تحولات لبنان و فلسطین

احمد شاکری معتقد است در طول سال‌های گذشته توجه فضای ادبی کشور به سمت تولید رفته و از فضای نقد غافل بوده‌ایم.

 جریان نقد ادبیات داستانی متعهد کاملاً رها شده‌است

قدس آنلاین: روابط عمومی و اطلاع رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، به مناسبت انتخاب کتاب «درباره مانایی و میرایی» نوشته دکتر احمد شاکری به عنوان اثر شایسته تقدیر بخش نقد ادبی دوازدهمین دوره جایزه جلال آل احمد، به گفت‌وگویی کوتاه با این عضو هیأت علمی گروه ادبیات اندیشه پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی پرداخته است که در ادامه خواهید خواند:

سلام، لطفا توضیح مختصری از کتاب «درباره مانایی و میرایی» بفرمایید.

درباره مانایی و میرایی مجموعه نقد هفت اثر در سه ساحت مختلف است. یک ساحت ادبیات داستانی دفاع مقدس بوده، ساحت دیگر ادبیات تاریخی است و ساحت سوم هم بحث‌های نظری و کتب آموزشی است. و این کتاب مورد توجه داوران بخش نقد ادبی دوازدهمین جایزه جلال آل احمد قرار گرفت.

از خصوصیات بارز این کتاب برایمان بگویید؟

به نظرم چند مولفه در این کتاب قرار گرفته است که احتمالا می‌تواند جزء مولفه‌هایی باشد که مورد توجه هیات داوران قرار گرفته است. یکی از آنها بحث نقد است. واقعا یکی از کمبودهای ادبیات معاصر به خصوص ادبیات داستانی جریان نقد است. یعنی می‌دانیم که در مجموع تعداد عناوین پژوهش‌های ادبی چاپ شده در هر سال جزء کم‌تعدادترین عناوین در بخش‌های مختلف جوایز ادبی است. یعنی پژوهش‌های داستانی در قیاس با آثار داستانی بلند (رمان)، آثار داستانی کوتاه و آثار مستندنگار که محور توجه جایزه جلال هستند، همیشه تعداد آنها کم بوده و امسال هم که نزدیک به ۵۷ کتاب در این حوزه چاپ شده که خود این محل آسیب‌شناسی و توجه است.

اگر مجموعه آثار پژوهشی تولید شده را بررسی نماییم می‌بینیم که خیلی کمتر از این تعداد پژوهش؛ آثاری داریم که به عنوان مجموعه نقد به چاپ رسیده است. گواه دیگری که برای این کم‌کاری وجود دارد، آثاری است که در جشنواره‌های مختلف در بخش پژوهش و با موضوع نقد ادبی برگزیده می‌شود. این موضوع هم قابل آسیب‌شناسی است که جریان نقد ادبیات داستانی کشور ما کم رمق ویا به تعبیری بی رمق است و بلکه خطر بالاتر این است که ما چیزی به عنوان جریان نقد ادبیات داستانی متعهد را نداریم. فقدان این جریان می‌تواند بسیار مهلک باشد و دلیل آن نیز این است که جامعه ادبی حتما برای گزینش کتاب‌ها و قضاوت درست نیاز به مراجعی برای اظهار نظر دارد.

این کتاب از چند جهت می‌تواند مورد توجه باشد؛ جهت اول این است که این مجموعه نقد موضوعات متعددی را محور توجه قرار داده که همه آنها در ذیل ادبیات دفاع مقدس و انقلاب اسلامی قرار می‌گیرد.

یکی از کتاب‌هایی که در این کتاب نقد کرده‌ایم کتاب داستان گام به گام است که موضوع آن آموزش داستان است و سوالی که درباره این کتاب مطرح شده این است که آیا ما آموزش گونه محور در ادبیات داستانی داریم یا خیر؟

نکته پر اهمیت دیگر این کتاب نیز رویکرد است. خب انقلاب اسلامی در حقیقت یک انقلاب دینی با بنیان‌ها و مبانی فرهنگی و دینی و اسلامی و فلسفی و حکمی بوده که علی القاعده انقلاب اسلامی در عرصه فرهنگ هم در حال جنگ و نبرد تمام عیار است و مقام معظم رهبری هم بحث تهاجم فرهنگی را مطرح کرده‌اند و لذا این سوال وجود دارد که بحث گفتمان انقلاب اسلامی بخصوص در حوزه نقد چه مطالبباتی دارد؟

این بنیان نقد متعهد را پایه‌گذاری می‌کند و نکته‌ای که وجود دارد این است که درون دانشگاه‌های ما هم نقد وجود دارد و نقدهای دانشگاهی وجود دارد که نقدی دانشگاهی برای دانشجویان و از دانشجویان است ولی نقدهای دانشگاهی ما عمدتاً سکولار است و آنچه باعث تمایز این نقد با نقدهای دانشگاهی شود آن است که معرفی یک منظر به عنوان انقلاب اسلامی در آن صورت می‌گیرد.

