس البته عمرش کفاف نمیدهد تا تحولات آینده ایران را ببیند و پس از پنج سال ماندن در پست وزارت خارجه انگلیس ســال ۱۳۰۳( ۱۹۲۵ )در ۶۶ ســالگی میمیــرد. سیاستمداران انگلیسی اما تا سالها بعد و در رابطه با ایران برای پیاده کردن افکار او تلاش میکنند.
دنیا فرق کرده
اگر تا اینجای مطلب متوجه شباهت افکار و رفتار نژادپرســتانه و قلدرانه ترامپ و «کرزن» نشدهاید، به بخشــی از سخنان رهبر انقلاب در سال ۱۳۹۴ توجه کنید: «آقایان و خانمها در مجموعه هیئت حاکمــه آمریکا مثل انگلیســیهای قرن نوزدهم حرف میزنند... یعنی از دنیــا و از تاریخ، واقعاً دو قرن عقبند! یک جــوری حرف میزنند که فرض کنیــد» لرد کرزن» در یک زمانی در خلیج فارس نســبت به ایران یا نسبت به منطقه حرف میزد... دنیــا فرق کرده. امــروز ابرقدرتها چنین قدرتی ندارند...، عُرضه یک چنیــن کاری را ندارند... بعد هم طرف، جمهوری اســلامی است... فلان کشور عقب افتاده فلان قاره نیست که شما هرچه دلتان بخواهد بگویید «.
نظر شما