سر و ته «آبه» را که بزنی، رگ و پیاش میرسد به دنیای سیاست. یعنی «شینزو» کسی است که از دوران کودکی به همراه پدر، پدربزرگ، عمو و جد اندر جدش خاک سیاست ژاپن را خورده و طبق همان ضربالمثل معروف که میگوید «گرگزاده عاقبت گرگ میشود» (دور از جان شینزو و جد و آبادش البته) شینزو هم دست آخر راه سیاست را انتخاب میکند تا مثل پدر، ادامهدهنده شغل آبا و اجدادیاش باشد.
البته برخی از رسانههای ژاپنی میگویند «شینزو» آن قدر کشته مرده سیاست است که حتی اگر پدرش وزیر امور خارجه نبود، ژن یکی از بزرگترین خاندانهای دست راستی ژاپن را نداشت و دست پرورده حزب دست راستی لیبرال، یعنی همان حزب حاکم بر ژاپن به حساب نمیآمد؛ باز هم میرفت به دنبال یاد گرفتن الفبای سیاست و دست آخر هم احتمالاً سر از دنیای سیاست درمیآورد.
فسادهای خانمانسوز
هیچ کس اتفاقی تبدیل به جوانترین نخستوزیر تاریخ کشورش نمیشود. یعنی جدا از زد و بندهای سیاسی که در همه جای دنیا نخستین رُکن رسیدن به قدرت به حساب میآید، باید جنم نخستوزیر شدن در سن 51 سالگی را داشته باشی تا نمایندگان باسابقهتر و مسنتر پارلمان و حزب، کرسی قدرت را به تو واگذار کنند. البته اشتباه نکنید! «آبه» آن قدرها هم جوان نیست و لقب جوانترین نخستوزیر تاریخ ژاپن برمیگردد به حدود 13 سال پیش یعنی زمانی که برای نخستین بار به عنوان نخستوزیر کشورش انتخاب شد.
شینزو آبه متولد 1954 است و در حال حاضر 64 سال از عمرش میگذرد و دومین و طولانیترین دوران نخستوزیریاش را طی میکند. آبه پیش از این هم یک بار در سال 2006 در حالی که 51 سال داشت، به عنوان رهبر حزب لیبرال دموکرات ژاپن به نخستوزیری رسید. جوانترین نخستوزیر تاریخ ژاپن لابد چوب جوانی و بیتجربگیاش را خورد که کابینهاش را از میان آنهایی انتخاب کرد که نباید! در نتیجه، فسادهای مالی پی در پی کابینه شینزو آبه، صدای مردم ژاپن را درآورد و محبوبیت نخستوزیر منتخب که با اکثریت آرا به نخستوزیری رسیده بود، بیش از 29درصد افت کرد.
فساد مالی چیزی نیست که ژاپنیها به راحتی با آن کنار بیایند، به همین خاطر نه فقط شینزو آبه بلکه حزب لیبرال دموکرات هم قربانی فساد چند تن از وزیران کابینه شد تا در انتخابات آینده پارلمان ژاپن، اکثریت کرسیها نصیب حزب رقیب بشود. اعتراضهای مردمی، فشارِ پارلمانی که حالا در دست حزب رقیب افتاده و بدنامی وزیران کابینه، شینزو آبه را مجبور به استعفا کرد آن هم در حالی که فقط یک سال از دوران تصدیاش بر منصب نخستوزیری میگذشت.
عروسک خیمه شب بازی؟
شینزو آبه با وجود کارنامه پر و پیمان سیاسی خانوادگی، هیچ وقت حاضر نشده در حضور رسانهها حرفی از خانوادهاش بزند. با این وجود اما میشود اطلاعات دست و پا شکستهای از جد و آباد شینزو به دست آورد! پدربزرگش، «نابوسوکه کیشی»، یکی از مهرههای دانه درشت سیاسی و نظامی در جنگ جهانی دوم بوده که از وزیران اصلی کابینه نظامی «ژنرال توژو» به حساب میآمده است. «ژنرال توژو» همان کسی است که ابتکار حمله به یکی از اصلیترین پایگاههای نظامی آمریکا به نام «پرل هاربر» را به خرج داد. حملهای که بعدها بهانهای شد برای ورود رسمی آمریکاییها به جنگ جهانی دوم، برگشتن ورق به سود متفقین، تغییر سرنوشت جنگ، بمباران اتمی «هیروشیما» برای جبران شکست در نبرد «پرل هاربر» و در نهایت کشته شدن 220 هزار شهروند ژاپنی. پدربزرگ شینزو البته در سال 1945 یعنی در روزهای پایانی جنگ به عنوان یکی از مبتکران حمله به «پرل هاربر» و انجام جنایت جنگی دستگیر شد اما سه سال بعد، پیش از اینکه در دادگاه «توکیو» محاکمه شود، به طور ناگهانی از زندان آزاد شد! بعدها مشخص شد دلیل آزادی «کیشی» شروع جنگ سرد و تغییر رویه در سیاست خارجی آمریکا برای تقویت و قدرت گرفتن جناح راست در ژاپن برای مقابله با نفوذ شوروی بوده است. لابد به همین خاطر هم بود که «کیشی» به عنوان یکی از مهرههای اصلی جناح راست، 9 سال پس از آزادیاش نخستوزیر شد تا چند پیمان امنیتی مهم با ایالات متحده امضا کند!
