هر چقدر هم تلاش کنیم در نهایت سالی چند روز می توانیم به دامان طبیعت برویم و باید با همین شــهرها بسازیم. شهرها اما خســته کنندهاند، زیرا هیچ معنایی ندارند. معماری در تبریز با تهران فرقی ندارد و در شــهرکرد با تربت جام.
انقلاب اســلامی بر سرعت عمران شهری افزود و ساخت و سازهای بسیاری در سالهای پیروزی انقالب اسلامی انجام گرفت که قابل کتمان نیست، ولی محوطهسازی و معماری مظلوم ماند.
کم و بیش میتوان گفت هیچکدام از بناها و میدانهای مهمی که در این سالها ســاخته شدهاند، هویت ندارند. تا دلتان بخواهد ساختمان ، راه ، میدان و پل ساختهایم، ولی یک سی و سه پل جدید نداریم. حتی در ساختن اماکن مذهبی و هویتی هم همین بال ما را رها نکرده است.
حرم امام (ره) شباهت معقولی به هیچ یک از حرمها و مزارهای تاریخ ما ندارد. معماری بی هویتی که با تجمل و بدون ایده مشخصی موجب شده است یکی از مهمترین داشتههای فرهنگی انقلاب اســلامی را به دست خودمان تخریب کنیم.
تخریب کردن هویت با ساختن اتفاق نوبری است که ناشی از غفلت و ناآگاهی ماست. امام مستضعفان جهان به لطف بیدقتی متولیان مرقدش حالا حرمی دارد که شبیه تالارهای اشــرافی اســت و در گلوی همه ما چون بغضی گیر کرده است.
خیابانها و پلها و ســاختمانهای بسیاری ســاختهایم، ولی به معماری و هویت آنها نیندیشیدهایم. بوستانها هم همیناند. راه نجات ما این است که هویت را در شهرها جدی بگیریم.
شمس تبریزی می گوید من اگر کسی را نیابم با همین در و دیوار انس میگیرم تا بتوانم ساعتی بودن را در هر جایی تحمل کنم. در و دیوارهــای مدرن اما هیچ بویی از انس ندارند. آنها حتی هویت مدرن هم ندارند. ما با انبوه سازههایی رو به روییم که امکاناتی به ما می دهند، ولی معنایی ندارند.
طبیعی است که انسان از بیمعنایی خسته شود. اگر معنا باشد همه چیز زندگی را می شود پذیرفت. ما باید به معنای اشیا، خیابانها و ساختمانها فکر کنیم و در حد ممکن در شــهر در حال مدرن شــدن به هویت، تاریخ و فرهنگ خودمان و طبیعت احترام بگذاریم. انبوه ساختمانهایی که در کنار هم بیهیچ معنای درستی چیده شدهاند طبیعی است که ما را خسته کند.
انتهای پیام/
نظر شما