نکته دیگری که می‌تواند جزء ویژگی‌های این کتاب باشد آن است که این مجموعه تنها نقد نیست و بلکه ترکیبی از مقاله و نقد است یعنی تقریباً تمامی نقدهای موجود در این کتاب با بخشی آغاز می‌شود که در آن بخش مبانی فکری و به تعبیری مبادی تصوری بحث توضیح داده می‌شود. مثلا در بخشی که مربوط به رمان ارمیا است نزدیک به صد صفحه از آغاز این نقد اختصاص دارد به تعریف و تفسیر و بیان مؤلفه‌های ایده اولیه. بنابراین به نظر می‌رسد که این ترکیب تلاش کرده تا هم مبانی فکری را معرفی کند و هم تطبیق بر مصادیق کند.

نکته دیگر نوآوری در رویکردهای نقد است. ما در گزوه ادبیات اندیشه پژوهضشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی پژوهش‌های متعددی با کمک گروه انجام شده، مثلا فلسفه ایده اولیه، فلسفه داستان داستان، دشمن‌شناسی و … که آنچه در این کتاب آمده گزیده‌ای از همین بحث‌هاست که خیلی از آنها رویکردهای کاملا نو و جدیدی است. مثلا در حوزه ایده اولیه داشته‌های اندکی وجود دارد و در بحث دشمن‌شناسی نیز هیچ نوشته‌ای نداریم در حالی که در این کتاب دشمن شناسی بالغ بر صد صفحه در این کتاب آمده است. پس نکته دیگر نوآوری است که در این کتاب تا حدودی به چشم می‌خورد.

کمی از نگاه خودتان به نقد ادبی برایمان بگویید.

اگر جریان نقد ادبی متعهد در یک جامعه‌ای کم رمق شود، جا برای شبه نقدها باز شده که این شبه‌نقدها نقد نیستند و یادداشت‌هایی هستند جانبدارانه، غیر منصفانه که غالبا به منابع قدرت و ثروت دامن میزنند. یا در جریان این نقدها حب و بغض‌هایی نیز لحاظ می‌شود که این نکته بسیار مهم است و بنابراین حوزه نقد ادبی حوزه مهمی است. در طول سال‌های گذشته و بلکه دهه‌های گذشته نوعا توجه فضای ادبی کشور به سمت تولید رفته و از فضای نقد غافل بودیم و حقیقتا حوزه ادبی و جریان نقد ادبیات داستانی متعهد کاملا عرصه رها شده‌است.

از فرآیند شکل‌گیری کتاب برایمان بیشتر توضیح دهید؟

این کتاب‌ در فرآیند بسیار طولانی مدت به نگارش درآمد. تلاش شد در انتخاب آثار، تا آثاری انتخاب شوند که در دوره خود نوآور بوده و پس از دوره خود نیز تاثیرات نسبتا ماندگاری را گذاشته باشند. خب ارمیا نوشته آقای امیرخانی اولین اثر داستانی ایشان است که تقریبا سایه این داستان بلند را در دیگر آثار ایشان هم میبینیم و شخصیت ارمیا تقریبا ثابت در دیگر آثار ایشان هم به چشم می‌خورد. به عنوان مثال دیگری کتاب نامیرا نوشته آقای کرمیار که برگزیده کتاب سال هم بوده و کتاب فال خون که برگزیده جشنواره ربع قرن بوده و یا کتاب جمجمه‌ات را قرض بده برادر که در نوع خودش و در عرصه خودش بسیار کتاب جذابی بوده وجود داشته و بنابراین در این فرآیند اولا آثاری دیده شده‌اند که این خصوصیات را داشته باشند و نکته دیگر این است که در این فرآیند شکل‌گیری ما متوجه شدیم که ورود رویکرد محور و انتقادی و یا به تعبیری ورود انتقادی رویکرد محور به این آثار به پیش‌نیازهایی باید توجه کند و به تعبیری ما نمی‌توانیم در مورد دشمن‌شناسی در یک اثر وارد نقد بشویم و نتایجی را بگیریم بدون آنکه بدانیم دشمن‌شناسی چیست و اساسا چه حوزه‌هایی را در بر می‌گیرد. بنایراین در این فرآیند متوجه رویکردهایی شدیم که قرا است در آن نقد صورت گیرد و با این توجه به یک پژوهش پیشینی رسیدیم که عرض کردم برخی از این نقدها، پژوهشی که علت پیشینی برای آنها شده بسیار مبسوط است. بحث دشمن‌شناسی در پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در دو دفتر تدارک دیده شده که دفتر اول آن هشتصد صفحه و دفتر دوم آن بیش از ششصد صفحه است. یعنی چیزی که در این کتاب آورده شده پشتوانه آن بالغ بر ۱۴۰۰ صفحه تحقیق است.