سرنوشت پدربزرگ شینزو عجیب و غریب است اما برخی رسانههای مخالف دولت ژاپن میگویند سرنوشتش مو نمیزند با سرنوشت امروز نوهاش که با شعار «افزایش همکاری امنیتی با آمریکا» روی کار آمده و در ازای سکوت در برابر افزایش حضور نظامی و پایگاههای نظامی آمریکا در این کشور و اجرای مو به موی اوامر سیاستمدارهای آمریکایی؛ حمایت دولت این کشور را برای خودش خریده تا دوران نخستوزیریاش به لطف حمایت آمریکا، به طولانیترین دوره نخستوزیری در تاریخ ژاپن تبدیل شود.
در اشغال آمریکا
وقتی حرف از افزایش پایگاههای نظامی آمریکا در ژاپن میزنیم، خیال نکنید این حرفمان روی هواست! طبق آخرین آمار، حضور نظامیان آمریکایی در ژاپن در سالهای اخیر رو به افزایش بوده است و در حال حاضر 23 پایگاه نظامی و بیش از 50 هزار سرباز و نیروی آمریکایی در این کشور فعالیت میکنند. لابد به همین خاطر است که بسیاری از کارشناسان سیاسی معتقدند ژاپن به «بچه حرف گوش کنِ آمریکاییها» تبدیل شده است و با وجود اینکه دومین بودجه نظامی دنیا را در اختیار دارد، هنوز جرئت نکرده نظامیان آمریکایی را از خاکش بیرون کند. نیروهای نظامیای که از 75 سال پیش وارد خاک ژاپن شدهاند و در مقاطعی با قوانینی مشابه به قانون «کاپیتولاسیون» در ژاپن زندگی کردهاند. علی علیزاده در این باره در اینستاگرام نوشته است: «سربازان آمریکایی حتی وقتی به زنان ژاپنی تجاوز کردهاند، در داخل ژاپن محاکمه نشدهاند و به آمریکا بازگردانده شدهاند. یعنی همان قانون تحقیرآمیز کاپیتولاسیون. مطمئنم ژاپنیهای بسیاری آرزو داشتند رهبر آنها اگر نمیتوانست آمریکا را از منطقهشان اخراج کند، حداقل از خاک خودشان بیرون کند».
میانجیِ موروثی
برخلاف خیلیها که خیال میکنند «شینزو آبه» برای نخستین بار است که پایش را به کشورمان میگذارد، باید بگوییم این دومین سفر آبه به ایران است. نخستین سفرش هم برمیگردد به سال 1362 که همراه پدر به ایران آمد. پدرش «شینتارو آبه» وزیر وقت امور خارجه ژاپن هم مثل امروزِ شینزو، نقش میانجی را داشت و آن سال برای میانجیگری میان ایران و عراق برای پایان دادن به جنگ به کشورمان سفر کرده بود. شینتارو در این سفر همراه فرزندش با علی اکبر ولایتی، وزیر خارجه و آیتالله سیدعلیخامنهای، رئیس جمهور وقت دیدار و گفتوگو کرد.
شینزو که سی و اندی سال پیش به عنوان فرزند یک دیپلمات به تهران آمده بود، احتمالاً فکر نمیکرد در سفر اخیرش به تهران، با واکنش سفت و سخت مقامات کشورمان درباره پیشنهاد مذاکره با آمریکا روبهرو شود و مثل سی و اندی سال پیشِ پدرش، دست خالی تهران را ترک کند؛ البته این بار نه به عنوان یک جوان عاشقپیشه سیاست بلکه به عنوان بالاترین مقام سیاسی ژاپن.
دستهای خالی
روزنامه نیویورک تایمز در مقاله تحلیلیاش درباره سفر شینزو آبه به تهران مینویسد: «آبه در سفر خود حامل هیچ پیامی از رئیسجمهور آمریکا نیست. به گفته مقامات دولتی آمریکا، شینزو آبه قصد ندارد نقش میانجی میان تهران و واشنگتن را ایفا کند. او حتی برای کاهش دادن تنش میان ایران و آمریکا با سختی مواجه است. اگرچه ژاپن از روابط خوبی با هر دو کشور برخوردار است، اما توانایی کمی برای تأثیر بر اختلافات کنونی میان آنها دارد. تنها برگ برنده او روابط دوستانهاش با ایران و خواست همیشگی توکیو برای برقراری ثبات در خاورمیانه است که بخش اعظم نفت خود را از آنجا تأمین میکند».
ترامپ هم پس از بازگشت آبه از تهران در صفحه توییترش مینویسد: «اگرچه سفر نخستوزیر آبه به ایران برای دیدار با آیتالله خامنهای را بسیار قابل تمجید میدانم، اما من شخصاً احساس میکنم که هنوز حتی برای فکر کردن به یک توافق [بین ایران و آمریکا] بسیار زود است، نه آنها [برای توافق] آمادهاند و نه ما».
اما هیچ جوره نمیشود باور کرد نخستین سفر نخستوزیر ژاپن به ایران که در نوع خودش بیسابقه به حساب میآید، تنها برای تأکید بر نظم منطقه بوده است! حتی خوشبینترین کارشناسهای سیاسی هم توجیهی به جز میانجیگری میان ایران و آمریکا برای سفر آبه به کشورمان پیدا نمیکنند. البته همان کارشناسها خطاب به رسانههایی که از همان بدو ورود آبه به کشورمان، خودشان را برای قبول میانجیگری ژاپن و مذاکره با آمریکا به آب و آتش زدهاند، میگویند: از این میانجیگریها چیزی در نمیآید و بهتر است به فکر نان باشیم که «شینزو» و میانجیگریهایش آبه!
انتهای پیام/
نظر شما