من نمیدانم زندگی خصوصی و حرفهای من به دیگران چه ارتباطی دارد؟ خوب بود مینشستم در محافل دود و عود شعر میگفتم، یا میرفتم مجیز آقای دکتر مهندس پروفسور مهآفرید امیر خسروی را میگفتم صاحب چند میلیارد تومان میشدم یا وارد محافل سیاسی و احزاب میشدم شاید گوشه چشمی به من هم بیندازند و فعال سیاسی یا نامزد انجمن شهر و مجلس شورای اسلامی شوم؟ دلم میخواهد تمام اوقاتم را کتاب بنویسم! به کسی چه مربوط است؟
آدمهایی که ده بیست سال پیش یک پایشان کفش و یک پایشان گیوه بوده، اکنون مثل آب خوردن لندن و پاریس و برلین و توکیو و پکن میروند؛ برای هواخوری به المپیک لندن و برج ایفل سر میزنند! من هنوز بالای برج میلاد نرفتهام! ندیدهام آن بالا تهران چه حال و هوایی دارد؟ به هر ترتیب این روزها کمتر از خانه بیرون میروم، آنقدر سرم به کار شیرین تحقیق و نگارش گرم است که خوشبختانه حتی به میهمانیها هم کمتر میروم. در عوض هر وقت بیکارم روی تراس آپارتمان مینشینم و کوچه روبرو را نظاره میکنم و دلم باز میشود.
مدتی است متوجه موضوع عجیبی شدهام! چند گربه در کوچه روبروی خانه ما پرسه میزنند که در زیبایی و ظرافت نمونه گربه معروف ایرانی هستند که در جهان شهرت دارد. یکی از این گربهها از قرار معلوم، پدر دودمان، دیگری مادر و چهار پنج تا هم توله گربهها هستند. برخی از همسایگان برای این گربهها در ظرف یک بار مصرف غذا میگذارند که طفلکیها از گرسنگی نمیرند.
حیوانات اهلی ایران در زمره مظلومترین و بیپناهترین حیوانات جهان هستند. لابد در جراید خواندید که گرگی به گله گوسفندان متعلق به دو خواهر شبان زده و هشت گوسفند را تکه پاره کرد! آن دو خواهر با گریه و ناله میگفتند محیط زیست دستور داده به گرگها کاری نداشته باشید و آنها را بدون آسیب رساندن در کمال احترام تحویل ما بدهید. ملاحظه میفرمایید قرطاس بازی چهها میکند. تمام سلاحهای ساچمهزنی را جمع کردهاند.
شبانان و گلههایشان را به امان خدا رها کردهاند! در حقیقت گرگهای گرسنه را به جان گلهها انداختهاند. در نهایت تنبلی به وظایف خود عمل نمیکنند و چوپانان بیچاره را در برابر گرگ درنده تنها و بیپناه گذاشتهاند.
چند روز پیش هم جراید خبرداده بودند ببر یا پلنگی باز تعدادی گوسفند را دریده است. در گذشته در دهات نیروهای انتظامی حاضر بودند، تفنگی داشتند و شر این درندگان را از مردم میکندند. حالا وحوش عزیز شدهاند! معلوم نیست چرا آنها را در محوطههایی محصور نمیکنند که سراغ گله مردم نروند؟
به هر ترتیب اخیراً متوجه نکته عجیبی شدم. در میان غذاهایی که مردم برای خانواده گربه نژاد محله ما میآورند، غذاهای خانگی مانند بقایای مرغ و گوشت گوسفند و هر نوع غذای خانگی مورد استقبال گربهها قرار میگیرد و چه ادب و نزاکتی دارند اعضای این خانواده- ابتدا پدر و مادر غذاهای داخل ظروف را میخورند، سپس کنار میروند و در حال لیسیدن دهان و دستان خود به بچهها اجازه میدهند به ظروف نزدیک شوند و صرف غذا کنند. من دیدم گربهها تمام غذاها را خوردند اما به مقادیری کالباس و سوسیس که اتفاقاً زیاد هم بود لب نزدند! حتی آثار بیمیلی و اشمئزاز در صورتشان ظاهر شد!
فوری کنار رفتند و سوسیسها و کالباسها دست نخورده ماند! به فکر فرو رفتم آیا وجود نیترات و انواع مواد مصنوعی یا سیر داخلی کالباس و سوسیسها سبب تنفر گربهها شده است یا علت دیگری باعث شده است.
خلاصه مدتی است دچار بعضی از وسواسها شدهام که در کالباس و سوسیس وطنی چه مواد خطرناکی وجود دارد که گربهها نمیخورند، اما غذای خانگی از گوشت سرخ و سفید و ماهی و کله ماهی و حتی چلو باقلاقاتق را که پر از سیر است و هر غذای دیگری را میل دارند و لب و چنگال خود را هم میلیسند. کسی به من بگوید ماجرا چیست؟
۳۱ مرداد ۱۳۹۱ - ۰۰:۱۱
کد خبر: ۶۵۴۸۵
این روزها، روزهای بسیار شیرینی است. سرم به کار نوشتن چندین کتاب تاریخی و تحقیقی گرم است. حسودی کوردل گفته بود: آقای فلانی سالی پنج شش جلد کتاب حجیم مینویسد.
زمان مطالعه: ۳ دقیقه
نظر شما