تا بهار ۱۳۲۴ هیچ اتفاقی برای کسروی نیفتاد. ابتدا خطیب و طلبهای ناشناخته به نام نواب صفوی سوءقصد به کسروی را بر عهده گرفت. نواب صفوی پیش از اقدام به سوءقصد، یک بار حین جلسات مباحثهاش با او روبهرو شده بود. در ۲۹ فروردین ۱۳۲۴ او و دستیارش خورشیدی به کسروی در میدان حشمتالدوله تهران حمله کردند. ضاربان از چاقو و اسلحهای استفاده کرده بودند که با اعانه آیتالله حاج شیخ محمدحسن طالقانی، امام مسجد سیفالدوله تهران خریداری شده بود. کسروی بهشدت زخمی شد و به بیمارستان منتقل شد. ضاربان او برای مدت کوتاهی بازداشت شدند و با وثیقهای که تاجران ثروتمند بازار تأمین کرده بودند آزاد شدند.
وقتی مواجهه نواب و کسروی در اردیبهشت ۱۳۲۴ نتیجه نداد و نواب به زندان افتاد، موضوع لزوم از میان برداشتن کسروی مطرح شد. عده زیادی به این فکر افتادند، ولی نواب صفوی و دوستانش -که فداییان اسلام را تشکیل داده بودند- آمادگی و برنامه مناسبتری برای اقدام داشتند. در این بین، احمد کسروی هم خود بر تحریک مخالفانش میافزود. او در مراسم جشن کتابسوزان باصراحت به سوزاندن قرآن اذعان و حتی به آن افتخار کرد و گفت: «چون دیدیم سرچشمه گمراهیها کتاب است، این است که داستان کتاب سوزان پیش آمده است. جشن کتابسوزان در یکم دیماه است و یک دسته سوزاندن مفاتیحالجنان و جامع الدعوات و مانند اینها را دستاویز گرفته و هوچیگری راه انداختهاند. قرآن هم هر زمان که دستاویز بدآموزان و گمراهکنندگان گردید، باید از هر راهی قرآن را از دست آنان گرفت. گرچه نابود گردانیدن آن باشد.»
روز بیستم اسفند ۱۳۲۴ کسروی و ده همراهش به کاخ دادگستری تهران وارد شدند. دو نفر از اعضای فداییان اسلام (سید حسین امانی و سید علیمحمد امامی) به وی حمله کرده و با ضربات متعدد چاقو، او را از پای درآوردند. امامی وقتی که از دادگاه بیرون آمد، درحالیکه کارد خونآلودی در دست داشت، فریاد اللهاکبر سر داد و گفت: «من کسروی را کشتم. همان کسی که قرآن میسوزاند.» این موضوع تأثیر زیادی در روحیه دیگران داشت، بهگونهای که مطبوعات روز بعد نوشتند: «فداییان اسلام ده روز پس از صدور اعلامیه "دین و انتقام"، کسروی را با افتخار از پای درآوردند.» ضاربان کسروی بازداشت شدند و این موضوع بازتاب زیادی در جامعه داشت. اکثر علما و مراجع با صدور بیانیه یا ارسال نامه به دربار یا فراهم کردن تجمع مردمی، خواستار آزادی زندانیان شدند. آیتالله العظمی حسین قمی (از مراجع بزرگ شیعه) از نجف به نخستوزیر (احمد قوام) تلگراف زد و خواستار آزادی سریع ضاربین شد. ایشان حتی از قتل کسروی دفاع هم کرد و گفت: «عمل آنان مانند نماز، از ضروریات بوده و احتیاجی به فتوا نداشته؛ زیرا هرکسی به پیغمبر (ص) و ائمه (ع) جسارت و هتاکی کند قتلش واجب و خونش هدر است.» چند روز بعد دادگاه تجدید نظر نظامی تحت فشار علما و افکار عمومی حکم به برائت فداییان اسلام داد و سید حسین امامی و سید علیمحمد امامی را آزاد کرد.
انتهای خبر/
نظر شما