قدس آنلاین: «شبی که ماه کامل شد» تازهترین ساخته نرگس آبیار این روزها در حالی به فروش نزدیک به 14 میلیاردی خود ادامه می دهد که با صدرنشینی در جدول هفتگی فروش همچنان مورد استقبال و توجه سینمادوستان است. فیلمی که در سی و هفتمین جشنواره فجر نیز مورد توجه منتقدان و تماشاگران قرار گرفت و با نامزدی در ۱۳ رشته این جشنواره، توانست ۶ سیمرغ بلورین بهترین فیلم، کارگردانی، بازیگر نقش اول مرد، نقش اول زن و نقش مکمل زن و بهترین چهرهپردازی را به خود اختصاص دهد. به بهانه اکران این فیلم و استقبال مخاطبان از این فیلم قدس با دو تن از منتقدان سینما پیرامون نقاط ضعف و قوت این فیلم به گفتوگو نشسته است که در ادامه میخوانید.
رضا درستکار، منتقد سینما درباره این فیلم میگوید: من فیلمهای قبلی خانم آبیار را دوست نداشتم و حس سینمایی از هیچ کدام آنها دریافت نمی کردم اما وقتی فیلم «شبی که ماه کامل شد» را دیدم به نظرم آمد تجربههایی که خانم آبیار سابقاً در فیلمسازی کسب کرده بودند به درجهای رسیده که میتوان راجع به این فیلم و کارگردانی آن صحبت کرد. فراموش نکنیم که بخش مهمی از جریان سینما از طریق تجربه کسب میشود، به ویژه کارگردانهایی مانند خانم آبیار که از حوزه دیگری مانند نویسندگی به حوزه فیلمسازی قدم گذاشتند و ساختارهای سینمایی را به خوبی نمیشناسند اما میبینیم که پس از ساخت سه چهار فیلم، یک اثر قابل قبول را تولید کردهاند.
یک واقعه تاریخی به عناصر دراماتیک تبدیل شده است
وی در ادامه افزود: خانم آبیار در زمینه تولید و پروداکشن کار خودش را در این فیلم بسیار خوب انجام داده است، همچنین کار ارزشمند و زیبایی که در فیلمش میبینیم این بوده که یک واقعه حقیقی و مستند به اسناد تاریخی و واقعی را به عناصر دراماتیک تبدیل کرده است. البته انتقاداتی هم که به این فیلم در برنامههای سینمایی شده واقعاً از سر باج خواهی، باج گیری و از روی بی سوادی گفته میشود. فراموش نکنید که نقد از هنر سینما صیانت میکند نه از رسانه سینما یا چیزهای دیگر، و اگر ضعفی هم وجود داشته باشد من ترجیح می دهم که از هنر سینما دفاع کنم.
درستکار در بخش دیگری از سخنان خود تأکید کرد: ویژگی مهمی که «شبی که ماه کامل شد» را به یک اثر ارزشمند تبدیل کرده این است که خانم آبیار در مسلخ یک واقعه، آدمی را که از جاده اصلی خارج شده و روی دینامی حرکت میکند تا به محیط و اطرافیانش آسیب بزند؛ تبدیل به پوست، گوشت و استخوان کرده است. نقطه عزیمت خانم آبیار این است که از یک نقطه انسانی آغاز کرده و به موضوع پرداخته است و بعد رفته رفته سیر و روند داستان را پیش برده و به جایی رسیده که ما میبینیم این انسان چقدر از جوهره الهی خودش دور و تبدیل به موجود مخوفی شده که میتواند در یک ساحت شیطانی هم ظهور و بروز پیدا کند. این نقطه قوت فیلم است، یعنی ما در ابتدا با یک انسان طرف هستیم و بعد میبینیم که یکی به سمت وجه شیطانی و یکی هم به سمت وجه رحمانی میرود. من این مسئله را در مورد روند داستانی فیلم بسیار دوست داشتم.
