تحولات منطقه

بیرون و داخل خانه با پرچم‌های سیاه اباعبدالله الحسین(ع) سیاه‌پوش شده است. پایین خانه حسینیه کوچکی است که پس از خبر شهادت حسین و محسن، دو پسر خانواده مهاجر قوچانی، دهه دوم محرم هرسال مجالس عزاداری در آن برپا می‌شود.

ولادت، شهادت و تشییع در محرم
زمان مطالعه: ۵ دقیقه

۳۷ سال می‌گذرد از زمان شهادت پسری که مادر در بدو ورود از من می‌پرسد محسن برگشته است؟ و من نمی‌دانم به خانم سیده بهجت نقیبی این مادر صبور که سال گذشته هم پیکر پسر بزرگش را پس از ۳۷ سال درآغوش کشیده است، چه باید بگویم. مادر ۷۸ ساله‌ای که از عقد پسر بزرگش حسین تنها ۶ ماه گذشته بود و همسر او هنوز هم با یاد او زندگی می‌کند. می‌گویند سال گذشته که پیکر حسین را آوردند و در آرامگاه ابدی‌ در قطعه شهدای مدافعین حرم قرار گرفت، مزار کنار او را برای محسن گذاشتند، اما مادر هنوز هم منتظر آمدن پسر دومش مانده است.

 خبر آمدن محسن به مادر

کم کم مسئولان و اقوام در حسینیه پایین منزل دور هم جمع می‌شوند تا به دیدار این مادر صبور بروند و به انتظار ۳۴ ساله‌اش پایان دهند. ابتدا پرچم حضرت ابوالفضل(ع) به این مادر اهدا می‌شود. دادن این خبر کار ساده‌ای نیست، چراکه مادر مدام می‌پرسد، محسن آمده است؟

 مدیون شهدا و خانواده‌ها

فرمانده قرارگاه ثامن الائمه(ع) نیروی زمینی سپاه در این دیدار به مادر شهید مهاجر قوچانی می‌گوید: ما درهمه حال خودمان را مدیون خون شهدا و خانواده آن‌ها می‌دانیم.

سردار مرتضوی با بیان اینکه شهید محسن مهاجر قوچانی از شهدای شاخص دفاع مقدس است که در عنفوان جوانی در راه دین و اسلام به شهادت رسیده است، تأکید می‌کند: این شهید در راه شناسایی مواضع دشمن به شهادت رسید و مصادف بودن زمان تولد، شهادت و پیدا شدن پیکر پاکش در محرم، نشان از معنویت خاص او و خانواده این شهید والامقام است.

 تربیت معنوی

مسئول منطقه ۳ بنیاد شهید در این دیدار به مادر شهید محسن مهاجر قوچانی می‌گوید: برای ما افتخار است به دیدار مادری بیاییم که دو پسر خود را در راه خدا تقدیم کرده است که این حکایت از تربیت معنوی این خانواده برای فرزندانش دارد. حجت الاسلام موسوی می‌افزاید: با جانفشانی فرزندان شما امروز انقلابمان به آن طرف مرزها رفته است.

 امانت بود

و حالا کم کم این مادر صبور درمی‌یابد پیکر دومین پسرش را هم آورده‌اند. مادر شهید محسن مهاجر قوچانی آرام می‌گرید و فقط می‌گوید: من کاره‌ای نیستم، خداوند حسین و محسن را امانت به من داد و خودش هم گرفت. وی با بیان اینکه از چند روز پیش دلم گواهی آمدن محسن را می‌داد، اظهار می‌دارد: محسن! مادر آمدی، خوش آمدی. او ادامه می‌دهد: انتخاب خودش بود و او موجب افتخار است، من کاره‌ای نیستم.

 مودت به اهل بیت(ع)

خواهر بزرگ شهید در گفت‌وگو با خبرنگار ما می‌گوید: پدرم ارتشی بود، اما خودش را زودتر - قبل از انقلاب- بازنشسته کرد تا از شاهرود، مجاور امام مهربانی‌ها شود. پدرم مردی متدین و اهل دل و ایمان بود و همیشه مجالس مذهبی را هرهفته برگزار می‌کرد. فاطمه مهاجر خاطرنشان می‌سازد: پدرم بسیار مقید به روزی حلال بود. منزل ما محل سخنرانی آقای کافی بود و ما دو برادر و سه خواهر در محیط سرشار از مودت به اهل بیت(ع) رشد کردیم.

