به گزارش قدس آنلاین، مخاطبان سریال های شبکه سه در این شبها تماشاگر مینی سریال «گیلهوا» هستند. روایت عاشقانهای بین دختر ارمنی و پسر شمالی که در بستر وقایع تاریخی ورود انگلیسیها به ایران در جنگ جهانی اول و قحطی آن دوران میگذرد و چون میرزا کوچک خان جبهه اصلی مقابله با انگلیسها در شمال کشور را داشته، برای جلوگیری از ایجاد قحطی در گیلان، در مقطعی به قصه ورود پیدا میکند و کاراکترهای اصلی قصه با او همراه میشوند.
«گیله وا» که موضوعی عاشقانه دارد سعی میکند با نگاهی عاطفی، به زندگی مردم شمال ایران در بستر اتفاقات تاریخی سال ۱۲۹۷ بپردازد و روایتگر سبک زندگی و روابط اجتماعی و عاطفی مردم ایران و نقش انگلستان در امور داخلی کشور در صد سال گذشته باشد. جدیدترین محصول سازمان هنری رسانهای اوج در ۷ قسمت از شبکه سه پخش میشود که شب گذشته، قسمت چهارم آن روی آنتن این شبکه رفت.
بهروز شعیبی، ایفاگر نقش میرزا کوچک خان جنگلی است و حمیدرضا پگاه، ستاره اسکندری، امیرحسین صدیق، مهدی زمین پرداز، امیرحسینهاشمی، مهران رجبی و پریا مردانیان از دیگر بازیگران اصلی آن هستند. به بهانه پخش این مینی سریال با «اردلان عاشوری» نویسنده و کارگردان آن گفت و گو کردیم که میخوانید:
جرقه ساخت این مجموعه تلویزیونی از کجا زده شد و چرا سراغ این واقعه تاریخی رفتید؟
جرقه ساخت این مینی سریال پس از خواندن کتاب «قحطی بزرگ» نوشته محمدقلی مجد زده شد. این کتاب جزئیات تکان دهندهای از ماجرای قحطی در ایران و نقش انگلیس در به وجود آوردن این قحطی داشت. با وجود تلخی زیاد این واقعه تاریخی، فکر کردم که این همه تلخی برای یک سریال تلویزیونی، خوب نیست به همین دلیل دنبال بارقههایی از امید گشتم که به قصه میرزا کوچک خان رسیدم. میرزا تنها کسی است که در آن دوره زمانی کارهای درخشانی کرده است، با وجود اینکه خودش جلوی انگلیسها ایستاد و مانع گسترش قحطی شد، ده هزار نفر از مردمان دیگر مناطق ایران که به گیلان پناه آورده بودند را سامان داد و برایشان مقرری تعیین کرد. قصه سریال را طوری طراحی کردم که دو قطب تلخی و شیرینی ماجرا به توازن برسند.
به همین دلیل قصه عشق پسر شمالی و دختر ارمنی به ماجرا اضافه شد؟
همینطور است. اضافه کردن لایه عاشقانه بخاطر همین موضوع بود، ضمن اینکه مستندات تاریخی هم چنین امکانی را به ما میداد. هدف گذاری من برای این سریال، جوانان و نوجوانان بودند، میخواستم آنها با تاریخ معاصر آشنا شوند و این داستان عاشقانه به همذات پنداری بیشتر آنها کمک میکرد. این سریال علاوه بر لایه عاشقانه، جزئیات تاریخی خوبی هم دارد که اقشار مختلف مخاطبان را جذب میکند.
چرا قصههای عاشقانه، بستری جذاب برای روایتهای تاریخی هستند؟
تاریخ رسمی و خشک برای مخاطب چندان جذاب نیست. ما در این سریال سعی کردیم که زندگی مردم و میزان سهمشان در تحولات تاریخی را ببینیم. در این سریال خانوادهای را میبینیم که برایشان مسئلهای به وجود میآید و هرکدام در مواجهه با آن، برخوردی متفاوت دارند. شکل زندگی این خانوادهها، پشت پرده وقایع تاریخی است زیرا این خانوادهها در جنگهای تاریخی ایران، شهید و هزینه دادند. سعی کردم که قصه مردم را روایت کنم.