فیلمبردار «شبی که ماه کامل شد» روح مستند را در فیلم دمیده است
این منتقد افزود: در مورد اجرا هم با اتفاق فوق العادهای روبرو هستیم، به ویژه صحنههای باز و تعقیب و گریزها بسیار خوب درآمده است اما آن چیزی که فیلمساز به صورت تجربی به آن رسیده بهرهگیری از دو المان بسیار مهم است؛ اول اینکه از فیلمبردار سینمای مستند برای این پروژه استفاده کرده، علتش هم این است که فیلمبردار مستند توانسته جنبههای اسنادی را به خوبی ببیند و روح مستند شدن را در فیلم دمیده است. یکی از ستون های مهم این فیلم که حتماً باید دیده و قدردانی میشد، فیلمبردارش است که این اثر را به چیزی که باید، تبدیل کرده است. یک فیلمبردار کلاسیک شروع به رنگ آمیزی و دستکاری کردن محیط میکند اما آن چیزی که اینجا وجود ندارد دستکاری به مفهوم یک فیلم روایتگر کلاسیک است و روش تهاجمی که فیلمبردار در این فیلم به ما نشان میدهد محصول روح همکاری بین کارگردان و فیلمبردار است و فیلمبردار نقش مهم و تعیین کننده ای در این میان داشته است.
وی در ادامه تصریح کرد: اما اینکه چرا از نظر فنی این فیلم را میپذیریم و داستانش را قبول میکنیم، به تدوینگر برمی گردد که به نظرم او هم نقش بسیار مهمی دارد. خاطرم هست خانم آبیار به من گفتند که اوایل این پروژه با یک تدوینگر حرفهای کار می کرده و اتفاقاً تدوینگر قبلی داستان را خیلی خوب پیش برده اما آن فضایی را که باید از چیدن تصاویر به وجود بیاید و تدوین کردن به معنای تکانههای خلاقانهای که به وجود میآید، به او نمیداده و لاجرم پس از مدتی از تدوینگرش عذرخواهی کرده و از یک تدوینگر سینمای مستند استفاده کرده است. واقعیت این است که بخش مهمی از سینمای مستند روی میز تدوین ساخته میشود و به نظرم تدوینگر «شبی که ماه کامل شد» کارش را بسیار خوب انجام داده و خیلی کمک حال فیلم شده و به خوبی اندازه نماها، شکل تهاجمی فیلمبرداری و روح آن را درک کرده است.
کارگردانی نرگس آبیار به اندازه و قابل قبول است
درستکار یادآور شد: در کنار آن بازی گرفتن و کنترل محیط هم قابل بحث و در کارگردانی هم مشخص است. مجموع اینها یعنی کارگردانی کسی که می تواند چنین فرصت و زمینهای را در جزئیات فیلمش به وجود بیاورد. ضمن اینکه مخاطب هم به شخصیت قصه علاقهمند میشود و کنترل کردن بازیگران اور اکتی (بیش فعالی) مانند الناز شاکردوست واقعاً معجزه است و تنظیم کردن نسبت میان آنها کار کارگردانی است که آن را کاملاً به اندازه انجام دهد. وقتی میگوییم کارگردانی به اندازهای کرده؛ یعنی کارش را درست انجام داده است و آن چیز کلی که از فیلم باقی میماند در خدمت جامعه ایرانی و باورهای معنوی ما است.
وی اظهار کرد: آن چیزی که بسیاری از منتقدان درک نمیکنند این است که آنها میخواهند سینما را از قالب شعورمند خودش تهی و تبدیل به یک بلندگو و تریبون فحاشی و شعارگونه کنند، کاری که خانم آبیار انجام داده درست نقطه عکس این نگاه است. در حالی که در چهل سال گذشته تا دلتان بخواهد فیلم های شعاری و تو خالی ساخته شده که همه آنها پوچ هستند و حرفی برای گفتن ندارند اما این فیلم توانسته خودش را از آفت شعاری و سفارشی شدن حفظ کند و آن را در یک نسبت قابل قبولی نگه دارد، بنابراین مردم ما اینقدر میفهمند که نباید حرف برخی از منتقدان را گوش کنند و این فیلم را نبینند.
این منتقد در پایان خاطرنشان کرد: اما در نهایت ممکن است عدهای به جنبههایی از این فیلم ایراد بگیرند، من معتقدم نود درصد این فیلم در جهت منافع ملی و بدون شعار است، ده درصد این فیلم در خدمت روایت مستقیم این ماجرا است و باید این ده درصد را به نود درصد بخشید و در مجموع با فیلم قابل قبولی روبهرو هستیم و از همه مهم تر این است که یک فیلمساز تازه نفس به سینمای ما اضافه شده که به جای ساختن فیلم های کمدی سخیف حداقل میتوان منتظر فیلم بعدیاش ماند.
