تحولات لبنان و فلسطین

 یکی از مباحثی که در سال‌های اخیر مورد توجه نخبگان و اهل علم قرار گرفته است، مبحث چرایی، چیستی و دامنه علوم اسلامی بوده و نظرات مختلفی هم در این باره ارائه شده است.

شاگردان ائمه(ع) در علوم عقلی پیشتاز بوده‌اند

قدس آنلاین: حجت‌الاسلام دکتر غلامحسن محرمی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی کتابی تألیف کرده با عنوان «امامان شیعه(ع) و علوم اسلامی» که در آن با رویکردی تاریخی، ضمن بیان تعریف علم و به طور خاص علوم اسلامی، به واکاوی نقش ائمه(ع) در شکل‌گیری این علوم و برجسته‌سازی زبان علمی آن بزرگواران پرداخته است. همین کتاب بهانه‌ای شد تا با وی به گفت‌وگو بنشینیم.

* آیا در دوره ائمه(ع) تعریف شفافی از علم وجود داشته یا در سیر تطور زمان، معارف اهل بیت(ع) به صورت علم درآمده است؟

البته در حال حاضر علمی که بحث می‌شود و منظور از آن ساینس است، علم تجربی و مادی یا به تعبیری هر آن چیزی است که بشود آن را اثبات کرد؛ اما علم در فرهنگ اسلامی به این معنا نیست که فقط به صورت تجربی ثابت شود؛ تمام معارفی که بشر می‌تواند کسب کند، علم است و در فرهنگ ائمه(ع) این علوم درجه‌بندی شده است؛ علومی که به سعادت بشر مربوط می‌شود درجه بالاتری دارد و علوم دیگر درجه پایین‌تری. باید توجه کرد در آن زمان، محافل علمی وجود داشته و کتاب‌هایی هم نوشته شده و مردم هم معنای علم را می‌دانستند و این‌طور نبوده که مردم آن زمان با علم بیگانه باشند.

* درجه‌بندی علوم نزد ائمه(ع) به چه صورت بوده است؟

حدیثی داریم که پیامبر(ص) در مسجد فرمودند: کلام، فقه و اخلاق، علوم ضروری و مهم‌تر از علوم دیگر هستند.

* نقش شاگردان ائمه(ع) در گسترش این علوم چگونه بوده است؟

آنچه مشخص است اینکه پیشتازی در ادوار مختلف تاریخ نزد شاگردان ایشان وجود داشته که به تربیت ائمه(ع) برمی‌گردد و نقش اصلی را خود حضرات ایفا کردند؛ شیعیان در سه قرن نخست به واسطه حضور معصوم پیشتاز علم بودند و شاگردان با درایت توانستند در مقاطع مختلف در نشر و حفظ این علم کار کنند.

* برخورد ائمه(ع) در دوره زیست خود با علوم عقلی و فلسفه چگونه بوده است؟

اگر در سخنان ائمه دقت و تأمل کنید، ایشان عقلی و عقلایی صحبت کردند؛ البته نه به این معنا که فیلسوف باشند اما خلاف فلسفه و عقل صحبت نکردند. متفکری صحیفه امام سجاد(ع) را خوانده و ادعا کرده بود این کتاب یک دوره کامل حکمت متعالیه است؛ یا ما می‌دانیم که معتزله، متکلمانی عقل‌گرا بودند و معارف اسلامی را با قواعد عقلی بیان می‌کردند و امیرالمؤمنین را نخستین فردی می‌دانستند که قواعد اسلامی را به صورت عقلی بیان کرده است.

* احادیثی که از ائمه درباره فلسفه داریم، چگونه است؟

دو گونه حدیث است که از ائمه مطرح شده؛ تعدادی حدیث است که در کتب معتبر نقل نشده و مذمت کامل فلاسفه است؛ این روایات خیلی قوی نیستند و البته دقت کنید که مذمت فلاسفه است، نه فلسفه. دسته دیگه روایاتی هستند در تأیید فلسفه؛ مثلاً روایتی از امام باقر(ع) داریم که از ارسطو تعریف کرده‌اند و در کتاب توحید مفضل آمده است.

* نمی‌شود از این روایات برداشت کرد که ناظر به همان دوره و فلاسفه آن مقطع بوده است؟

بله؛ می‌شود ناظر به نوع خاصی از فلاسفه یا صوفیان سنی همان دوره باشد؛ البته هشام، شاگرد امام صادق(ع) ردیه‌ای بر نظریه توحید ارسطو نوشته است. می‌شود این‌گونه برداشت کرد که در اسلام فلسفه‌گرایی در مقابل علوم اسلامی و مکتب اهل بیت(ع) مورد تأیید نبوده اما خود فلسفه مورد تأیید است. به طور کلی شیعیان به علوم عقلی اقبال بیشتری داشته‌اند تا اهل‌سنت و شاگردان ائمه(ع) در این زمینه نسبت به دیگران جلوتر بودند.

* علم فقه چگونه و در چه دوره‌ای شکل گرفته است؟

ابن ابی‌الحدید می‌گوید: مؤسس علم فقه، امیرالمؤمنین است. ببینید؛ علم فقه یعنی شیوه پاسخگویی به نیاز دینی مردم؛ اینکه رابطه خدا و مردم چگونه باید باشد؟ چگونه زندگی کنند؟ چگونه مملکت‌داری انجام دهند و... با این تعریف، تأسیس علم فقه به دوره خود پیامبر برمی‌گردد که قرآن نازل می‌شود و به عنوان مثال مردم مراجعه می‌کردند و درباره نماز و زکات می‌پرسیدند. اما پس از پیامبر(ص)، به علت پیچیدگی‌های بیشتر، به پاسخ‌های جدیدی نیاز بود. طبق روایات خود اهل‌سنت، نخستین مفتی و فقیه، امیرالمؤمنین بوده است؛ حتی داریم که خلیفه دوم گفته بود هرگاه علی در مسجد است، فقط ایشان می‌تواند فتوا دهد و شخص دیگری حق فتوا در حضور ایشان را ندارد.

شما می‌دانید که یکی از بحث‌های مهم فقه، قضاوت است و حضرت هم قاضی بلامنازع و عالی‌رتبه‌ترین قاضی بودند؛ حتی در دوره بنی‌امیه کتاب قضاوت‌های حضرت علی(ع) نوشته و در میان مردم متداول شد و جامعه به آن نیاز داشت؛ در صحیح مسلم هم به این نکته اشاره شده است و نیاز جامعه آن روز بود که از طریق این علم جامعه را مدیریت کنند.

* نگاه ائمه(ع) به علوم قرآنی و تفاسیر چگونه بوده؛ اصلاً مدل خاصی از تفسیر مد نظر اهل بیت(ع) بوده است؟

مهم‌ترین کتاب و منبع پس از وفات پیامبر، قرآن بوده است؛ چون حدیثی نوشته نشده بود و سیاست خلیفه دوم خواندن قرآن بود و در این زمینه هم حضرت امیر(ع) مهم‌ترین روایات و بیشترین روایات را داشته‌اند. البته تفسیر شفاهی بود و کتابی نوشته نشده است. نخستین کتاب تفسیر که به صورت مکتوب منتشر شد کتاب امام محمدباقر(ع) است که طبق نقل ابن‌ندیم، محمد بن سائب کلبی آن را املا می‌کرده است.

انتهای پیام/

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.