یکی از انتقادات به سریالهای تاریخی تلویزیون، ضعف در روایت عینی و مستند تاریخ است، به نظر شما لازم است که در یک سریال تاریخی به جزئیات و مستندات تاریخی پرداخته شود؟
برای ساخت سریالهای تاریخی دو روش معمول وجود دارد. سریالهایی برای بازگو کردن برخی واقعیتهای تاریخی ساخته میشود که آن روایتها برای مردم امروز اهمیت دارد بنابراین فرم روایت باید دراماتیزه شود. روش دیگر اینکه، کارگردان میخواهد قصهای را تعریف کند و نیاز به زمینه تاریخی دارد، شاید در سریال اشاراتی به تاریخ شود اما در واقع درامی عاشقانه است. هدف من از ساخت این مینی سریال، بین این دو شیوه بود و سعی کردم که روایتی دراماتیک منطبق بر واقعیتهای تاریخی بسازم. میخواستم سریال علاوه بر اینکه بازگو کننده واقعیتهای آن مقطع تاریخی است حرفی برای امروز هم داشته باشد چون شرایط امروز ما، بسیار نزدیک به شرایط صدسال پیش است و هنوز در معرض تهدیدات دشمن هستیم مثلاً ماجرای احتکار، خیلی به زندگی امروز ما شباهت دارد. بنا داشتم قصهای را که روایت میکنم، مبتنی بر واقعیتهای تاریخی باشد چون دانستن این وقایع تاریخی لازم است اینکه انگلیسیها چطور باعث قحطی و مرگ نیمی از ایرانیها شدند. در این باره حرفهای نگفته زیادی وجود دارد، اسناد حضور انگلستان در ایران طی جنگ جهانی اول هنوز محرمانه است بنابراین طرح این موضوع برای مردم ما اهمیت دارد. به نظرم هر فیلم و سریال تاریخی، فیلم و سریال معاصر است چون ما در اکنون زندگی میکنیم و با دید امروز به تاریخ نگاه میکنیم. وقایع تاریخ را با وضعیت حال خودمان باید بازنگری کنیم و از آنها درس بگیریم.
انتقاد دیگر به سریالهای تاریخی تلویزیون، نحوه بازنمایی آن مقطع تاریخی است از طراحی صحنه و لباس بگیرید تا زبان و لهجه که بیشتر از اینکه معطوف به گذشته باشند، امروزی هستند؟
این مسئله در بسیاری از فیلمها و سریالهای مطرح جهان هم پذیرفته شده که مبنای زبان فیلم، زبان مخاطب است. ما در ایران و برای مردم ایران، سریال میسازیم و زبان رسمی مردم ایران، فارسی است. بسیاری از سریالها و فیلمهایی که درباره تاریخ قدیم اروپا و یونان ساخته میشود به زبان انگلیسی فصیح امروزی است و گاهی اصطلاحاتی از انگلیسی قدیم در آن وجود دارد. اگر قرار بود که شخصیتهای سریال «گیلهوا» به زبان گلیکی صحبت کنند باید زیرنویس میکردیم که برای مخاطب تلویزیون، خسته کننده است. مخاطب این سریال، مردم همه مناطق کشور هستند و باید این مسئله را لحاظ میکردیم. ضمن اینکه اضافه کردن لهجه هم منطقی نبود چون مردم گیلان بین خودشان به زبان گیلکی صحبت میکردند و نه فارسی با لهجه پس اضافه کردن لهجه هم بی مورد بود. البته که در سریال، اصطلاحات بومی هم استفاده شده ولی مبنا، زبان فارسی بوده است.
ماجرای عاشقانه پسر شمالی به دختر ارمنی هم استناد تاریخی دارد؟
این ماجرای عاشقانه نه ولی بخشی از مردم تهران که به رشت پناه آوردند، ارمنی بودند. تعدادی از تندروها در آن دوره میگفتند که نباید به اقلیتهای دینی کمک کرد. ارمنیهایی که به رشت آمدند با مشکلات زیادی مواجه بودند که موقعیت دراماتیکی را به وجود میآورد. عدهای به اینها ظن بد داشتند که چون ارمنیها هم کیش با انگلیسیها هستند، ممکن است جاسوس باشند. در چنین شرایطی، میرزا کوچک خان از ارمنیها حمایت کرد.
پس در این سریال، نگاهی به وحدت ملی هم دارید؟
همینطور است در قسمتهای بعدی سریال، نگاه وحدت ملی و حفظ خاک میهن پررنگ تر میشود.
