* در مورد «ابری که از مقابل ماه میگذرد» که به تازگی منتشر شده و در نمایشگاه امسال رونمایی شد، بگویید آیا این مجموعه هم ادامه مجموعههای پیشین شماست؟
مجموعه «ابری که از مقابل ماه میگذرد» در ادامه آثار قبلی، شعر سپید است و محتوایش همان مسائل انسانی و اجتماعی است.آنچه در این کتاب بسیار پررنگ است «سؤال» است. پس از ۴۰ سالگی انسان احساس میکند بخش زیادی از عمرش گذشته و باید تکلیفش را با دنیا، شعر و همه چیز روشن کند، او در مقابل دنیا ایستاده تا از آن سؤال کند. بنابراین روح پرسشگری در سراسر کتاب وجود دارد. برای من ۴۰ سالگی مثل هفت سالگی پر از پرسش بود انگار پس از ۴۰ سالگی تازه با دنیا روبهرو شدم و چیزهایی که ساده از کنارشان رد شدم برای من پر از سؤال شده بود. عنوان کتاب را از نخستین شعر مجموعه انتخاب کردم. یک روز موقع غروب داشتم پیاده روی میکردم و ماه میخواست طلوع کند، ابری مقابل او ایستاده بود و من حس کردم آن ابر در آن شرایط که روبهروی ماه است و دارد به چشمهای ماه نگاه میکند چه حسی را تجربه میکند و همین سبب شد سطر اول سروده شود «ابری که از مقابل ماه میگذرد / چه حسی دارد» و بندهای دیگر. وقتی این را در صفحه شخصیام گذاشتم دایرکت من پر از سؤال شد که این شعر تمام نشده؟ اینکه این شعر توانسته بود تا این حد در ذهن مخاطب جاری شود برای من شیرین بود. به هر حال من با این مجموعه تجربه ۴۰ سالگیام را با دیگران به اشتراک گذاشتم.
افرادی که شعرهای این مجموعه را خواندهاند حرکت رو به جلویی در این شعرها دیدهاند و البته خودم این حس را داشتهام که من در کنده شدن از حالات شخصی و جهانیتر اندیشیدن موفق بوده ام. البته این تفکر را با جزئیات ملموس زندگی امروز بیان کردن، راحت نبود، چون ما عادت کردهایم مسائل پیچیده را با زبان پیچیده بگوییم و من فکر میکنم در این مجموعه موفق شدهام مسائل پیچیده را به سادهترین زبان بگویم. من تلاش کردهام پیچیدهترین مسائل انسانی، اعتقادی، عرفانی و اجتماعی را به ساده ترین صورت و با استفاده از عناصر روزمره بیان کنم.
* به نظرتان استفاده شما از المانهای خاص و آنچه مخاطب در روزمره با آن روبهرو است چقدر در جلب مخاطب تأثیر داشته است؟
** یکی از من پرسیده بود شما میخواهید با آوردن عناصر و المانها شعرتان را زنانه کنید، در حالی که چنین نبوده. من زن هستم و در مورد هر چیزی نظر بدهم نظرم زنانه است، به هر حال شعر هم نوعی نظر دادن و بیان دیدگاه است و طبیعی است که من نظراتم را با عناصر مردانه بیان نکنم چون تجربه اینچنینی ندارم و طبیعی است با آنچه در زندگی روزمره با آن درگیرم صحبت کنم. این ربطی به زنانه بودن و مردانه بودن ندارد. اتفاقاً من اشعار کوتاهی دارم که بزودی به زبان ترکی- استانبولی منتشر میشود. پیش از این، من فکر میکردم در ترجمه، بخش زیادی از عاطفه از بین میرود، اما کسی که این شعر را ترجمه کرد به من گفت این شعرها را ترجمه کرده و هر جا آنها را خوانده است برای ترک ها تأثیرگذار بوده، علت این مسئله همین است که من مفاهیم را پیچیده نکرده و تلاش نکردهام برای بیان عاطفه و اندیشه دنبال عناصر دور از دسترس باشم.