یک پروژۀ بزرگ و جسور
در ادامه کیوان کثیریان منتقد سینما نیز اظهار کرد: «شبی که ماه کامل شد» پروژه بزرگ و جسوری است که به یک موضوع معاصر می پردازد، فیلمی خوش ساخت است و کارگردانش یک قدم به جلو برداشته است و نسبت به آثار قبلی وی با فیلم پیشروتری مواجه هستیم. البته بحثهایی روی مسائل تکنیکی مانند فیلمبرداری وجود دارد که باید به آن پرداخت. از طرفی دیگر اشکالاتی هم در فیلمنامه دیده میشود که محل سؤال است؛ البته به دلیل این که این فیلم را دوبار دیدهام این ضعفها بیشتر به چشم من آمده ولیکن فکر میکنم بخشهایی از فیلمنامه میتوانست کم ایرادتر باشد که به بهتر شدن فیلم کمک میکرد و با توجه به این که خانم آبیار داستان نویس بودهاند و درام را خوب میشناسند توقع بیشتری از فیلمنامه «شبی که ماه کامل شد» میرفت.
طرح مباحث ایدئولوژیک در فیلم بی مبناست
وی در ادامه افزود: به نظرم طرح مباحث ایدئولوژیک که حول فیلم مطرح می شود بسیار بی مبنا است و اینکه فیلم طرف ریگی قرار می گیرد خیلی از مسیر فیلم پرت است. از طرفی دیگر در برخی صحنهها فیلم قوت لازم را در قصه ندارد به طور مثال در سکانس فراری دادن فائزه و یا فرار نکردن خودش در جایی دیگر از فیلم با منطق روایی روبهرو نیستیم و این صحنه در نمیآید.
کثیریان گفت: مورد دیگری که میتوان به آن اشاره کرد جایی است که فیلم اساساً از فائزه جدا میشود و روی برادرش شهاب تمرکز میکند، معمولاً ما همه جا با فائزه هستیم و دوربین سمت فائزه است و او را رها نمیکند اما زمانی که در بخشی از داستان فائزه رها میشود و با برادرش همراه میشویم به لحاظ روایی فیلم را دچار اشکال میکند؛ یا سکانسی که قرار است وزارت اطلاعات فائزه را فراری دهد اما او امتناع میکند و نمیرود، به نظرم حتی اگر این مسئله ریشه در واقعیت هم داشته باشد اما مخاطب با منطق فیلم طرف است و این مسئله برای او قابل پذیرش نیست. صرف نظر از اشکالاتی که وجود دارد و شاید فیلم را کمی آزار بدهد اما در مجموع با فیلم خوبی روبهرو هستیم و یک گام بزرگ برای کارگردانش محسوب میشود.
این منتقد درباره رابطه فائزه و مادر عبدالحمید و تغییر این رابطه در طول داستان فیلم متذکر شد: حواستان باشد که عبدالحمید در ابتدا سمت برادرش نرفته و هنوز اتفاقات بزرگی را مانند این که برادرش به پاکستان برود و باند بزرگی راه بیندازد که بینالمللی شود، ندیدهایم. ما در شرایطی هستیم که هنوز این اتفاق رخ نداده و در اینها سطوح پایینتری کارهای خلاف انجام میدهند و این قضیه بعداً گستردهتر میشود. مادر هم از این وضعیت راضی نیست و می بیند که یک دختر بی گناه وسط این ماجرا گرفتار شده و اتفاقاً از ابتدا هم به او هشدار داده که وارد این بازی نشود و در زمان خواستگاری به او گفته که این ازدواج را قبول نکن اما در گذر زمان با اتفاقاتی که میافتد، فائزه بچه دار می شود و تغییراتی در زندگیشان به وجود می آید طبیعی است که جهت گیری مادر هم تا حدودی عوض شود و تصمیم میگیرد با فرزندانش همراهی نکند و از طرفی هم میخواهد فائزه را از این مهلکه نجات دهد، زیرا این دختر گناهی نداشته و اطلاعی هم از اتفاقاتی که پیرامونش رخ میدهد، ندارد. بنابراین حس زنانگی و همدلی که بین این دو به وجود میآید کاملاً طبیعی است.
