ساروخانی به پرسشهایی همچون «آیا اساسا انرژیای برای مردم باقی مانده که جامعه را بازسازی کنند؟ چگونه میتوان در برابر انحطاط کشور ایستاد؟ چگونه سرطان سرمایهداری رانتی، خون مردم را میخورد و محرومان را از کردستان تا سیستان و بلوچستان، بیش از پیش به حاشیه میراند؟ آیا چنانکه برخی فیلسوفان میگویند، جامعه ایرانی احمق شده است؟ آیا فروپاشی اجتماعی، قابل ترمیم است یا انحطاط ایران، سرنوشتی اجتنابناپذیر است؟ اگر جامعهشناسی ناکارآمد شود و جامعهشناسان شکست بخورند، آیا یک جامعه میتواند پیشرفت کند و به توسعه برسد؟» در شوکران پاسخ گفت.
پیام فضلینژاد سردبیر برنامه در ابتدای شوکران بیست و چهارم گفت: برخی جامعهشناسان نسل اول معتقدند جامعه ایران پرگو، کمتوان و اندکنویس با سطح سواد عمومی رو به تنزل ارزیابی میکنند. برخی دیگر معتقدند جامعه احمق است و حماقت به یک عنصر شخصیتی در میان نسل جوان تبدیل شده است. تاریخدانان هم جامع ایران را لوس و طلبکار میدانند و در مجموع نمره خوبی به جامعه ایران نمیدهند. آقای ساروخانی شما به عنوان کسی که نیمقرن روی جامعه ایران مطالعه علمی و عملی کردهاید، چه جامعهای را پیش روی خودتان تصور میکنید؟
ساروخانی در پاسخ گفت: جامعه ایران در حال بیرون آمدن از خواب سنتی و آغاز تجربه دنیای مدرن است، بنابراین جامعهای در حال انتقال است و مشکلات خاص خودش را دارد. مثلاً قدیم زنها شاغل نبودند و تحصیلات بالایی نداشتند، اما الان شاغل هستند و حتی درآمد بالاتری از شوهر دارند. یا قرنها پدرسالاری در خانوادههای ایرانی حاکم بود، الان چه چیزی باید جایش قرار دهیم؟
وی ادامه داد: دو تفکر در قبال مشکلات جامعه ایرانی وجود دارد؛ یک تفکر ناامیدکننده است و تفکر دیگر سعی میکند برای مشکلات راهحل پیدا کند و امیدوار باشد. اگر میبینیم که آسیبهای اجتماعی بالا رفته و رسانههای رسمی در قبال قدرت شبکههای اجتماعی ضعیف میشود، طبیعتاً کتاب به حاشیه میرود و مطالعه کمتر میشود. برخی معتقدند این ذات جامعه است و راهی برای آن وجود ندارد، اما من با این عقیده مخالفم و معتقدم یک جامعه هوشیار باید برای مسائل خود راهحل پیدا کند. مثلاً وقت میبینیم کتاب به حاشیه رفته است، کتاب صوتی را ترویج کنیم یا خود کتاب را به رسانه بیاوریم.
این جامعهشناس تأکید کرد: جامهشناسی باید برای مشکلات راهحل پیدا کند. فضلینژاد پاسخ داد که جامعهشناسان چرا نمیتوانند یک عکس هوایی از مشکلات و بحرانهای جامعه ایران ارائه و برای مبنای متغیرهای آن، شروع به تحلیل وضع موجود کند. متأسفانه ما هنوز تحلیلی از وضع موجود نداریم.
ساروخانی اضافه کرد: تردیدی نیست که نباید فقط درخت را دید و باید جنگل را هم دید. جامعهای پیش روی ماست که بحرانهای متعدد دارد. خطری که علم ما را تهدید میکند، آکادمیسم است. یعنی دیوارهای بلندی در دانشگاه تولید کنیم، در حلقههای خودمان قرار بگیریم و با واقعیت درگیر نشویم. این مشکل بزرگی است، جامعهشناس باید واقعیت جامعه را ببیند و آن را تحلیل کند. این رسالت جامعهشناسی است. اگر جامعهشناسی از واقعیت دور شود، قطعاً اشتباه کرده است. خطر آکادمیسم این است که جامعهشناس از واقعیت ارتزاق میکند، اما اگر نگوید من مدیون جامعه هستم، اشتباه بزرگی کرده است.
این نظریهپرداز علم ارتباطات با تأکید بر سریع و عمیق بودن پاسخهای جامعهشناسان به مشکلات جامعه گفت: مهجور ماندن جامعهشناسی خطر بزرگی برای جامعه است، یعنی جامعهای که جامعهشناسی را نبیند یا نخواهد ببیند. جامعه بدون فرهنگ، جامعه طبیعی نیست. ما حتی اگر آپارتمانسازی میکنیم باید فرهنگ آن را ایجاد کنیم. یعنی تکنولوژی باید بتواند در مسیر فرهنگ حرکت کند.
