تحولات لبنان و فلسطین

۴ اردیبهشت ۱۳۹۸ - ۱۰:۲۸
کد خبر: 653333

55 سال پیش: هنوز مهریه سکه‌ای خیلی باب نشده بود. اگر هم شده بود، همان 12 سکه یا نهایتش 20 سکه بود. خانواده عروس اما این بار انگار خواستند سنگ سنگین بیندازند: «مهریه عروس خانم 100 سکه تعیین می‌شود»!

فؤاد آگاه/

55 سال پیش: هنوز مهریه سکه‌ای خیلی باب نشده بود. اگر هم شده بود، همان 12 سکه یا نهایتش 20 سکه بود. خانواده عروس اما این بار انگار خواستند سنگ سنگین بیندازند: «مهریه عروس خانم 100 سکه تعیین می‌شود»! حساب کرده بودند خانواده داماد چانه می‌زنند و سکه‌ها را نصف می‌کنند و مهریه می‌شود 100 سکه که بازهم برای خودش بی سابقه است. داماد اما همه را حیرت زده کرد: ما از شما خواهش می‌کنیم مهریه را بکنید 400 سکه...400 تا...نه یکی کم، نه یکی زیاد....

31 سال پیش: «‌هادی آریایی» 17 ساله و متولد تبریز است. هادی، فرزند همان مردی است که در مراسم خواستگاری جوگیر شده و چون گلویش حسابی پیش عروس آینده گیر کرده بود، از دهانش پریده و 200 سکه مهریه را 400 سکه کرده بود! هادی پیش از این دوبار به جبهه رفته و این بار هم پدر و مادرش را برای بار سوم راضی می‌کند و هر جور هست راهی جبهه می‌شود. رفتنِ سوم اما بازگشتش مثل دفعه‌های قبل نیست. «هادی» در عملیات «بیت المقدس 4» در منطقه «شاخ شمیران» به شهادت می‌رسد.

چند سال پیش: «تیمور آریایی» همان جوان 50 سال پیش و پدر شهید فعلی است که اتاق فرزند شهیدش را مثل موزه درست کرده و با یاد و خاطرات شهید 17 ساله‌اش زندگی می‌کند. با اصرار دوستانش برای مراسم افتتاح مدرسه‌ای می‌رود که خیّران آن را ساخته‌اند. در مراسم اعلام می‌شود که ساخت مدرسه دیگری نیز آغاز شده و البته فعلاً لَنگِ 20 میلیون تومان پول است تا کامل شود. پدر شهید پا پیش می‌گذارد، قول می‌دهد و 20 میلیون تومان را هر جور هست جور می‌کند تا مدرسه ساخته شود. وقتی برای مراسم افتتاح می‌رود و نام فرزندش را بالای سردرِ مدرسه می‌بیند، اشکش سرایز می‌شود و نذر می‌کند در 13 استان کشور کار تعمیر و یا ساخت مدارس را به عهده بگیرد.

امسال: اشتباه نکنید! «تیمور آریایی» کارخانه‌دار یا سرمایه‌دار، تاجر و سلطان سکه نیست. بازنشسته وزارت کشاورزی است. اما می‌گوید پول‌های کمک به ساخت مدرسه را از محل همان 400 سکه مهریه همسرش تأمین می‌کند! تیمور بعدها متوجه می‌شود پول مهریه به گردنش است و باید آن را بپردازد. شروع به پس‌انداز در بانک می‌کند تا به مرور دینش را ادا کند. عروس خانم چند سال بعد متوجه می‌شود و مهریه‌اش را می‌بخشد. «تیمور» هم بخشش همسرش را جور دیگری جبران می‌کند... پول‌های پس‌انداز شده زیاد شده و بانک سود خوبی بابت آن‌ها می‌دهد. سودی که تیمور و همسرش همه آن را خرج نذرشان می‌کنند و در شهرها و روستاهای محروم مدرسه می‌سازند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.