نقص جسمی فائزه کارکرد دراماتیک ندارد
کثیریان نقش آفرینی بازیگران را حساب شده و در خدمت فیلم ارزیابی کرد و گفت: به نظرم بازیها بسیار خوب است، اما یکی از ایراداتی که هم به بازی و هم به کارگردانی مربوط میشود این است که وقتی نقص جسمی در یک کاراکتر قرار داده میشود باید مورد استفاده هم قرار گیرد. شاید فقط یک جا می بینیم که الناز شاکردوست لنگ میزند، در حالی که اولاً این مسئله کمکی به ماجرا نمیکند و تأثیری هم در داستان ندارد و فقط در صحنه تعقیب و گریز این مسئله به وضوح دیده شود که به نوعی حتی این صحنه هم زائد است و به جایی از ماجرا ارجاع داده نمیشود، در حالی که فائزه در یک صحنه هایی اصلاً هم نمیلنگد. نقص جسمی فائزه باید یک کارکرد دراماتیک داشته باشد فقط اینکه نشان دهد پایش میلنگد، کفایت نمیکند و میتوانست کارکرد عملیتری در پیشبرد داستان داشته باشد، مثل این که او میخواست فرار کند اما به دلیل نقص جسمی گرفتار میشود. از طرفی دیگر چنین صحنه هایی هم فیلم را طولانی کرده در حالی که کارگردان میتوانست با یک روتوش سختگیرانه تر مدت زمان فیلم را هم کمتر کند.
کثیریان در ادامه به فیلمبرداری اشاره کرد و افزود: به نظرم فیلمبرداری در برخی صحنهها چشم را اذیت میکند و دوربین لرزشهای زیادی دارد اما در تعقیب و گریزها خوب عمل کرده است. ضمن اینکه فیلمبرداری در حد قابل قبول فیلم هست اما گاهی از باب اینکه ادعا میشود فیلم همسو با واقعیت و منطبق بر آن است در اجرا اثر را خراب میکند. مثلاً جایی که قرار است ریگی با تفنگ دوربیندار کشته شود مخاطب در چند صحنه احساس میکند که تیرانداز در این لحظه فرصت هایی دارد و می تواند شلیک کند و گلوله به بچه ای هم که در آغوش اوست اصابت نمی کند اما در کمال تعجب میبینیم که او شلیک نمیکند. این میتواند مخاطب را عصبی کند چون با اتفاق سادهای مواجهیم و آن شلیک میتوانست مسیر تاریخ را عوض کند و در اجرا هم به شکلی درآمده است که چند جا این حس به شما القاء میشود که تیرانداز میتواند به راحتی او را هدف قرار بدهد اما از این کار امتناع می ورزد. در حالی که اتفاقاً نقل قولی از آقای اصفهانی که ماجرا را دیده و نوشته وجود دارد که گفته من هنوز خواب این را میبینم که چرا به او شلیک نکردم. این حقیقت ماجرا است اما اگر میخواهیم به فرصت پیش آمده برای کشتن یا نکشتن این آدم خیلی نزدیک شویم و فیلم بسازیم، دیگر با یک فیلم متفاوت از نسخه فعلی روبهرو هستیم که باید در آن تحلیل شخصیت وجود داشته باشد. اما اینجا به عنوان یک اتفاق ساده به آن نگاه میشود که فرد میخواست شلیک کند اما نکرد و از آن رد می شود در حالی که این مسئله رد شدنی نیست. یا باید شلیک میکرد یا نباید این صحنه را در فیلم قرار می داد چون وقتی به این صحنه فکر می کنیم نه تنها روند فیلم بلکه تاریخ معاصر هم تغییر میکند و با این اتفاق کار پیچیده میشود و سؤالی در ذهن تماشاچی به وجود میآید که رفع هم نمیشود، بنابراین باید یک دلیل منطقی برای آن بیاوریم و صرف این که خون روی بچه نپاشد دلیل قانع کنندهای نیست چرا که شما با این کار جان هزاران بچه دیگر را نجات ندادهاید!
وی در پایان تصریح کرد: با این اوصاف «شبی که ماه کامل شد» فیلم خوبی است و اینکه با فروش خوبی هم مواجه شده نکته مثبتی است و در مقابل فیلم های کمدی که تنها اسم کمدی را یدک میکشند و بیشتر سردستی و سطحیاند، خیلی بهتر است که مردم این فیلم را ببینند اما به نظرم دوز خشونت فیلم هم کمی بالا است اما در مجموع به فیلم نمره قبولی میدهم و خیلی خوشحالم که این روزها خوب میفروشد.
انتهای پیام/
نظر شما