مفاهیمی مثل مرگ، جدایی و تنهایی، مفاهیم عمیق انسانیاند که باید با زبان ساده مطرح شوند، چون زبان پیچیده سبب میشود شعر براحتی ترجمه نشود و در ترجمه با مشکل مواجه شود و تأثیرگذاریاش را از دست بدهد.
* شما جزو شاعرانی هستید که آثارتان در فضای مجازی مورد اقبال قرار گرفته است و حتی پیش از اینکه در جشنواره فجر جایزه بگیرید مردم آثار شما را میخواندند. فضای مجازی را چقدر در رشد شعر مؤثر میدانید؟
** فضای مجازی در شناخته شدن شاعر سهم زیادی دارد. در این فضا ارتباط با مخاطب بسیار راحت است و سبب میشود شاعر راحت بازتاب آثارش را در جامعه ببیند، وقتی هم که بازتاب را میبیند هم انگیزه بیشتری برای نوشتن پیدا میکند و هم متوجه نقاط ضعف و قوت اثرش میشود. البته من زیاد اهل تئوریهای ادبی نیستم و اعتقادی هم به آن ها ندارم، اما به نظرم ماندگاری یک شاعر و شعر در جامعه ارتباط مستقیمی به مخاطب دارد و شاعری که نتواند با مخاطب ارتباط برقرار کند حتی اگر بر اساس نظر منتقدان آثارش خوب و تأثیرگذار باشد، مطمئناً شاعر خوبی نیست و شعر تأثیرگذاری نسروده است.
اما این فضا در فروش مجموعههای شعر تأثیر نداشته و شاید تأثیر معکوس هم داشته باشد، چون وقتی مخاطب اشعار را در صفحههای شخصی شاعر میبیند رغبتی نمیکند کتاب را بخرد. البته من شاعری نیستم که دنبال فروش کتاب باشم و به شعر به عنوان درآمد نگاه نکردهام. شاعر باید کارخودش را بکند و به فکر کسب درآمد از شعر نباشد که اگر شخصی چنین نگاهی به شعر داشته باشد، عمل غیرشاعرانهای مرتکب شده است. من هیچ وقت نمیروم در غرفه ناشرانی که کتابهای من را میفروشند پشت پیشخوان بایستم و مردم را با حضورم وادار به خرید کتابم کنم، به نظرم این کار واقعاً غیر شاعرانه است. شعر اگر صداقت و عاطفه داشته باشد، همه جا مسیرش را پیدا میکند. من اگر ببینم شعری خوب است آن را به اشتراک میگذارم، چون با این شرایط اقتصادی خیلیها امکان خرید کتاب ندارند.
یکی از آفتهای فضای مجازی هم ارائه هر نوع شعری است بدون اینکه بر آنها نظارتی انجام شود. هر چند زمان داور خوبی است و شعرهای خوب از الک زمان میگذرند اما به هر حال نیاز به دیده شدن سبب شده همه دست به شعر و دست به قلم شوند. البته شوهایی هم هست، بخصوص در شعر زنان، شاعران زن فکر میکنند اگر شعرشان را با تصویر رنگیشان منتشر کنند حتماً مخاطبپسند است.
* شما موفق به دریافت جایزه شعر فجر هم شدهاید. جایزههای ادبی چقدر در معروفیت و شناساندن شاعر به جامعه کمک میکنند؟
* اصلاً جایزهها تأثیر ندارند. نخستین کتاب من در سال ۸۸ برگزیده جایزه گام اول شد. آن موقع کسی من را نمیشناخت اما کتابم دیده شد. اگرچه که گفتند نتیجه عوض شده و من کنار گذاشته شدم، اما به هر حال کارم توسط داوران دیده شد و اگر آن زمان فضای مجازی به این صورت بود حتماً این اتفاق را منتشر میکردم تا بتوانم حق خودم را بگیرم.