وی گفت: باید برابری و فرصت آموزشی یکسان ایجاد کرد. جامعهای، جامعه است که بتواند از همه فرصتها استفاده و جوانانش را تربیت کند تا خدمتگزار جامعه باشند. جامعهای بیدار است که قدر انسانهایش را بداند و به آنها فرصت ارتقا و کار بدهد.
ساروخانی با بیان اینکه ما نباید وابسته به تئوریهای غرب باشیم و باید خودمان تئوریسازی کنیم؛ تأکید کرد که اگر جامعهشناسی به جامعه احساس دین نکند، حتماً اشتباه کرده است، بنابراین تئوریهایش هم در خلأ قرار میگیرد. اما اشتباه آنجاست که فرآوردههای علمی جهان را نبیند و بخواهد در برج عاج خودش یا جامعه بسته خودش، علم تولید کند. اگر در جامعهای کتاب و کتابت، خواننده و اقبال نداشته باشد، نویسنده هم نمیتواند کار برجسته تولید کند. باید روزگاری برسد که نویسنده با نوشتن کتابش بتواند ارتزاق و زندگی کند، این نماد توسعه است و چیزی است که امروز در جامعه ما مغفول مانده. خدا نکند این جریان در جامعه ما ادامه پیدا کند! آرزوی بزرگی دارم که شاید بگویید قابل تحقق نیست و آن اینکه هر روستا یک کتابخانه داشته باشد و حتی بالاتر، هر روستایی در خانهاش یک کتابخانه داشته باشد.
وی به عنوان یک استاد دانشگاه گفت که دانش یعنی صبر و قناعت. باید سطح توقعمان را از زندگی لوکس پایین بیاوریم، باید قناعت را ارزشمند بدانیم و توقعات مادی چندانی از جامعه نداشته باشیم و برسیم به جایی که بتوانیم کیفی عمل کنیم؛ اگر بتوانیم متعهدانه و آگاهانه عمل کنیم، جامعه خود را تصحیح میکند.
این جامعهشناس در بخش دیگری از برنامه شوکران گفت: باید از افراط سرمایهداری جلوگیری کنیم و لذت در مصرف بیرویه را جابجا کنیم.
فضلینژاد به ذکر مثال کیش در یک سخنرانی از ساروخانی اشاره کرد و گفت که چرا کیش؟! چرا سیستان و بلوچستان نه؟چرا امیدیه نه؟ چرا کردستان نه؟ چرا مناطق محروم نه؟ کمی لوکس فکر نمیکنید؟
ساروخانی پاسخ داد: در آن سخنرانی گفتم که کیش نباید سرزمین اشرافیت باشد، باید سرزمین مردم آزاده ایران باشد. اگر سراوان هم از من دعوت کند، آنجا هم میروم و میگویم باید سروان هم پایلوت و آباد شود! چرا فرزندان این سرزمین از حقوق طبیعی خودشان از جمله فرصت تحصیل و ارتقا باید محروم باشند؟! من نه تنها به این موضوع اعتقاد دارم بلکه تجربه زیسته من است، یعنی اگر دولتی نبود که از من حمایت کند، نمیتوانستم تحصیلات عالیه داشته باشم، چون خانواده ما از بعد فرهنگی و اقتصادی خیلی ضعیف بود.
وی گفت: من تشبه (سیمولیشن) و بیگانهسازی از فرهنگ را خطر بزرگ میبینم؛ یعنی جوان ایرانی از نعمات ایران ارتزاق کند، اما هوش و هوسش آمریکا و اروپا باشد و از آنها الگو بگیرد و نسبت به الگوهای ایرانی نه تنها بیتفاوت باشد، بلکه تحقیر هم بکند!
این جامعهشناس در پاسخ به این پرسش که اگر روزی مقدر شود، آیا حاضر است جام شوکران را بنوشد، گفت: اگر انسان ایده و عقیده داشته باشد و در آن مصر باشد، هر اقدامی را برای تحقق اندیشههای درستش به کار میگیرد.
«شوکران» که به اساسیترین مسایل فکری کشور میپردازد، محصول مشترک شبکه چهار سیما و حوزه هنری است. این برنامه دوشنبه هرهفته ساعت ۲۱ شامگاه با سردبیری و اجرای پیام فضلینژاد روی آنتن تلویزیون میرود. بازپخش «شوکران» روزهای سهشنبه ۱۰ صبح، جمعه ۱۴ ظهر، شنبه ۱ بامداد است.
انتهای پیام/
نظر شما