تحولات لبنان و فلسطین

شب‌های پنج‌شنبه در مسجد حاج شیخ‌ حسن سنگلجی مجالس وعظی برگزار می‌شد که اغلب شرکت‌کنندگان آن افسران ارتش و تحصیل‌کرده‌های جدید بودند که علاقه فراوانی به شنیدن مطالب سخنران آن در نقد مظاهر مذهبی و غربی کردن دین داشتند. به دنبال افزایش شاگردان و مریدان مسجد، دارالتبلیغ اسلامی را در جای همان مسجد در گذر تقی‌خان بنا کردند و بعدها به دنبال خرابی محله سنگلج، دارالتبلیغ دیگری در خیابان فرهنگ تهران بنا شد که امروز آرامگاه همان سخنران نیز هست. محمد شریعت سنگلجی در این مسجد و دارالتبلیغ به مدت ۲۰ سال به اشاعه افکار و عقاید خود پرداخت و طی عمر پنجاه‌وسه‌ساله خود به‌زعم طرف‌دارانش بسیار در فهماندن اسلام راستین جهاد کرد و به‌زعم مخالفانش از مسیر اسلام راستین منحرف شد.

چرا گفتمان دینی شریعت سنگلجی منحرفانه بود نه منتقدانه؟

شریعت سنگلجی در سال ۱۲۶۹ (۱۲۷۱ شمسی-۱۳۱۰ قمری) در تهران به دنیا آمد. پدر وی حاج شیخ‌ حسن سنگلجی و جدش حاج رضاقلی از علما و فقهای عصر خود بودند. اساتیدی که وی نزد آن‌ها به تحصیل علم پرداخت عبارت بودند از دروس فقه، حاج شیخ‌ عبدالنبی مجتهد تهرانی؛ حکمت، میرزا حسن کرمانشاهی؛ کلام، حاج شیخ ‌علی متکلم نوری و عرفان، میرزا هاشم اشکوری بهره برد. وی مدتی به همراه برادرش محمد سنگلجی به نجف اشرف رفت و پس از بازگشت به تهران به مطالعه در کتب و آثار حکما، فلاسفه، طبیعیون، اهل منطق و کلام غرب پرداخت. مهم‌ترین مسائل بحث‌برانگیزی که شریعت سنگلجی مطرح کرد عبارت بودند از «غیبت امام زمان (عج)»، «رجعت»، «معاد جسمانی»، «معراج»، «شفاعت» و «معجزه‌های انبیا». او در مقام منتقد این مسائل به انکار برخی اعتقادات دینی روی آورد و رأی خود را در ابتدا با نهضت تفسیر جدید قرآن اشاعه داد و بر خرافه‌زدایی از تفسیرهای قرآن و به‌ویژه احادیث شیعی تأکید کرد. وی در مقدمه کتابش هدف خود را این‌گونه بیان کرده است: «دیدم در دین خرافاتی پیدا شده است و به قرآن اباطیل و موهوماتی نسبت می‌دهند و در جامعه ما به جای دین اسلام از ادیان باطله و خرافات امم خالیه (امت‌های گذشته) اصولی و احکامی جایگزین شده است که امتیاز میان اسلام و خرافات داده نمی‌شود، هزار گونه شرک و بت‌پرستی به اسم دین توحید رونق پیدا کرده و هزار قسم بدعت و خرافه به نام سنت پیغمبر (ص) رایج شده است... بر خود لازم دانستم که معلومات خود را در دین بیان کنم و خرافات را از قرآن دور گردانم و دین حقیقی را به مسلمانان معرفی کنم.»

وی معتقد بود راه فهم دین و تدبر در قرآن باید به این صورت باشد که دین را از سلف گرفت نه از خلف؛ به عبارتی، باید ببینیم که مسلمانان در صدر اول اسلام، قرآن را چگونه می‌فهمیدند و قبل از پیدایش فلسفه، تصوف و شریعت و غیره چه دینی داشتند تا از این طریق گرفتار اوهام و خرافات نشویم.

