قدس آنلاین: زنوزی در آرشیوی که در منزلش دارد دستخطهای زیادی از شهریار به یادگار دارد.این خوشنویس بسیاری از ابیات و اشعار شهریار را خوشنویسی کرده که بعضی از این خوشنویسیها در حضور خود شهریار بوده است.
زنوزی اولین بار که نام «شهریار» را از زبان یکی از معلمهای دوره ابتدایی اش میشنود ، نسبت به این شاعر کنجکاو میشود. بعد از تحقیق شیفته شهریار میشود و آرزو میکند روزی این شاعر را ببیند. دست تقدیر او را مقابل شاعر بزرگ قرار میدهد و دوستی دیرینه ای میان این دو شکل میگیرد.
به انگیزه سالروز درگذشت استاد شهریار خاطره آشنایی میر حسین زنوزی با شهریار را از زبان خودش میخوانیم.
« دانش آموز کلاس ششم ابتدایی بودم و در مدرسهای به نام «سالار» درس میخواندم. یادم هست معلم دینی ما کتابی آورد به نظم و نثر و گفت: شعر «علی ای همای رحمت....» شهریار در این کتاب چاپ شده است. من آن زمان شهریار را نمیشناختم. از معلمم پرسیدم شهریار کیست؟ وقتی معلمم از شهریار برایم گفت همان لحظه آرزو کردم روزی او را ببینم.
آن زمان من دانش آموز بودم و شهریار یک شاعر برجسته.
انگار خداوند صدای آن بچه ۱۲ ساله را شنیده بود. درست زمانی که سی ساله شدم در سال ۱۳۶۰، خیلی اتفاقی استاد را در جایی دیدم. من آن سالها خوشنویس شده بودم و بسیاری از اشعار استاد را تحریر کرده بودم. در همان اولین جلسه دیدار متوجه شدم استاد من را میشناسد چون آثارم را دیده بود. همان جلسه به من گفت روز بعد به دیدارش بروم. روز بعد به خدمت ایشان رسیدم و آن آشنایی مختصر، به دوستی نا گسستنی بین من و استاد شهریار بدل شد و باعث شد سالها در خدمت ایشان خطاطی کنم.
هفتهای یکبار به ملاقات ایشان میرفتم و با هم خطاطی میکردیم. شهریار هم بسیار خوشخط بود و این خط خوش را از پدرش فرا گرفته بود. استاد معمولاٌ همه اشعارش را تحریر میکرد. وقتی من پیش ایشان میرفتم به ایشان قلم و مرکب میدادم. افتخار میکردم در محضر این شاعر بزرگ هستم. به دلیل علاقهای که به او و اشعارش داشتم، ابیات زیادی از اشعار ایشان نوشتهام. بیشتر اشعار او را خطاطی کردهام.
یکی از آرزوهای استاد شهریار این بود که قرآن کریم را خوشنویسی کند اما عمر وی فقط اجازه داد تا یک سوم قرآن کریم توسط وی خوشنویسی شود.
تعداد تابلوهایی که از ابیات استاد نوشتهام در خاطرم نیست چون آن قدر زیاد است که شمارش آنها از دستم در رفته است.»»
نظر شما