بنایبراین در این فرآیند هم اثر دیده شده و هم مساله. مساله و رویکرد انتخاب شده و برای رویکرد پژوهش شده تا به این مرحله رسیده و نکته دیگر هم این است که در این فرآیند خود گروه ادبیات اندیشه پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی هم مؤثر بوده یعنی آرا و نظراتی که راجع به نقدها وجود داشته به ما رسیده و این خیلی اهمیت دارد که کسی کتابی را می‌خواهد چاپ کند بدون اینکه به نظر اهل فن رسیده باشد آن را چاپ کند و یا نه پیش از چاپ از یک فرآیند انتقادی عبور کرده باشد. که به نظرم در مورد این کتاب این فرآیند تا حدودی انجام شده است.

به نظر شما چه وجوهی برای تقدیر از این کتاب وجود داشت؟

باید همین نکاتی که عرض شد باشد که همان جنبه نوآورانه‌ای بود که خدمت شما گفتم. اساسا جریان نقد ادبیات داستانی یا نقد متعهد در طول چهل سال گذشته فرازها و فرودهایی داشته است. خب در دوره اول افرادی بودند که در این مورد تلاش‌ها و خدماتی را انجام داده‌اند. مثل آقای محمدرضا سرشار که از جمله منقدان متعهد، سخت‌کوش و دقیق و سختگیر در فضای ادبیات داستانی ما بودند که شاید بیش از دو دهه ایشان نقدهای تاثیرگذاری را هم بر آثار داخلی و هم آثار خارجی انجام دادند و مجموعه نقدهای متعهدی از ایشان چاپ شد.

آن چیزی که وجود دارد این است که تعدادی از معدود منتقدانی که در دو دهه نخست دوران پس از انقلاب اسلامی دست به قلم زدند، این مسیر به صورت مشخصی ادامه پیدا نکرد و ما امروز شاهد تکثیر نقادان ادبی در کشور نیستیم و معدود آدمهایی که منتقدان تمام وقت حرفه‌ای آگاه در فضای ادبیات بودند، اینها تا حدودی کنار رفته و الان فضای ادبی شاهد چنین افراد و عناصری نیست.

نقد ادبی متعهد در دهه شصت تا حدودی بخصوص توسط جریان روشنفکری مورد حملاتی واقع شد. یعنی جریان روشنفکری تلاش کرد که معدود منتقدان جریان نقد ادبیات داستانی متعهد را ترور علمی و شخصیتی کند و به لحاظ ترور شخصیتی آنهار را افرادی قرض‌مند معرفی کرد و در حوزه علمی تلاش کرد تا آنها را افرادی غیر آگاه به رویکردهای علمی نقد ادبی معرفی سازد و بگوید که ایشان بیش از نقد اثر، نقد شخصیت می‌کنند، که این گزاره‌ها بعضا درباره بزرگان نقد ادبیات متعهد ما بکار رفت و به نظرم فضای دانشگاهی ما با همین پیش فرض با نقد ادبیات متعهد روبرو شد و اندک اندک این تلقی در ذهنیت دانشگاهیان ما شکل گرفت که در حقیقت نقد متعهد کارآیی لازم را نداشته و دوره آن تمام شده است و آن چیزی که الان می‌تواند بکار بیاید نقد سکولار است.

تلاشی که در حد بضاعت در کتاب «درباره مانایی و میرایی» بنده شکل گرفته آن است که از شکل و ساختار سنتی نقد فاصله گرفته است. آن چیزی که در این کتاب شاهد هستیم آن است که تمامی نقدهای درون کتاب از الگوی سنتی بهره‌مند نشده و پیروی نمی‌کند و به صورت رویکرد محور و مساله‌وند صحبت می‌کند. لذا به نظر می‌رسد ادامه این راه می‌تواند مسیر را باز کند و رهیافتی که وجود دارد این است که ادبیات داستانی با دیگر علوم بخصوص علوم انسانی بیامیزد.

انتهای پیام/

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.