با بررسی در کتب و آثار شریعت سنگلجی معلوم می‌شود برخی چیزهایی که وی آن‌ها را ادعاهای خرافی می‌نامند با عقاید شیعیان سنخیت ندارد؛ به‌عنوان نمونه، وی مدعی است که حضرت عیسی (ع) مرده است و این مطلب را می‌توان از آیات قرآن به دست آورد، ولی این ادعا با عقاید شیعیان که حضرت عیسی (ع) زنده است منافات دارد؛ یا ادعاهای وی در مورد انکار مسئله رجعت و و مسائل دیگری که وی آن‌ها را مورد انکار قرار داده است.

دلایلی که شریعت سنگلجی برای رد رجعت ذکر می‌کند بیش از آنکه ادعای وی را در بازگشت به سرچشمه اصلی معارف دین یعنی قرآن نشان دهد، نمایانگر غلبه تفکر اومانیستی و اندیشه ترقی بر ذهن و فکر اوست؛ وگرنه براهین عقلی و نقلی در اثبات رجعت به‌قدری گسترده و استوار است که جایی برای انکار باقی نمی‌گذارد. بی‌شک مستندترین و قطعی‌ترین دلیل در اثبات رجعت، قرآن است که خداوند در سوره احقاف می‌فرماید: آن خدایی که آسمان‌ها و زمین را آفرید و هرگز از خلقت آن‌ها دچار ناتوانی نشد قدرت دارد مردگان را زنده کند.

اقدامات شریعت سنگلجی در باب ابطال رجعت از سوی علمای شیعه به‌عنوان اقدامی ضد شیعی و منحرف گزارش شده است. انکار مسئله رجعت توسط او دقیقاً نقطه مقابل علمای سنتی قم بود که رجعت را در شمار ضروریات مذهب شیعه می‌دانستند.

محور دیگر بحث سنگلجی انکار مهدویت بود. او با رد اخبار و روایات مرتبط با ظهور قائم در صدد بود قیام به سیف را به نقد بکشد. وی با نقد این احادیث به دنبال آن بود روح جنگ و انتقام‌جویی را از قیام امام زمان (عج) بردارد. در جایی گفته بود «ما منتظر امام زمان نیستیم!» بر اساس گفتاری دیگر، وی بر آن بود که «شخصی خواهد آمد و مهم نیست که ما بدانیم کیست، بلکه تنها باید خدایی باشد».

تا قبل از نوشتن کتاب رجعت و نشر آرای سنگلجی در خصوص مهدویت، علما نسبت به نظریات و آرای شریعت و گفتار و نوشته‌های او و نحوه تبلیغ او و تشکیل کلاس‌های تدریس بی‌طرف بوده و مهر سکوت بر لب نهاده بودند؛ اما شریعت در منابر مختلف خود کلیه مباحثی که بعدها در کتاب رجعت آمده است [را] با بیانات خود تشریح نموده [بود]... این نارضایتی‌ها اوج گرفت و موجب پرسش از محضر آیت‌الله آقا شیخ عبدالکریم حائری، مرجع تقلید شیعیان شد و ایشان در قبال این استفتا، ضمن اینکه رجعت را تأیید کردند، شریعت سنگلجی را تکفیر ننمودند؛ زیرا اگر حکم تکفیر صادر می‌شد، موجب سختی و لجاج پیروان شریعت شده و مقدمات ظهور مذهبی جدید به مذاهب اسلامی فراهم می‌شد؛ زیرا همچنان‌که گفته شد، اکثر افسران و کارمندان عالی‌رتبه دولت و شعرا و نویسندگان و مدیران جراید و جوانان تحصیل‌کرده، همه و همه دل‌بسته شریعت بودند.