انتخاب بازیگران سریال بهویژه بهروز شعیبی برای نقش میرزا کوچک خان بر چه اساسی بود؟
ما کار سختی در پیش داشتیم چون کار آپارتمانی یا داخل شهرک سینمایی نبود. لوکشین کار ما، خارج از تهران بود. ما نیاز به بازیگرانی داشتیم که همراه ما باشند، بازیگران بی ادا و اطواری که با فروتنی برای انجام کار، انرژی بگذارند و خوشحالم که به اولین انتخابهایمان رسیدیم. همه بازیگران این سریال، بسیار فروتن و بیادا بودند و کار برایشان بسیار اهمیت داشت. انتخاب بهروز شعیبی در نقش میرزا کوچکخان، اولین و بهترین انتخاب ما بود. عدهای ایراد گرفتند که نقش میرزا به بهروز شعیبی نمیآید چون این بازیگر، چهره محجوب و خجالتی دارد در حالیکه شخصیت واقعی میرزا کوچک خان هم چنین بود. تصویری که سینمای ایران از میرزا ساخته به تبعیت از سینمای کلاسیک است که حتماً قهرمان فیلم باید مقتدر و با ابهت باشد. ما سعی کردیم که میرزا کوچکخان را با توجه به واقعیتهای تاریخی نشان دهیم. میرزا در جاهایی بخاطر شرم و حیا و خجالتی که داشته در هدایت نهضت جنگل با مشکلاتی مواجه بود. مبارز بودن تعارضی با محجوب بودن ندارد.
قرار بود که این مجموعه در ماه رمضان پخش شود اما منتفی شد، بعد گفته شد که زمان پخش آذرماه و به مناسبت درگذشت میرزا کوچک خان جنگلی باشد، چرا در این زمان پخش شد؟
برای پخش این مجموعه در گیر حواشی ناخواسته شدیم. تأخیر در پخش این سریال، کمی نگران کننده بود ولی الان هم زمان خوبی برای پخش آن است.
ماجرای ورود انگلیسی به ایران و مبارزات میرزا کوچک خان در آن مقطع تاریخی، ظرفیت ساخت یک سریال بلندتر را نداشت؟
از ابتدا پیشنهاد بر این بود که تعداد قسمتهای سریال بیشتر باشد ولی زیر بار نرفتم چون قصه اولیهای که به ذهن من خطور کرده بود، ظرفیت هفت قسمت را داشت. دوست داشتم به عنوان یک تجربه جدی، همان قصهای که میخواستم را پیاده کنم و با اضافه کردن حاشیهها، قصه را از جایگاه اصلی خودش جدا نکنم. البته مینی سریالها دارند جایگاه خودشان را در دنیا پیدا میکنند. ضمن اینکه چون کوتاه هستند میتوانند چندبار پخش شوند و امیدوارم که مینی سریال «گیلهوا» در شبکههای دیگر تلویزیون هم پخش شود. ما موظف نیستیم که آنتن تلویزیون را طبق نظر مدیران پر کنیم، کار ما قصه پردازی و دراماتیزه کردن وقایع متناسب با ظرفیتهای قصه است. نویسنده باید آزاد باشد که پرداخت قصه را متناسب با ظرفیتش انجام دهد نه اینکه حتماً به فلان قسمت برسد، این «حتماً»ها سریالها را از ریخت میاندازد و باعث ایجاد حاشیه و ریزش مخاطب میشود. اصالت با قصه است و مدیران تلویزیون باید به این درک برسند.
لوکشین سریال هم با توجه به مناظر زیبا و چشم نواز شمال ایران، فرصتهای تصویری زیادی را برای شما ایجاد کرده است، توضیح میدهید که این لوکشین، گروه سازنده را با چه فرصتها و تهدیدهایی مواجه کرد؟
بخش عمده فیلمبرداری سریال در شهرهای کیاشهر، سیاهکل و روستاهای اطراف این دو شهر بود، بخشی از فیلمبرداری هم در شهرک غزالی و اطراف شهریار انجام شد. تصویر، الفبای جدید و دستور زبان امروز است چون مردم کمتر به کتاب رجوع میکنند. تمام سعی من در ساخت سریال «گیله وا» این بود که به یک دستور زبان تصویری زیبا و پیراسته برسم. من زاده بندر انزلی هستم و استان گیلان را به خوبی میشناسم. ضمن اینکه میخواستم تضاد فضای تهران به عنوان شهری قحطی زده با گیلان که هنوز پای انگلیس و قحطیزدگی به آنجا باز نشده بود، نمایش داده شود. میخواستم این تضاد معنایی را به دلیل راه نیافتن انگلیس به گیلان با تصویر نشان دهم.
نظر شما