از همین رو میگویم جشنوارهها نهتنها تأثیر ندارند بلکه سبب میشوند مقابل پای شاعر سنگاندازیهایی هم بشود و گاهی برنده شدن در جشنوارهای برای شاعر دردسر ایجاد میکند. اتفاقی که با برگزیده شدن در جشنواره شعر فجر برای من رقم خورد. چون همه خودشان را صاحب حق میدانند و فکر میکنند حقشان ضایع شده که برنده نشدهاند. وقتی من برنده شدم برای من حاشیهسازیهایی شد، حتی شعرهای دهههای قبل را منتشر کرده بودند تا نشان دهند شاعر ضعیفی برنده این جایزه شده است، در حالی که شاعر هر چه بیشتر پیش میرود شعرش پختهتر میشود، اما منتقدان شعرهای اول من را محل قضاوت قرار داده بودند؛ البته این رفتارها برای من اهمیتی نداشت.
*پس از تجربه چند دهه سرودن شعر، مهمترین آفت شعر امروز را چه می دانید؟
** یکی از آفتهای شعر امروز این است که بسیاری از شاعران جوان امروز وانمود میکنند که شاعرند اما هنوز به مرحله سرودن و انتشار اثر نرسیده اند. بدون آنکه تجربه بزرگی از عشق، عرفان، خدا و یا مرگ داشته باشند آن را در شعرشان وانمود میکنند . البته شاعر نمیتواند مخاطب را فریب دهد و این شعرها تاثیری هم در مخاطب نمیگذارد . صداقت و عاطفه دو عنصر مهم شعر است که می تواند مخاطب را درگیر کند. کسی که میخواهد شاعر باشد باید خودش را وقف شعر کند و در لحظه سرودن شعر، به مخاطب، نشر و یا فروش کتاب فکر نکنند. فقط باید درونش را آن قدر زلال کنند تا شعر به او اعتماد کند و به روح و مغزش راه پیدا کند. در این صورت نیازی به فریب دادن مخاطب نیست. چون مخاطب از جنس روح شاعر است ، مخاطب از آنچه از جان شاعر برآمده را درک می کند و بر جانش مینشیند.
آسیب بعدی نشر کتاب است زمانی مجوز ارشاد بر کتاب ، به گونهای مهر تأیید بود و فکر میکردیم کتابی که مجوز گرفته و فلان ناشر چاپ کرده، حتماً کتاب خوبی است در حالی که الان فقط حساسیت مجوزها همان حساسیت سیاسی است و ناشران هم به خاطر مسایل اقتصادی هر مجموعه ای را منتشر میکنند . این همه کثرت مجموعه شعر عجیب است. سالی که من جایزه گرفتم کتاب من از میان 5 هزار و خردهای اثر انتخاب شده بود مگر یک زبان چقدر قابلیت دارد که 5 هزار کتاب شعر در یک سال منتشر شود؟ هیچ جای دنیا چنین اتفاقی نمیافتد.
الان هم حساسیت ارشاد و هم حساسیت ناشر و هم حساسیت شاعر کم شده است. شاعران به خودشان زمان نمیدهند و بدون مطالعه و آشنایی با ادبیات کلاسیک و پیشینه ادبی دست به انتشار مجموعه شعر میزنند. و همه این ها مخاطب را به مجموعهها بدبین کرده است.
*یکی دیگر از مهم ترین مسایلی که گریبان شعر امروز را گرفته، بی میلی ناشران در انتشار مجموعه های شعراست. فکر میکنید چرا این اتفاق رخ داده است؟
** چون مخاطب مجموعه شعر کم شده است. انگار شاعران دو دسته شدهاند، عدهای رفتهاند سراغ تئوری و بازیهای زبان و مخاطبشان را از دست دادهاند و در کنار این ها جریانهای شعری ایجاد شده که خودشان را خیلی قبول دارند و بقیه را شاعر نمیدانند در حالی که فقط خودشان میتوانند شعر هم را بخوانند. به نظر اینها شعر فقط در زبان اتفاق می افتد و نه در معنا.
آسیب دوم را دسته دومی می زنند که فقط دنبال مطرح شدن هستند و دوست دارند به آن ها گفته شود شاعر. این ها هر چیزی را مینویسند و اسمش را شعر می گذارند. کافی است مخاطب دو کتاب از این دو دسته بخرد و از شعر و شاعر امروز ناامید شود و ترجیح دهد رمان دسته چندم فلان نویسنده را که روی تجدید چاپهایش مانور داده میشود، خریداری کند.
انتهای پیام/
نظر شما