 مکبر مسجد بود

این خواهر شهید توضیح می‌دهد: محسن دو سال از من بزرگ‌تر و بچه مهربانی بود. او عاشق مداحی بود و همیشه به من و خواهرهایم می‌گفت، چادر سرتان کنید من می‌خواهم برایتان روضه بخوانم و مداحی کنم. محسن مکبر مسجد صاحب الزمان(عج) شاهرود شده بود. صبح‌های جمعه محسن به همراه پدر و برادر بزرگم پای ثابت دعای ندبه بودند. این خواهر صبور ادامه می‌دهد: محسن دوم راهنمایی بود که با شنیدن صدای پای انقلاب خودش را به صحنه‌های مهم و راهپیمایی‌ها رساند. او در تظاهرات ۹ و ۱۰ دی ۵۷ با برادرم در کنار مردم مشهد بود. به خاطر دارم از پدرم درخواست کرده بود درس طلبگی بخواند. پدرم سال ۵۸ فوت کرد و او در کنار برادرم با پذیرش مسئولیت‌های زندگی کمک خوبی برای آرامش در خانه بود.

 دست و دلباز، مهربان و با مسئولیت

خواهر شهید از خاطرات دوران کودکی‌اش تعریف می‌کند: میوه خانه تمام شده بود، رفت میوه بخرد و با یک گاری پر از هندوانه، خربزه و گلابی برگشت، بسیار دست و دلباز بود و گفت پیرمرد فروشنده گناه داشت، گفتم همه‌اش را بخرم.

 پیوستن به گروه چریکی و چمران

داماد بزرگ خانواده هم توضیح می‌دهد: محسن ۱۴ ساله بود که جنگ شروع شد. او به جبهه غرب رفت و ابتدا در نگهبانی و دژبانی حضور یافت، اما ورزیده بودنش موجب شد تا مورد توجه بچه‌های ستاد جنگ‌های نامنظم و چریکی قرار بگیرد و به گروه چمران بپیوندد.

 از مجروحیت تا شناسایی

سید حسین ذاکرین با اشاره به این نکته که او بعدها به همراه این گروه به جنوب لبنان رفت و ۶ ماه در کنار گروه‌های مبارز ماند، اظهار می‌دارد: محسن پس از بازگشت به مشهد فقط یک روز دوام آورد و با عملیات فتح خرمشهر، همراه بچه‌های لشکر محمد رسول الله(ص) در عملیات بیت‌المقدس شرکت کرد و مجروح شد، اما پس از دو هفته استراحت دوباره به جبهه برگشت.

وی بیان می‌کند: چند روز پیش از عملیات مسلم بن عقیل بود که محسن برای مرخصی آمده بود، اما فردای آن روز به دنبالش آمدند تا کارشناسی عملیاتی که در منطقه سومار مشرف به شهر مندیل عراق بود را تمام کند. وی می‌افزاید: می‌گویند شب عاشورا محسن که از نیروهای اطلاعات عملیات بود به دل دشمن می‌زند، اما پیکر او دیگر پیدا نشد. حالا پلاک و آزمایش دی‌ان‌ای نشان از پیکر پاک محسن دارد او با لباس شخصی است و آثار خمپاره و ترکش‌ها روی لباس او هنوز هست. محسن در محرم ۴۴ به دنیا آمد و در محرم سال۶۰ به شهادت رسید و در محرم ۹۸ هم پیکر پاکش به وطن برگشت.

داماد خانواده می‌افزاید: مادر شهیدان حسن و محسن مهاجر زنی بسیار متدین است و در همه این سال‌ها هیچ حق و حقوقی برای بچه‌هایش نخواسته است حتی در چندین سال گذشته وقتی نشان لیاقت از طرف رئیس جمهور وقت اهدا و او متوجه ۱۰۰ سکه شد، همه آن‌ها را به یک خیریه اهدا کرد. مادر بارها این خاطره را برای همه ما تعریف کرده است که او گفته بود، اگر برنگشتم چیزی از دولت نخواهید من برای دین و کشورم می‌روم. محسن بسیجی افتخاری بود و ما هم به او افتخار می‌کنیم. گفتنی است پیکر پاک این شهید امروز ساعت ۹از مقابل مهدیه به سمت حرم مطهر رضوی تشییع می‌شود.

منبع: روزنامه قدس

انتهای پیام/

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.