موضوع دیگر مورد بحث شریعت سنگلجی درباره شفاعت بود. وی در شرح «عقیده شرکیه در شفاعت»، به «عبادت انبیا و اولیا» و «خضوع و خشوع در مقابل ایشان» و نیز «گریه و زاری» در مجالس عزاداری -در کنار گناهکاری- به امید شفاعت اشاره کرده است. سنگلجی برخی مصداق‌های شرک در میان مسلمانان را این‌گونه برمی‌شمارد:

«سبحان ‌الله! زحمات پیغمبر و ائمه دین چه شد؟ تعلمیات سید المرسلین کجا رفت؟ خون‌ها ریخته شد تا توحید حقیقی برقرار گردید! چرا مسلمانان توجهی به حفظ آن توحید ندارند؟ چرا کتاب خدا و سیره رسول را نمی‌خوانند؟ همان شرکی که قرآن و سنت نهی کرده، در میان بسیاری از مسلمانان به ‌طور بارزتری منتشر است: قبرپرستی، سنگ‌پرستی، درخت‌پرستی، مرشدپرستی، تبرک به سنگ قدمگاه، سقاخانه‌ها و هزاران چیزها ازاین‌قبیل…»

وی همچنین در فصلی جدا بحث قربانی برای غیرخدا را مطرح می‌کند و نتیجه می‌گیرد: «آنچه امروز به اسم امامزادگان یا حضرت ابوالفضل یا ائمه هدی قربانی می‌کنند، چنان‌که شخص عامی می‌گوید ای امامزاده! این گوسفند را در راه تو کشتم! یا می‌گوید ابوالفضل! این گوسفند را به نام تو قربانی می‌کنم که مثلاً بیمارم را شفا بدهی! شرک است». وی همچنین «استغاثه به غیر خدا» را شرک و «غلو در انبیا و صالحین» را «سبب کفر بنی‌آدم» می‌داند.

بررسی آثار و آرای شریعت سنگلجی نشان از تأثیرپذیری فراوان او از آموزه‌های وهابیت دارد. این امر مورد پذیرش موافقان و مخالفان اوست. مقایسه فهرست کتاب توحید عبادت (از آثار اصلی شریعت سنگلجی) با فهرست کتاب التوحید (تألیف محمدبن‌عبدالوهاب) همسانی قابل توجهی از مطالب این دو کتاب را نشان می‌دهد. سنگلجی در پاسخ به یکی از مخالفان خود که او را به رونویسی از کتاب التوحید متهم کرده بود، گفته بود که بخش‌هایی از کتاب توحید عبادت را از روی کتاب التوحید نوشته است نه تمام آن را! یکی از شاگردان نزدیک شریعت نیز گفته بود که وی در زمان حج با مطالعه آثار وهابیان به آموزه‌های ایشان گرایش پیدا کرد. بر همین اساس است که برخی شریعت سنگلجی را اولین کسی می‌دانند که عقاید وهابیه را در ایران ابراز کرد و عده‌ای را دور خود گرد آورد.

نکته‌ای که باید در آخر بر آن تأکید کرد این است که شریعت سنگلجی و هم‌فکرانش برای پیشبرد گفتمان خود همواره مورد حمایت هیئت حاکمه بودند؛ حتی گفته می‌شود او روابط نزدیکی با شخص رضاشاه داشته است. این در حالی است که در همان دوران روحانیون سنتی تحت فشار بسیاری بودند و امکان فعالیت در هیچ حوزه‌ای نداشتند. اینجاست که در فهم حکومت رضاشاهی باید در آرای امام خمینی بیشتر مداقه کنیم. حضرت امام در ارتباط با همین موضوع در کشف الاسرار می‌نویسد: چرا و به چه دلیل وقتی در رد کتاب شریعت (که به نام «اسلام و رجعت» در انکار رجعت نوشته شده بود) کتابی به نام «ایمان و رجعت» نوشته شده، اجازه انتشار نمی‌دهند...

منبع: هفته‌نامه چراغ، ضمیمه روزنامه قدس

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • محمد ۰۷:۰۱ - ۱۳۹۹/۰۷/۰۱
    0 0
    این ایه که برای رجعت به ان استناد کردید مربوط به قیامت است.وَمِنْ وَرَائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلَىٰ يَوْمِ يُبْعَثُونَ این ایه مستند ابطال رجعت است